دست کاری شاخص بورس با یک «تلفن»
«بازار سرمایه وضعیت مناسبی ندارد»؛ آن روحیه هیجانی و جو روانیای که اواخر سال گذشته بازار سرمایه را پررونق و پرحجم کرده بود، حالا بیرمق شده است؛
رنگ شاخص کل بازار سرمایه با رنگ قرمز قرابت بیشتری دارد و مهمتر از این، حجم معاملات نیز در این بازار بهشدت کم شده است. در حقیقت ادامه روند صعودی بورس، محتاج تغییراتی در بخش واقعی اقتصاد است اما طیفی از متولیان بازار میخواهند ظاهر بورس را بزک کنند و برای همین با انجام معاملات بلوکی در نماد اصلی شرکتهای بزرگ، از منفیخوردن شاخص کل جلوگیری میکنند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از شرق ، حسین خزلیخرازی، کارشناس بازار سرمایه و مدیرعامل کارگزاری بانک کشاورزی میگوید: «انجام معاملات بلوکی در نماد اصلی شرکت، برای تغییر قیمت سهم یا تغییر رقم شاخص را نادرست میدانم و این عمل مصداق دستکاری قیمتها است». او معتقد است باید به حال بخش واقعی اقتصاد فکری شود اما اگر ظاهر بورس اینقدر مهم است، بهتر آنکه انیمیشنی برای شاخص کل طراحی شود تا همان چیزی را نشان دهد که متولیان امر میخواهند. به اعتقاد خزلی، برخی از ناظران بورس فکر میکنند با این دخالتها به سهامداران کمک میکنند درحالیکه بدترین ضربات را همین افراد میزنند.
در زمستان گذشته بازار سرمایه رونق گرفته و حجم معاملات در این بازار رو به افزایش بود. در همان روزها گفته میشد بازار سرمایه در سال ٩٥ شرایط بهتری هم خواهد داشت. شما حالوروز امروز بازار سرمایه را چگونه ارزیابی میکنید؟ وقتی روزهای متمادی شاخص به رنگ قرمز است و نزولی میشود و مهمتر از همه، حجم معاملات نیز نسبت به ماههای قبل کاهش محسوس پیدا میکند، باید گفت بازار وضعیت مناسبی ندارد. رشد بازار سرمایه در اواخر سال ٩٤ به شرایط پسابرجام مربوط میشد که به صورت شادابی و هیجان عمومی در بازار سرمایه هم خود را نشان داد. به عبارتی آن رشد، روحی و روانی بود.
در آن روزها حجم و ارزش معاملات به حدی بالا رفته بود که تحلیلگران با توجه به ورود پولهای بزرگ، آغاز موج صعودی بلندمدت شاخص را نوید میدادند و برخی مدعی فتح قله صدهزارواحدی شاخص کل در تیر ٩٥ بودند. چه چیزی باعث تغییر حالت بازار شد؟ توضیحم را با مثال شروع میکنم. به نظر من رشد بازار سرمایه مانند عملکرد یک موشک دومرحلهای است. یعنی بالارفتن بازار دو مرحله دارد؛ وقتی یک موشک دومرحلهای پرتاب شود، در مرحله اول با نیروی پیشران موتور، اول موشک از زمین بلند میشود و پس از اینکه قدری پیش رفت، بخش مهم پیمایش خود را به کمک موتور دوم ادامه میدهد. بازار سرمایه هم به همین صورت، ابتدا با روحیه هیجانی و جو روانی رشد را آغاز میکند و پس از اینکه مقداری رشد کرد، برای ادامه رشد، نیازمند موتور اصلی و مهمتر، یعنی تغییرات واقعی در مسائل اقتصادی و مالی است تا آن هیجانات مثبت در رشد اولیه به واقعیتهای عینی و اقتصادی تبدیل شود و اثر خود را در ترازنامه شرکتها بگذارد یا حداقل در پیشبینی بودجه سال آتی شرکتها خود را نشان دهد. حالا از یک سو آنچه در مجامع سال مالی منتهی به اسفند ٩٤ میبینیم، نشان میدهد شرکتها وضعیت جالبی ندارند و از سویی دیگر پیشبینیهایی که برای سال مالی ٩٥ ارائه دادهاند نیز وضعیت چندان بهتری را نشان نمیدهد و اخباری مبنی بر رکود بازار، فروشنرفتن کالا و ذخیرهشدن در انبار از بسیاری صنایع به گوش میرسد. به غیر از یکی، دو هفته اخیر که قیمت نفت و فولاد مقداری در بازارهای جهانی رشد کرده و بالطبع با یک فاصله زمانی اثر خود را در بازار ما هم خواهد گذاشت، سایر پارامترهای ترازنامه شرکتها و سود و زیان آنها برای سال ٩٥ آنچنان تغییری نکرده است که زمینهساز رشد قیمت سهام باشند. البته عوامل مؤثر بنیادی اقتصاد مانند حفظ ثبات بازار ارز، کاهش تورم، رشد قیمت جهانی نفت و کالاهای اساسی از جمله فولاد و خبر اخیر کاهش نرخ سود سپردههای بانکی، پارامترهایی است که میتواند برای آینده بازار سرمایه نویدبخش باشد و این جو منفی را از بین ببرد.
پس به نظر شما رشد بازار در اواخر ٩٤ نوعی رشد هیجانی و روحی- روانی بوده که ادامه آن نیازمند تغییراتی در مسائل اقتصادی است. در وضعیت فعلی که حجم معاملات کم و شاخص بازار سرمایه قرمزپوش و نزولی شده، آیا فقط هیجان بازار فروکش کرده یا اتفاق دیگری هم افتاده است؟ بله، هیجان فروکش کرده است. درواقع به نظر من برای اینکه آن هیجانات ادامه پیدا میکرد و بازار با آهنگ رشد اصولی و منطقی بالا میرفت، باید پیشبینی سودآوری شرکتها برای سال ٩٥ بسیار بهتر از عملکرد سال ٩٤ میبود اما شرکتها عموما ترجیح دادهاند فعلا پیشبینیها را بالا اعلام نکنند و سودآوری و عملکرد را در همان حد سال گذشته در نظر بگیرند. ممکن است در ادامه، اتفاقات دیگری بیفتد که روی سود شرکتها برای سال ٩٥ تأثیر مهمی داشته باشد. در این صورت اگر وضعیتشان بهتر شود، تعدیل مثبت میدهند اما فعلا شرکتها پیشبینی محافظهکارانه ارائه دادهاند.
بازار سرمایه بازاری است که میگویند اغلب فعالان آن با تحلیل و ارزیابی معامله میکنند. آیا ربطدادن همه اتفاقات بازار سرمایه به هیجان، درست است؟ اصلا اینطور نیست که میگویند. اینها حرف و شعار است. البته مختص ایران نیست، در همه بورسهای دنیا این اتفاق میافتد. رفتارهای هیجانی و حرکتهای گروهی و گلهای و رفتارهای ناشی از وحشت و هیجان در همهجای دنیا هست و چهبسا در بورس دیگر کشورها بیشتر از ایران هم باشد چراکه بورسهای بینالمللی اثرات بینالمللی را هم میپذیرند، اما بورس ما بینالمللی نیست، سهامداران ایرانی با پارامترهای اقتصاد ملی دور هم هستند و معامله میکنند. اگر اخبار بورسهای جهان را پیگیری کنید، میبینید مثلا خبر اینکه پادشاه عربستان مریض شده و به بیمارستان منتقل شده است، نوسانات وسیعی در تمام بازارهای بینالمللی ایجاد میکند و نرخ نفت و قیمت برابری دلار را با ارزهای دیگر تغییر میدهد.
یکی از مسائلی که در بازار سرمایه ما وجود دارد و اغلب سهامداران، بهویژه حقیقیها در شبکههای اجتماعی، به آن اعتراض دارند؛ انجام معاملات بلوکی در نمادهای بزرگ و شاخصساز است. نظر شما در اینباره چیست و این معاملات را چگونه ارزیابی میکنید؟ من انجام معاملات بلوکی در نماد اصلی شرکت، برای تغییر قیمت سهم یا تغییر رقم شاخص را خیانت میدانم. این عمل مصداق دستکاری قیمتها و خیانت به بازار و اقتصاد ملی است؛ چراکه نماد مجزایی برای انجام معاملات بلوکی مشخص شده است و این معاملات میتوانند بالاتر یا پایینتر از قیمت تابلو در آن نماد انجام شوند. اینکه این معاملات را در نماد شرکت انجام میدهند و تأثیر درخور توجهی در قیمت میانگین معاملات سهم میگذارد، طبیعتا دستکاری قیمت و شاخص است و جرم محسوب میشود. این جرم در قانون با عنوان «ایجاد ظاهر اغواکننده از روند معاملات» تعریف شده است و میتوان از عاملان آن شکایت کرد. اتفاقی که با انجام این معاملات میافتد، این است که مثلا همه معاملهگران در بازار، سهمی را حوالی قیمت ٩٦ تومان معامله کردهاند اما آخر وقت یک معامله بلوکی سنگین در همان نماد در قیمت حداکثری میزنند و میانگین قیمت را بالا میآورند. این کار را در شرکتهای بزرگی انجام میدهند تا شاخص کل را بالا بکشند. برعکس این هم انجام میشود و در شرایطی که همه در قیمت بالا سهمی را معامله کردهاند برای پایین آوردن شاخص، معامله بلوکی را در قیمت پایین انجام میدهند و قیمت پایانی سهم هم پایین میآید.
نظارت بر انجام این معاملات بر عهده چه کسی است؟ اینها وظیفه ناظر بازار است. در همه جای دنیا دستگاههای نظارتی بازار روی این موضوع بسیار حساس هستند. کسی نمیتواند مانع انجام معامله بلوکی در یک سهم شود؛ اما باید در نماد مخصوص انجام شود. در بازار ما هم از لحاظ زیرساختی، نماد مجزایی برای معاملات بلوکی سهام درست کردهاند؛ اما متأسفانه به دلایلی معاملات را در نماد شرکت انجام میدهند.
متولی انجام آن بلوکی کیست؟ متولی هم ناظر بازار است.
یعنی همان نهادی که باید نظارت کند، مرتکب تخلف میشود؛ چرا این اتفاق میافتد؟ به نظر من چرایی ماجرا واضح است. طیفی از ناظران فکر میکنند، مثبت نگهداشتن شاخص بازار سرمایه به شکل تصنعی، از نظر روحی و روانی کمک به سرمایهگذاران بورس است. یعنی میخواهند اگر شاخص کل قرار است ٨٠٠ واحد افت کند برای کمک به روح و روان سهامداران، با مکانیسمهای بازار کاری کنند که این افت کمتر شود. اینها قصد دستکاری عدد شاخص و نرمافزار آن را ندارند؛ گرچه در گذشته آدمهایی بودند که این کار را هم میکردند و با دستکاری محاسبات شاخص میخواستند از ظاهر بازار جور دیگری برداشت شود؛ اما حالا این تغییر کرده و با شاخصهای متعددی که داریم، محاسبات شاخص کل، استاندارد است. اما بههرحال این دسته از ناظران هستند که فکر میکنند اگر کل بازار بخواهد ٨٠٠ واحد افت کند و آنها کاری کنند که این افت صد واحد شود، گرما و انرژی به بازار میدهند و جلوی مأیوسشدن سهامداران را میگیرند. معنای این کار دستکاری است؛ وقتی عموم فعالان بازار سرمایه در قیمتهای منفی معامله میکنند، طبیعتا بازار باید افت کند. اگر نمیخواهند شاخص کل و بازار نزولی شود، بهتر است معاملات را به قیمتهای مثبت محدود کنند و اجازه ندهند کسی روی قیمت منفی معامله کند. اما این دیگر بورس نیست.
آیا اقداماتی مانند انجام معاملات بلوکی در سهام بزرگ و شاخصساز، در مواقعی میتواند برای حفظ حمایت شاخص کل یا جلوگیری از ریزش شدید بازار با حمایت روانی از سهامداران، توجیه داشته باشد؟ اصلا توجیه ندارد. اراده یک نفر، حتی اگر مقام ناظر باشد و اراده یک نهاد، حتی اگر دولت باشد، برای تغییر قیمتهای عمومی، مصداق دستکاری و حرکت خلاف جریان عمومی بازار است. این معاملات و دستکاریها، منحصر به بازار منفی نمیشود؛ حتی زمانهای بازار مثبت هم این وضعیت وجود دارد؛ زمانی که هیجان حاکم شده و قیمت سهام شرکتهای حاضر در بورس، هر روز در حداکثر بازه مثبت، معامله میشوند و شاخص کل هر روز رکورد تازهای را در صعود میشکند با روشهایی در بازار دستکاری میکنند؛ مثلا به این و آن زنگ میزنند که نخرید، دستور خرید را حذف کنید و معامله نکنید. این هم مصداق دستکاری است که کسانی از دولت یا وزارتخانهها یا ناظران به فعالان بازار زنگ بزنند که شما در این قیمتها نخرید یا نفروشید. این بازار دیگر معنا ندارد.
چقدر این اتفاق میافتد که بخواهند با دخالتهایی از این دست بازار را مدیریت کنند؟ سلیقه فکری برخی اینگونه است. فکر میکنند بازار و فعالان بازار نابالغ و محجور هستند و اشتباه میکنند پس ما باید وارد شویم و جلو آنها را بگیریم. هروقت هم که اینطور فکر کنند وارد میدان میشوند. شما تقریبا هرروز یا هرچند روز میتوانید از این دست دخالتها، بهخصوص انجام معاملات بلوکی برای تغییر رقم شاخص کل را در بازار ببینید.
شاید این دستکاریها به خاطر فشاری باشد که برخی سهامداران به دولت و افکار عمومی وارد میکنند. بارها مشاهده شده که سهامداران تجمعاتی در اعتراض به وضعیت منفی بازار سرمایه داشتهاند. البته بخشی از اعتراض این افراد هم به همین دستکاریها مربوط میشود. خب بازار را تعطیل کنیم که هیچکدام از این مشکلات نباشد یا اصلا شاخص را بهصورت انیمیشن طراحی کنند که هرروز همانطوری حرکت کند که خودشان میپسندند. اینجا بورس است، در هر جای دنیا کسی که وارد این بازار میشود باید بپذیرد به برخی دلایل علمی و بنیادی ممکن است قیمتها رشد یا افت کنند و اگر تاب این وضعیت را ندارد و نمیتواند این ریسک را بپذیرد باید برود پول خود را در بانک سپرده کند یا اوراق مشارکت بخرد. شاید برخی ناظران برای کاهش اعتراضات سهامداران در بازار سرمایه دخالت میکنند اما اتفاقا دولتها و ناظرانی که تحت فشار سهامداران به این کار دست میزنند هم اشتباه میکنند. آنها دستورالعملها و مکانیسمهای بازار را زیر پا میگذارند و این کار اصل و اصول بازار سرمایه را زیر سؤال میبرد.
بارها، بهخصوص در یکسال اخیر، خبرهایی منتشر شده مبنیبر تلاش برای جذب سرمایهگذاران خارجی به بازار سرمایه ایران، همچنین گاهی صحبت از بینالمللیشدن این بازار میکنند. به نظر شما بورس ایران میتواند بینالمللی شود؟ اگر این بازار میخواهد بینالمللی شود، مثلا با بیانیه بانک مرکزی فلان کشور که بهشدت به بازار نوسان میدهد چه میکند؟ بازار فعلی ما بچهبازی است، یک بازار شوخی است که سهامداران اگر هرروز قیمت سهمشان بالا رفت، خوشحال هستند و اگر افت کرد، ناراحت. مدیر مربوطه هم فکر میکند که رقم شاخص کل، نمره مدیریتی اوست؛ پس اگر بالا رفت مدیر خوبی است و اگر پایین آمد باید تنبیه شود. این تفکرات را باید برای همیشه از بین ببریم. هیچ مدیری در بازار سرمایه نباید فکر کند عدد شاخص نمره مدیریتی اوست.
ما در حال نزدیکشدن به انتخابات هستیم. همانطور که شما هم اشاره کردید، قبلا سابقه داشته است که فرمول شاخص کل بازار سرمایه را تغییر دادهاند تا روند بورس صعودی به نظر برسد. بههرحال این تفکر که وضعیت بورس، نمره مدیریتی دولت و مسئولان است در جامعه وجود دارد، حالا نزولی یا صعودیبودن بورس چقدر میتواند در انتخابات آتی به سود یا زیان دولت فعلی باشد؟ بخش مجازی اقتصاد، بورسها و بازارهای مالی باید تابع بخش واقعی اقتصاد باشند. اگر در بخش واقعی اقتصاد، رکود و بیکاری داریم قطعا باید بورس هم آینه آن باشد. اگر دولتی یا حزبی نگران نزولیشدن شاخص بورس است باید نگران بخش واقعی اقتصاد باشد. در بخش واقعی اقتصاد ما رکود داریم و نتوانستهایم به صورت جدی از رکود عبور کنیم. نرخ بیکاری هم هنوز بالاست؛ اقتصاد را برای مهار نرخ تورم به کمای مصنوعی بردهایم و طبیعی است که این وضعیت بر بازارهای مالی هم اثر خود را میگذارد. کسی اگر نگران انتخابات است باید بهجای بزککردن شاخص کل، برای بخش واقعی اقتصاد کاری کند.
مسئله دیگری که درباره بازار سرمایه مطرح میشود، بحث افشای اطلاعات است؛ مثلا دو ماه پیش نامهای منتسب به یک شرکت بزرگ بورسی منتشر شد که در آن گفته شده بود شرکت در حال فروش زیرمجموعههایش است. بعد از گذشت نزدیک به دو ماه از انتشار آن نامه، چند روز پیش آن شرکت با تکذیبیهای محتویات نامه را رد کرد، اما در این دو ماه، اتفاقاتی در قیمت سهام برخی از شرکتهای زیرمجموعه این شرکت افتاد. از این دست اتفاقات در بازار سرمایه زیاد است که اطلاعاتی غیررسمی منتشر شده و بعد از مدتی، از سوی شرکت تأیید یا تکذیب شود. این مسئله را چطور ارزیابی میکنید؟ چندی پیش در شبکههای مجازی کلیپی دیدم که در آن جوانی مشغول آزار یک سگ بود. گویا آن سگ به آن جوان خسارت مالی رسانده بود و حالا آن جوان میخواست سگ را اعدام کند و او را زجرکش میکرد. اتفاقا همین یکی، دو روز پیش دیدم که پلیس این فرد را شناسایی کرده است. در بازار سرمایه اتفاقاتی مانند افشای اطلاعات یا انتشار اطلاعات غلط زیاد است، اما عملا سختگیریهای لازم وجود ندارد تا اگر کسی واقعا اطلاعیهای را عمدا به صورت رسمی یا غیررسمی منتشر کرده و بعدا برعکس آن عمل میکند، موضوع را کنترل کنند که در این مدت چه کسانی از وضعیت استفاده بردهاند. این کنترلها با تکنولوژیهای جدید بهراحتی امکانپذیر است و میتوانند منشأ را پیدا کنند، اما ما در بازارهای مالی خود شوخی داریم. متأسفانه در ماههای اخیر روزبهروز به حجم اطلاعات غیررسمی و اطلاعات محرمانهای که زودتر از کانال رسمی به صورت غیررسمی افشا میشوند، بیشتر میشود. اتفاقا رسیدگی به این حوزه و برخورد با متخلفان، وظیفه مقامات ناظر و دستگاههای امنیتی است؛ به جای اینکه نگران بالا و پایینرفتن شاخص کل باشند، باید جدی و با تمام قوا وارد این حوزه شوند.
مقامات ناظر و دستگاههای امنیتی در این حوزه وارد شدهاند و به این موارد رسیدگی میکنند؟ من، بهویژه در ماههای اخیر، چندان برخوردی ندیدهام. شاید هم برخورد میشود و ما متوجه نمیشویم، اما من به عنوان یک فعال بازار، ندیدهام که درباره تأخیر در ارائه اطلاعات، سوءاستفاده از اطلاعات یا انتشار اطلاعات جعلی و فریب سهامداران برخوردی صورت بگیرد یا بحثی مطرح شده باشد.
احتمالا قبلا که شبکههای اجتماعی محدود بودند و تعداد فعالان بازار هم کم بود، گستره تخلفات این حوزه به اندازه امروز نبوده است، در آن زمان هم برخوردی نمیشد؟ فکر میکنم در سالهای گذشته مقداری سازمان بورس در برخورد با مدیران متخلف جدیتر بود، اما هرچه گذشت،، بهویژه دو سال اخیر این برخوردها کمتر و بر حجم این اتفاقات اضافه شد. اینکه مدام به تخلفات این حوزه افزوده میشود، نشان میدهد کسی از اینکه اول اطلاعیه را در بازار دست به دست بچرخاند و بعد با تأخیر به کدال بفرستد واهمه ندارد. طبیعتا وقتی برخوردی انجام نشود، حجم فساد هم بالا میرود. ما باید هزینه رانت و فساد را بالا ببریم. هیچکسی ادعا نمیکند میتوان رانت و فساد را به صفر رساند، اما در زمینه نظارت و برخورد با متخلفان، میتوان هزینه این فسادها را به قدری بالا برد که ارتکاب آن همهگیر نشود.
همانگونه که شما هم اشاره کردید قرار است سود سپردههای بانکی کاهش پیدا کند و از ١٨ درصد به ١٥ برسد، البته هنوز درباره نرخ سود تسهیلات صحبتی نشده است که روی هزینه تأمین مالی شرکتهای بورسی اثر بگذارد. به نظر شما کاهش نرخ سود بانکی چقدر میتواند روی بازار سرمایه اثرگذار باشد؟ اصولا رابطه معکوسی بین سود سپرده بانکی و شاخص بازار سرمایه است؛ در برخی از بورسهای بزرگ دنیا به این شکل است که کاهش نرخ بهره، دقیقا به همان میزان روی شاخص بورس تأثیر عکس میگذارد؛ یعنی فرضا اگر نرخ بهره ١٠ درصد پایین میآید شاخص بورس در جهت مخالف ١٠ درصد بالا میرود، اما این رابطه در ایران یکبهیک نیست، اما بالاخره وقتی که سود سپرده بانکی پایین میآید، برخی از سهام بورس و سودآوری شرکتهای بورسی جذاب میشود و بعضی از سرمایهگذاران ترجیح میدهند، بخشی از منابع خود را که سپردهگذاری شده بود، به سرمایهگذاریهای دیگر، ازجمله سرمایهگذاری در بورس منتقل کنند. این یعنی ورود نقدینگی تازه به بورس که میتواند منجر به افزایش تقاضا شود.
رابطه معکوس بین نرخ سود بانکی و شاخص بورس در ایران به چه شکلی است. میتوانید عددی را مانند نسبت یکبهیک بورسهای خارجی ارائه بدهید؟ من عدد دقیقی برای ارائه ندارم. به صورت تجربی میگویم اثرگذار خواهد بود. از آنجا که در ایران بازارهای موازی و بازارهای زیرزمینی زیاد است، بسیاری از صندوقها، بانکها و مؤسسات غیرمجاز هم این نرخ سود را رعایت نمیکنند و یک رقابت پنهانی وجود دارد، نمیتوان این رابطه یکبهیک بین نرخ سود بانکی و شاخص کل را متصور شد، اما اثرگذاری آن بر بورس رؤیتپذیر خواهد بود.
برخی از کارشناسان معتقدند کاهش سود بانکی بخشی از سپردهها را از بانک خارج میکند، اما به دلیل اینکه بازار بورس اعتماد را از بین برده و سه سال است وضع آن با وجود وعدههایی که متولیان امر دادهاند بهتر نشده، سرمایهگذاران بانکی ریسک حضور در این بازار را نمیپذیرند. اینکه بگوییم بورس اعتماد را از بین برده است، شعار است و گاهی برای تخریب دولت هم استفاده میشود. حرف تحلیلگر باید گزاره علمی یا گزاره تجربی باشد. تجربه ١٨ سال کار در بازار سرمایه به من میگوید کاهش نرخ سود سپرده بانکی روی بورس اثر مثبت دارد. اینکه بگوییم اعتماد از بورس رفته، درست نیست. بورس، شرایط کلان اقتصاد کشور را نشان میدهد. در صنعت سیمان، فولاد، خودرو، نفت و گاز و پتروشیمی و مراودات بینالمللی وضعیت خوبی را شاهد نیستیم و اینها قطعا در بورس اثر داشته است.
بازار سرمایه پس از تجربه ریزش سنگین زمستان ٩٢ چند بار رشدهای کوتاه مقطعی داشت اما هر بار دوباره ریزش را تجربه کرد. اواخر سال گذشته رشد خوبی در برخی از سهام اتفاق افتاد اما باز هم کلیت بازار صعودی نشد. حالا هم دوباره بازار منفی شده و حجم معاملات بهشدت کاهش یافته است. سپردهگذار بانکی که به دلیل ریسکپذیرنبودن، در ازای حداکثر ٢٠ درصد سود سالانه در بانک سپردهگذاری کرده بود حالا چطور میتواند به این بازار بیاید؟ در همین بازار بسیاری از شرکتهای بورسی در مجمع سالانه خود ٢٠ درصد سود نقدی تقسیم میکنند.
ریسک تغییر قیمت این شرکتها و همچنین زمانی که از برگزاری مجمع تا واریز سود به حساب مشتری لحاظ میشود را نیز باید در نظر گرفت. قرار نیست با کاهش نرخ سود بانکی، هر مشتری بانکی وارد بورس شود؛ برخی از سپردهگذاران که ریسکپذیر هستند، تمایل به حضور پیدا میکنند. بخشی از پرتفوی بسیاری از فعالان بورس نیز به سپردههای بانکی اختصاص داشته است. وقتی نرخ سود کاهش مییابد، اینها که اصولا حرفهای بازار سرمایه هستند، آن بخش از سپردهها را نیز به پرتفوی بورسی خود منتقل میکنند. برای آنهایی هم که ریسکپذیر نیستند، اوراق با درآمد ثابت در بورس داریم که ٢٠ درصد سود میدهد. معاملات اوراق مشارکت، صکوک و گواهی سپرده که تقریبا ریسکفری هستند، میتواند با کاهش نرخ سود تقویت شود.
با این حساب به نظر شما چند درصد از پولی که احتمالا از بانکها خارج میشوند، جذب بازار سرمایه خواهند شد؟ نمیتوانم تخمین بزنم. ما کارگزاران این را احساس میکنیم. وقتی این اتفاق بیفتد، مشتریان سعی میکنند آن بخش از پرتفوی خود که به سپرده بانکی اختصاص داشته را کم کنند و پرتفوی بورسی را افزایش دهند.
به نظر شما صنایع خاصی در بورس مقصد این سپردههای بانکی میشوند؟ آن بخش از افراد ریسکگریز میتوانند روی اوراق با درآمد ثابت سرمایهگذاری کنند که بازار جداگانهای دارد اما در بازار سهام هرکسی براساس مطالعه و استراتژی خود سهام شرکتها را میخرد.
این احتمال هم وجود دارد که نقدینگی خارجشده از شبکه بانکی به سمت صندوقهای سرمایهگذاری برود؟ در کوتاهمدت نه، چراکه عملکرد این صندوقها هم چندان جالب نبوده و عموما عملکرد آنها با کل بازار چندان تفاوت ندارد. اما اگر بازار بزرگ شود و طیف جدیدی از سرمایهگذاران وارد شوند، ممکن است بخشی هم از طریق صندوقهای سرمایهگذاری اقدام کنند. در کل این بخش از نقدینگی که با کاهش نرخ سود وارد بورس میشود، مربوط به سرمایهگذاران فعال بورس است که سرمایه خود را از بانک به بورس منتقل خواهند کرد.