قوانین طلایی برای والدین
فرزندان باارزشترین دارایی والدین هستند، اما گاهی فراموش میکنیم، آنها هم نیازها و خواستههای منحصربهفرد خود را دارند.
والدین با وجود حسن نیتی که در تربیت فرزندان دارند، با برخی مسائل نمیتوانند کنار بیایند؛ مسائلی که گاه ریشه در کودکی خودشان دارد و در مواجهه با فرزندان میتواند تبدیل به کنترل یا اجبار و سلب آزادی مورد نیاز فرزندان برای رشد و بالندگی و از بین رفتن استقلال آنها شود.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جام جم ، ما به عنوان والدین باید بین دوست داشتن فرزندان و انضباط، تعادل را رعایت کنیم و در عین حال به کودکان اجازه دهیم دلیل درد و رنج خود را کشف و پیدا کنند و با هر شکست و زمین خوردنی سریع به آنها کمک نکنیم.رعایت تعادل در اصول تربیتی کودکان به آنها کمک میکند تا انعطاف پذیری مورد نیاز برای به دست آوردن قدرت را در خود توسعه دهند.در این گزارش قصد داریم، مهمترین نیازهای کودکان را که والدین باید به آنها توجه کنند، بررسی کنیم.
عشق بیقید و شرط
همه کودکان نیاز به عشق دارند و همه آنها سزاوار عشق هستند. سهیلا نظری، روانشناس و مشاور تربیتی، عشق و محبت را تنها چیزی میداند که برای آن قانون و حد و مرز نمیتوان شناخت.او به والدین میگوید: ممکن است ما به کودکانمان بیش از حد، همه چیز بدهیم. ممکن است به آنها جایزههایی بدهیم که حتی سزاوارآن نیستند. جایزههای بیمورد به جای اینکه خدمتی به آنها بکند، آنها را از درون تهی و نسبت به ما متوقع میکند.
وی هشدار میدهد که عشق را با جایزه دادن یکی نکنیم، زیرا هنگامی که ما عشق را با دادن همه چیز معادلسازی میکنیم، ظرفیت بچهها را برای تجربه شادی ابدی، عشق بی قید و شرطی مثل آغوش مادر، بوسیدن و بازی کردن پایین میآوریم و آن را به سطح چند کالا و عروسک تنزل میدهیم.
عشق تنها چیزی است که هرچه به کودکانمان بدهیم، زیاد نیست. عشق ساده است. کالا نیست بلکه احساس پذیرش کامل است که تقدیم کودکان میکنیم. ما آنها را دوست داریم چون آنها سزاوار عشق هستند.
ایمان
اجازه دادن به کودکان برای رفتار مستقل ترسناک است و پدر و مادر از ترس پیش آمدن مشکل برای بچهها، ایمان خود را به تواناییهای او از دست میدهند و کودکان را در زندانی از ترسهایشان محصور میکنند. علی رضایی، مشاور تحصیلی و تربیتی معتقد است، از نظر روانی کودکانی که والدینشان به آنها اجازه رفتار مستقلانه نمیدهند و آنها را باور ندارند، تبدیل به بزرگسالانی میشوند که اعتماد به نفس ندارند و نمیتوانند در جامعه انسانهای تاثیرگذاری شوند.روانشناسان نیز بر این اعتقاد صحه میگذارند و معتقدند، باور ما به توانایی کودکان در آینده به خود باوری در آنها بدل میشود.
هنگامی که ترس ما از هر چیز جدید و کوچکی که فرزندان قرار است تجربه کنند، آنها را احاطه میکند، ناخود آگاه این پیام به آنها میرسد که ما آنها را باور نداریم. این پیام مخفی، فرزندان ما را تضعیف میکند و باعث میشود آنها تصور کنند، ترسها یا طبیعت و رویدادها را نمیتوانند کنترل کنند. ما باید به توانایی فرزندان خود ایمان داشته باشیم و زمینه و قدرت مبارزه، کشف و موفقیت را در آنها ایجاد کنیم.
اعتماد به نفس
هنگامی که فرزندان احساس میکنند ما به آنها اعتماد داریم، به طور طبیعی اعتماد به نفس بیشتری در خود حس میکنند.سهیلا نظری، مشاور تربیتی میگوید: وقتی والدین در مورد قدرت تصمیمگیری یا شخصیت و عقلانی بودن رفتارهای آنها بیاعتمادی نشان میدهند، در مقابل آنها جبهه میگیرند و کودک را ناتوان میشمارند، او را ضعیفتر میکنند و در مقابل خود نیز اعتبارشان را نزد کودک از دست میدهند، زیرا کودک والدین را در مقابل خود میبیند. این مشاور خانواده به والدین توصیه میکند: به شخصیت کودک به عنوان یک انسان مستقل که سلیقه متفاوتی دارد، احترام بگذارید و به او اعتماد کنید. آنها متفاوت هستند. ما باید به آنها اجازه بدهیم این تفاوت را نشان دهند و در جهان برای خود جایی پیدا کنند. بگذارید اشتباه کنند، خود اشتباهشان را تصحیح کنند و شیوههای بهتری بیابند. اگر ما همیشه مسئولیت کارهایش را به عهده بگیریم، به جای او تصمیم بگیریم یا در قبال اشتباهات یا تصمیمگیریهای او توبیخش کنیم، قدرت توانمندسازی او را سلب کردهایم.
صبر کنید، غوره مویز شود
پدر و مادربودن، چالشی پیوسته است میان تصویری که ما از کودک ایدهآل داریم و آنچه آنها میخواهند باشند و همیشه برای تصویرهای ذهنی خود، آنها را تحت فشار قرار میدهیم. نظری، روانشناس و مشاور اعتقاد دارد، والدین باید مقابل این میل درونی صبر نشان دهند و کودکان را با صبوری خود تربیت کنند نه با فشار دائمی. شاید کمی همراهی و هل دادن آنها برای اینکه به سمت هدف خودشان حرکت کنند، کافی باشد. روانشناسان تربیتی معتقدند، هر کودکی حق دارد بر مبنای استعدادها و تواناییهای منحصربهفرد خود آموزش ببیند. اضافه کردن فشار و کنترل در مراحل مختلف زندگی آنها میتواند زمینه شکستشان را فراهم کند. اگر به کودک خود اعتماد کنید و صبر داشته باشید، به او زمان کافی بدهید و زمینه تمرین و آموزش را به اندازه کافی فراهم کنید، او راه خود را پیدا میکند. فشار بیش از حد سبب تضعیف روحیه کودک میشود و انگیزه او را از بین میبرد. کاری نکنید که کودکان برای اینکه دوستشان داشته باشید، چیزی را که میخواهید انجام دهند ودر باره چیزی که دوست ندارند، ظاهرسازی کنند. این کار به شخصیت آنها لطمه میزند و صداقت را در آنها از بین میبرد.
برخورد نزدیک از نوع دوستانه
نوازش و ارتباط تماسی، یکی از جنبههای مهم و پایهای رابطه است. نوازش، هورمونهایی را در ما به جریان میاندازد که احساس وفاداری، عشق و احساس امنیت و وابستگی را زیاد میکند.نوازش تاثیر فوری روی کاهش سطح استرس دارد. فرزندان ما همان راه دشواری را باید طی کنند که بقیه انسانها میپیمایند.
علی رضایی، مشاور تحصیلی و تربیتی در تحلیل رفتار والدین میگوید: هنگامی که ما تلاش بیحاصل فرزندان را میبینیم و نگران میشویم، تنها راه، پیشنهاد راههای خودمان برای آنها نیست.گاهی بهتر است به فرزندان خود در این موقعیتها محبت و از آنها پشتیبانی کنید.
بگذارید درک کنند و به آنها کمک کنید که بفهمند، این نیز میگذرد. یک قاشق محبت شیرین، فرو دادن یک لیوان درد را آسانتر میکند. وی توصیه میکند: با کودکان خود صحبت کنید، محبت کنید، پیشنهاد بدهید، اما آنها را متهم نکنید و سرشان فریاد نکشید.
زمان
برای بچهها وقت بگذارید. این قانون را همه ما میدانیم که هرچه بیشتر برای بچه وقت بگذارید و به آنها توجه کنید و عشق بورزید، بهتر جواب میگیرید، اما جبر زمانه گاه ما را از کودکان دور نگاه میدارد تا به کارهای روزانه رسیدگی کنیم.
سهیلا نظری به والدین توصیه میکند، به جای پدر و مادر، کودکانتان را دست پرستار کودک، موبایل و بازیهای آن، بازیهای ویدئویی و سریالهای کارتونی و خالههای موقت نسپارید. هیچ کس برای بچهها جای شما را نمیگیرد.
گرچه همه ما کار داریم، اما بچهها باید در اولویت باشند.برای آنها به طور روزانه وقت بگذارید و هرچه میتوانید، سطح ارتباط خود با آنها را بالا ببرید و به رشد شخصیت آنها کمک کنید. هرچه کودک بزرگ میشود، این نیاز کاهش مییابد.
حتی یک نوجوان ممکن است به پنج تا 10 دقیقه ارتباط رودرروی شما نیاز داشته باشد، اما مطمئن شوید این رابطه حفظ میشود. بچهها باید مطمئن باشند که هر وقت لازم است، شما کنار آنها خواهید بود.