x
۰۵ / دی / ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳

نامه‌ای به بیکاری! (طنز)

نامه‌ای به بیکاری! (طنز)

فاضل ترکمن در روزنامه شهروند نوشت:

کد خبر: ۱۶۶۵۱۱
آرین موتور

بیکاری جان! سلام. ببخشید آن‌قدر هستی که گاهی نمی‌بینمت! راستش! تو مصداق بارز آن دو بیتی باباطاهر لخت و حتی عریان هستی که از بیکاری نشسته بود و گفته بود:

«به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

 به هر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا ته وینم».

 الان من علاه بر کوه و در و دشت و صحرا و دریا و ویلا و خونه مامانم‌اینا، درفضای مجازی هم نشان از قامت رعنای تو می‌بینم! یعنی اصلا درفضای مجازی که بیشتر از همه‌جا قد و بالای تو رعنا را می‌نازم و حتی تو گل باغ تمنا را می‌نازم! به‌خصوص که تو با عشوه‌گری در اینستاگرام از همه دل می‌بری تا فالوورهات بالا برود. بیکاری جان! تو آن‌قدر هستی که فقط درهمین مقیاس اینستاگرام، جز تو نمی‌شود چیز دیگری را دید.

 بعد من نمی‌دانم همین عکس و فیلم‌های صفحه اصلی کم همین ‌الان ‌یهویی بود که حالا استوری هم به آنها اضافه شده! طرف عکس گذاشته بود توی استوری که من درحال پوشیدن زیرپوش رکابی‌ام! بیکاری جان! می‌بینی کار را به کجا رساندی؟! این حق ما بود؟! می‌بینی داریم به کجا می‌ریم؟! تو آن‌قدر زیاد شدی که تنها کار مفید این روزها شده نمایش‌دادن حالات مختلف آدم‌ها در اینستاگرام. ازحالت ایستاده بگیرتا نشسته و حتی دَمَر! بیکاری جان! تو به خیلی‌ها اعتبار دادی! اگر قدیم طرف گاو و گوسفندهاش را می‌فروخت و می‌آمد تهران و به ‌همه ‌جا می‌رسید، الان دیگر نیازی به فروختن آنها هم نیست. کافی است بلد باشد تعداد فالوورهای خودش را بالا ببرد.

مثلا این‌قدر K یا اون‌قدر M! الان دوره‌ای شده که چشم همه فقط به فالوور هست. برای خودش معیار مضحکی شده است. الان اگر محمود دولت‌آبادی هم بخواهد، کتابش را برای چاپ به ناشری بدهد، اول از او می‌پرسند: «چند تا لایک داری؟!» و وقتی سبیل‌های باشکوه آقای دولت‌آبادی از فرط علامت سوال و تعجب، تابه‌تا می‌شود و می‌گوید: «جانم؟!». ناشر کارش را رد می‌کند و می‌گوید: «شما برو تَهِ صف! یه اینستا هم نداره، اومده کتاب چاپ کنه!». یا مثلا درحوزه سینما دیگر نه سراغ علی نصیریان‌ها که سراغ پسران به ‌قول حافظ غبچه‌ای می‌روند که از فرط زیبایی زیر کامنت‌های هر پست‌شان حداقل ١٠نفر غش و ٢٠نفر ضعف کرده باشند. بیکاری جان! انتظار نداشته باش که خدا از سر تقصیراتت بگذرد.

 تو باعث شدی که به ‌قول تاریخ جهان‌گشای جوینی: «هر اون‌خری بر سر صدری بنشیند!». کاش می‌شد یه ‌وقتی برسد که خودت هم از کار، بیکار شوی. دیگر ملالی نیست جز بیکاری تو بیکاری جان! مرسی! همین‌ الان‌ یهویی!

 

نوبیتکس
ارسال نظرات
x