عمر دوران اوج نفت به سر آمده است؟
در حالی که توسعه فناوریها سمت و سوی انرژی جهان را تغییر میدهد؛ کم شدن سرمایهگذاریهای آینده نفت وگاز با کاهش قیمت نفت، اقتصاد کشورهای تولیدکننده را به خطر انداخته و گویای آخرین نفسهای اوج عصر نفت است.
به گفته کارشناسان کاهش قیمت نفت خطر را بیخ گوش اقتصاد کشورهای نفتی قرار داده و بازار این کشورها را نیازمند حدود ۵ میلیون بشکه نفت جدید کرده تا بتواند نرخ کاهش تولید را جبران کند. که این امر نیز بر شکنندگی قیمت نفت میافزاید، چراکه چشمانداز پایان عصر نفت، با افول تقاضای جهانی میتواند به شدت اقتصاد کشورهای عمده تولیدکننده نفت را تحلیل برده و مقدمه بیثباتی سیاسی در این کشورها شود. از این رو کاهش مصرف نفت در آینده میتواند منجربه تغییر در روابط طولانیمدت ژئوپلتیکی شود. به این صورت که کاهش نیاز به نفت، حفظ امنیت انرژی از منابع موردنظر را کاهش داده و موجب میشود قدرتهای بزرگ برای تحریم دارندگان منابع انرژی آزادانهتر عمل کنند.
گزارش دانشگاه کلمبیا
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از صمت ، جیسون بردوف، مشاور انرژی اوباما و مدیر مرکز مطالعات انرژی جهانی دانشگاه کلمبیا، گزارشی را در زمینه آثار ژئوپلتیکی جدید کاهش تقاضای انرژی جهانی بر سیاستهای راهبردی عرضهکنندگان و مصرفکنندگان منتشر کرده که در این گزارش به دلیل اهمیت موارد مطرح شده در آن به نقد و بررسی آن از حیث اثرگذاری بر منافع کوتاه و بلندمدت انرژی جمهوری اسلامی ایران پرداخته میشود.
نقطه اوج نفتی
درحالی که چشمانداز نقطه اوج نفت به عنوان سناریوی فاجعهبار قریبالوقوع همواره به عنوان یکی از نگرانیهای دهههای گذشته بر اقتصاد جهانی سنگینی میکرد، انقلاب شیلی توانست از طریق توسعه منابع نامتعارف دوره جدیدی از «فراوانی عرضه نفت» را آغاز کند. این امر موجب شد «ایده نقطه اوج» به گونه بسیار متفاوتی مطرح شود؛ به این معنی که «تقاضای نفتی ممکن است بسیار زودتر از چیزی که پیشبینی میشد به نقطه اوج خود برسد و نه عرضه نفت». نقطه اوج تقاضای نفتی بهویژه پس از توافقات آب وهوایی کاپ ۲۱ پاریس و نوآوریهای فناورانه نظیر خودروهای الکتریکی و تغییرات ساختاری اقتصادی در مصرف انرژی که هماکنون در چین قابل مشاهده است، بیشتر مورد تاکید قرار گرفته است. گرچه کاهش جهانی مصرف نفت میتواند خبری خوشایند برای کاهش آلودگی محیطزیست باشد، اما ظرفیت بزرگی برای برهم زدن روابط ژئوپلتیکی موجود و تسریع بیثباتی در مناطق کلیدی تولید کنونی نفت و ظهور ریسکهای نوین ژئوپلتیکی دارد. بنابراین حتی اگر اوج تقاضای نفتی به این زودیها نیز در جهان اتفاق نیفتد، پیشبینی کاهش تدریجی تقاضای نفت با گذشت زمان میتواند آثار عمیق و مهمی بر بازار جهانی انرژی بر جای گذارد. بر این اساس تغییرات جزئی در تقاضا عامل تغییرات بزرگ در قیمت محسوب میشود.
پایان دوران اوج نفت
به نظر میرسد پایان دوران اوج نفت، دولتهای نفتی را وادار به تولید با حداکثر ظرفیت خود برای فروش کرده که این امر به نوبه خود منجر به فشار بیشتر بر قیمت نفت میشود. این موضوع میتواند به این معنی باشد که احتمال بازیابی جایگاه اوپک در بازار نفت با تردید مواجه شده است.
همچنین پیشبینیهای کاهش قیمت نفت در بلندمدت موجب شده شرکتهای بزرگ بخشی از داراییهای خود را به فروش برسانند که این خود عامل کاهش سرمایهگذاریهای جدید نیز شده است. کاهش قیمت نفت در کنار کاهش سرمایهگذاریهای نفتی در پایان دوران نفت اقتصاد کشورهای تولیدکننده را در معرض خطر قرار داده است. برای نمونه ونزوئلا در لبه ورود به فروپاشی اقتصادی با کمبود شدید کالاهای اساسی و دارو، تورم فوقالعاده بالا و دور تسلسل کاهش قیمت و کاهش تولید نفت مواجه است. اقتصاد نیجریه نیز در آستانه رکود قرار دارد و دولت محمد بوهاری - رییسجمهوری نیجریه - با قطع پرداختها به شبهنظامیان، وضعیت امنیتی را در دلتای نیجر با چالش روبهرو کرده و توان ارتش را به دلیل مشکلات مالی در نبرد علیه بوکو حرام در شمال کشور کاهش داده است.
عراق، لیبی و الجزایر نیز به طور مشابهی با افزایش ریسکهای بیثباتی مواجه هستند. از این رو پیشبینی میشود کاهش تقاضای نفتی در آینده ریسکهای سیاسی کشورهایی که به درآمدهای نفتی در حفظ توافقات و ثبات اجتماعی بر پایه مزایای سخاوتمندانه و حمایتهای مالی وابستهاند، افزایش خواهد داد. بیثباتی سیاسی داخلی در کشورهای دارای انشقاقهای عمیق و فرقهای قومی میتواند منجربه گسترش عمیقتر آثار ژئوپلتیک و تسری آن به مناطق دیگر شود. این ریسکها میتواند در منطقه خاورمیانه ایجاد شود که در حال حاضر در موضوعات امنیتی نظیر جنگ داخلی سوریه، جنگ علیه داعش، بیثباتی و بحران حمله نظامی به یمن و وخامت اوضاع در عراق درگیر است. همچنین پیشبینی میشود پایان عصر نفت در منطقه نزدیک به ایالات متحده، همسایگان و متحدان آن نظیر مکزیک، برزیل و کلمبیا، منجر به دشواری اقتصادی و چالش شود با این اوصاف به نظر میرسد چشمانداز کاهش تقاضای نفتی، ضرورتی فوری را برای متنوعسازی اقتصادهای نفتی ایجاد میکند.
تنوعسازی اقتصادی
برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس در چشمانداز ۲۰۳۰میلادی طرح متنوعسازی اقتصاد را در پیش گرفتهاند. پروژه تحول ملی عربستان سعودی، هماکنون دارای چنین طرحهایی بوده تا با تقویت بخش خصوصی و جذب سرمایهگذاری خارجی به کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی سرعت بخشد. هرچند کشورهای نفتی حوزه خلیجفارس دارای هزینه تولید کمتر از ۱۰ دلار در هر بشکه نفت هستند، اما این کشورها نیازمند قیمتهای بسیار بالاتر از قیمتهای کنونی هستند که بتوانند تراز بودجهای خود را تامین کنند.
آنچه موجب نگرانی میشود تغییر بلند مدت ژئوپلتیکی با کاهش تقاضا برای مصرف نفت است؛ «چه چیزی میتواند روابط کنونی ایالات متحده و عربستان را حفظ کند اگر یکی از پایههای «معامله نفت در برابر امنیت» در حال از بین رفتن باشد؟» کاهش نیاز برای نفت همچنین ممکن است گزینههای رفتاری سیاست خارجی ایالات متحده، نظیر کاربرد تحریمها علیه کشورهای غنی نفتی را بیشتر و آزادتر کند. شاید دلیل اینکه تحریمهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا علیه روسیه بعد از جریانات کریمه شکل گستردهای به خود نگرفت به دلیل نیاز اروپا به گاز این کشور بود.
علاوه بر این، کاهش مصرف نفت میتواند منجر به کاهش تنشهای ژئوپلتیکی در مناطق پیشرو برای اکتشاف نفت نظیر منطقه قطبی و دریای چین جنوبی شود. نتایج ژئوپلتیکی کاهش تقاضای نفتی به وضعیت جایگزینهای نفتی نیز بستگی دارد. به عنوان مثال برقی شدن خودروها، تقاضای انرژی را برای حاملهای دیگر افزایش خواهد داد که این امر نیز دارای ریسکهای مخصوصی است؛ وابستگی به الکتریسیته در بخش حملونقلی میتواند منجر به ایجاد تهدیدات جدید سایبری و خطرات خاموشی گسترده شود بهویژه اینکه برق را نمیتوان همچون نفت، بنرین و گازوئیل ذخیره کرد.
منبع: مؤسسه مطالعات بینالمللی انرژی وزارت نفت(IIES)