آیا برای انجام تغییرات بزرگ آماده هستید؟
هرمینیا ایبارا، استاد رفتار سازمانی اینسید میگوید: «جالب است بدانید که در زبان چینی لغت بحران از دو کلمه کلیدی تشکیل شده است، یکی فرصت و دیگری خطر.»
ایبارا به شرح نحوه رویارویی با بحرانها و این تلاقی حرفهای میپردازد: وقتی مقصدی را که به سوی آن روانید دوست ندارید یا اینکه نمیتوانید بفهمید که چگونه راه دیگری را درپیش بگیرید، با سردرگمی، ترس و نگرانی رو به رو میشوید، در حالی که هریک از این بحرانها میتواند فرصتی برای شما باشد. ایبارا در گفتوگو با INSEAD Knowledge روبهرو شدن با تغییرات را این طور شرح میدهد که: «به خودتان میگویید، اگر حالا دست به کار نشوم، بعدا پشیمان خواهم شد، ده سال دیگر خیلی دیر است، اما در همان حال ترسی ناشناخته، از پشت سر گذاشتن چیزی که از پیش ساختهاید، کاری که به انجام رساندهاید، رها کردن راهی که قبلا انتخاب کردهاید، شما را باز میدارد.» همه نمیتوانند «پل گوگن» باشند، هنرمند امپرسیونیستی که حرفه سودآور بانکداری را رها کرد تا هر چه سریعتر راهی جنوب اقیانوس آرام شود و به طور تمام وقت به کار نقاشی بپردازد. (امروزه نمیتوان روی نقاشیهای او قیمت گذاشت). غالبا دوست داریم تغییر کنیم اما از عاقبت این کار میترسیم. ایبارا میگوید: برای شروع مجبور نیستید تغییر بزرگی ایجاد کنید. قدمهای کوتاه ایبارا میگوید: «سعی کنید قدمی که برمی دارید چندان بزرگ نباشد که همه چیز را به یکباره در خود فرو برد، تلاش کنید با صبر و برداشتن قدمهای کوتاه و تغییرات کوچک به هدفهای بزرگ خود نزدیک شوید. تحقیق ایبارا بر اینکه چرا مردم درجا میزنند، در دسامبر 2002 در Harvard Business Review منتشر شد («چگونه در حرفهای نادرست درجا میزنیم») که به بحث در مورد این میپردازد که ما شخصیتهای بسیاری در وجود خود داریم. او مینویسد: «این شخصیتها بخشی از سابقه ما و به همان نسبت به واسطه شرایط کنونیمان و امیدها و ترسهایمان از آینده تمییز داده میشوند، آن شخصیتی که دوست داریم به آن بدل شویم یا که از تبدیل شدن به آن در هراسیم، اساسا همان ریسک انتخابی است که برای تغییر حرفه با آن روبهرو میشویم. به طور کلی همه ما تنها زمانی حاضر به تغییر هستیم که جایگزینهای اغواکنندهای داشته باشیم...» ایبارا میگوید: «برای اینکه گذشته را به طور کامل کنار بگذاریم لازم است که دید جدیدی نسبت به خودمان پیدا کنیم و در نهایت وقتی خودمان را دوباره میسازیم، باید مراقب اطرافیانمان باشیم. کسانی که بیشتر ما را میشناسند احتمالا همان هایی هستند که به جای کمک رسانی در کارمان سنگ اندازی میکنند.» به عقیده او در ابتدای راه بهتر است از رفتن به سراغ مشاوران و کاریابان اجتناب شود: مشاوران معمولا شما را به چشم کسی میبینند که در به در به دنبال کار هستید و کاریابان شما را بر سر کارهایی خواهند گذاشت که طبق رزومه کاری تان و به طور معمول برای آنها مناسب هستید، آنها شما را به گذشته برمیگردانند. اگر در جستوجوی چیز تازهای هستید، باید از حریم امن خود فراتر بروید. «تجربه کنید، پروژه بگیرید، آخر هفتهها ایدههای کاری جدید را تجربه کنید، با انجمنها همکاری کنید، دورههای آموزشی بگذرانید... یا هر چیزی که شما را از حریم امن و فعالیتهای روتین و معمولی تان بیرون بکشاند. اگر احساس میکنید که درجا میزنید، کارهای زیادی هست که میتوانید انجام دهید که به معنای ترک زودرس شغلتان نباشد.» چنین فرآیندی میتواند سه سال یا بیشتر به طول بینجامد. ایبارا هشدار میدهد که: «ممکن است مدتی طول بکشد تا چنین قدمهای کوچکی واقعا به جایی برسد، خوش اقبالی هم در این میان نقشی دارد، اما فقط برای کسانی اتفاق میافتد که اجازه وقوع آن را میدهند. این خیلی مهم است اما اگر شما در روزمرگی روتین خود بمانید، این اتفاق نخواهد افتاد. بنابراین من حدس میزنم که فاکتور کلیدی این است که تغییر کوچکی در برنامه خود پدید آورید به این ترتیب وقت برای کارهای فوق برنامه خواهید داشت.» بیشتر زندگی کنید، بیشتر تغییر کنید از نظر ایبارا امروزه، تغییر از اهمیت بیشتری برخوردار شده است و تغییر شغل بیشتر رواج دارد. ما زندگی طولانیتری داریم و تغییرات بسیار بیشتر از قبل است. در چهل سالگی حداقل به دنبال سی سال دیگر کار موثر هستیم و بسیاری از مردم فراتر هم میروند. بنابراین اگر کارتان که تا سی سال دیگر هم باید به آن اشتغال داشته باشید، برایتان چالش برانگیز نیست یا اشتیاقی به این کار ندارید، بسیار هولناک است. امروزه توقعات افراد از کار عوض شده است. از نظر ایبارا: کار فقط منبع درآمد نیست، ما دنبال معنا هستیم، دوست داریم شغلمان مفرح و چالش برانگیز باشد، میخواهیم زندگی و کارمان در تعادل باشند و توقعاتی که از مشاغل و حرفه هایمان داریم نسبتا زیاد است. اگر فکر میکنید که این خواستهها اولین بار توسط کارگران کشورهای صنعتی ایجاد شده است،حق با شماست: بیشتر تحقیقاتی که روی بحران شغلی انجام شده در ایالات متحده و اروپا بوده است. ایبارا میگوید: تا جایی که من میتوانم بگویم، معمولا برای اینکه دچار چنین بحران هایی(شغلی) در میانسالی شوید، پیش از همه، نباید نگرانی از بابت تغذیه خانواده تان داشته باشید؛ این نوع از بحرانها به مفهومی تنها میتوانند در سطحی از رفاه صورت گیرد و در واقع، کاملا غربی است. این در حالی است که در جوامع دیگر که شاید بیشتر اجتماعی هستند، هدف نهایشان احتمالا ارتقای هر چه بیشتر خود نیست بلکه ساختن خانواده است. با تمام این احوال، حتی در جوامع غربی که افراد خود محور هستند نیز از بابت پرداخت رهن و حمایت مالی خانواده هایشان نگرانی هایی دارند و طبیعتا دورنمای تغییر مشوش کننده است. ایبارا میگوید: آنها نیز مرتبا سناریوی میخواهم، اما من نمیتوانم را به کار میبرند، این سناریو کاملا مغایر با این روش است که، قدمهای کوچکی بردارید تا شاید از طریق آن بتوانید امکانات دنیای واقعی را ارزیابی کنید و از این طریق به سوی راهکارهای بهتر هدایت شوید. در نهایت، پژوهش ایبارا نشان میدهد که مردم برای تغییر شغل خود ناموفق عمل میکنند، زیرا از راه غلطی وارد میشوند. او مینویسد: «افراد دوست دارند فکر کنند که کلید موفقیت در تغییر شغل، دانستن این موضوع است که ما بعد از این چه میخواهیم انجام دهیم و از این دانش برای هدایت کارهایمان استفاده کنیم، اما مطالعه روی مردمی که درگیر بحران تغییر هستند مرا به نتیجه شگفت انگیزی رساند: در واقع تغییر به روش متفاوتی اتفاق میافتد. اول کاری انجام میشود، بعد دانش آن پدید میآید.» در نهایت اینکه، اگر خود را در چیزی غرق کنید که به آن علاقه دارید، خود و مسیرتان را پیدا خواهید کرد.
مترجم: ستاره بابایی