سرنوشت نفت پس از انتخابات آمریکا
هفته گذشته ترامپ، نامزد نهایی حزب جمهوریخواه جزئیات جدیدی از سیاستهای خود در حوزه انرژی را رونمایی کرد.
جمهوریخواهان یا دموکراتها؟ کدام یک از این دو حزب پیروز انتخابات آمریکا خواهد شد و چه تاثیری بر بازار نفت خواهد گذاشت؟ چند ماهی تا برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باقی مانده است، بین کاندیداهای حزب جمهوریخواهان دونالدترامپ پیروز انتخابات درون حزبی شده و در بین دموکراتها نیز دو کاندیدای هیلاری کلینتون و برنی سندرز همچنان با یکدیگر رقابت میکنند. به گزارش دنیای اقتصاد ، جمهوری خواهان امنیت و استقلال انرژی را به مثابه امنیت کشور میدانند در حالی که دموکراتها موضع نرمتری در این خصوص دارند. اگر ترامپ پیروز انتخابات شود باید منتظر تحولاتی از جمله توجه بیشتر به افزایش تولید نفت شیل باشیم که خود مستلزم تسهیل مقررات تولید برای تولیدکنندگان و زیر پاگذاشتن مقررات زیستمحیطی است. در مقابل استقلال انرژی برای دموکراتها اهمیت کمتری دارد که به معنای پا برجا ماندن قوانین سختگیرانه ومالیات بر تولیدنفت شیل خواهد بود. هر کدام از این موارد تاثیر متفاوتی بر عرضه نفت در آمریکا و مبادلات تجاری نفت در جهان خواهد داشت. برای بررسی بیشتر این موضوع گفتوگویی با دکتر محمد صادق جوکار، کارشناس اقتصاد سیاسی داشته ایم.
برآیند اظهارات جوکار نشان میدهد که اگر عوامل دیگر با تولیدکنندگان نفت شیل یاری کنند باید منتظر افزایش استخراج نفت شیل در آمریکا باشیم؛ چراکه در صورت قدرت گرفتن ترامپ بسیاری از موانع و مقررات بر سر راه آنها رفع خواهد شد و حتی انتخاب کلینتون نیز بهعنوان یک دموکرات، تسهیل قوانین را به دنبال دارد چراکه کلینتون نیز به اندازه اوباما به رعایت مسائل زیست محیطی پایبند نیست به این معنا که اوباما حاضر بود برخی تصمیمات خلاف منافع زیست محیطی مانند خط لوله کیستون را وتو کند، اما کلینتون مواضع نرمتری در این باره دارد. به گفته جوکار بین کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا تنها برنی سندرز مواضع سختتری نسبت به اوباما درخصوص استفاده از تکنولوژی شکست هیدرولیکی داشت که در حال حاضر احتمال انتخاب وی بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا بسیار کاهش یافته است. تقابل سیاستهای جمهوریخواهان و دموکراتها سیاستهای انرژی دو حزب مطرح آمریکایی با یکدیگر تفاوتهای بنیادی دارد. به گفته جوکار، تفاوت رفتارهای دولت آمریکا در حوزههای مختلفی مثل انرژی و نظامی منتج از مفاهیم پایهای مانند قدرت و امنیت است، بنابراین با بررسی تفکرهای
راهبردی این احزاب بروندادهای رفتار آنها معنی پیدا میکند. این کارشناس انرژی کشورمان با بیان اینکه جمهوریخواهان استقلال انرژی را از مفاهیم بنیادی امنیت کشور و جزو لاینفک آن میدانند، گفت: حتی در زمانی که پیمان کیوتو -کشورهای صنعتی در سال 1997 متعهد شدند که ظرف 15 سال انتشار گازهای گلخانهای را به میزان 5 درصد کاهش دهند- هم وجود داشت جمهوریخواهان بر این باورند که الزاماتی مانند الزامات زیست محیطی نباید بر استقلال انرژی و امنیت اقتصادی آنها تاثیرگذار باشد و به دنبال کاهش واردات نفت بودند. وی در ادامه افزود: سیاست کاهش واردات در برنامه انرژی جمهوریخواهان که در سال 2012 ارائه شد کاملا مشهود است و چون این یک برنامه حزبی است، همه اعضای این حزب باید آن را رعایت کنند، بنابراین اگر الزامات زیستمحیطی موجب کاهش تولید نفت شود جمهوری خواهان سعی میکنند آنها را رعایت نکنند، چراکه معتقدند افزایش تولید و استفاده از فرآیند شکست هیدرولیکی مزایای بیشتری نسبت به مضراتش دارد. جوکار اعلام میکند که در مقابل، دموکراتها امنیت انرژی را در شاخصهایی مانند ثبات عرضه جهانی و کارکرد منظم بازار نفت میدانند. همچنین دموکراتها به
دلیل آسیبهای زیست محیطی کمتر به افزایش تولید از منابع شیل قائل هستند. سیاستهای انرژی نامزدهای انتخاباتی آمریکا دونالد ترامپ هفته گذشته سیاستهای انرژی خود را با جزئیات بیشتری منتشر کرد. دونالد ترامپ ضمن وعده لغو توافق سال ۲۰۱۵ پاریس برای مقابله با تغییرات اقلیمی، خواهان افزایش استخراج سوخت فسیلی و کاهش مقررات زیست محیطی شد. نامزد جمهوریخواهان که پیش از این بارها نظریه علمی تغییرات اقلیمی ناشی از اقدامات انسانی را رد کرده است، اعلام کرد که بسیاری از پیشنهادها و طرحهای پرزیدنت اوباما (درخصوص طرحهای حمایت از محیط زیست) را لغو خواهد کرد. وی تاکید کرد: «ما به چالشهای زیست محیطی واقعی خواهیم پرداخت، نه به چالشهای دروغین که شنیدهایم.» نکته دیگری که در سیاستهای انرژی دونالد ترامپ در صورت انتخاب شدن بهعنوان رئیسجمهور بر آن تاکید شده، راهاندازی انتقال نفت از طریق خط لوله کیستون ایکسال (KAYSTON XL) است. وی همچنین گفت در صد روز اول ریاست جمهوری خود، مقررات آژانس حفاظت از محیطزیست (EPA) که برای مهار تشعشات ناشی از نیروگاههای زغالی وضع شده را فسخ خواهد کرد. این اظهارات ترامپ مخالفتهای
بسیاری را در جامعه آمریکایی درخصوص بیتوجهی وی به مسائل زیست محیطی به همراه داشته است. هیلاری کلینتون خیلی پیش از ترامپ استراتژیهای انرژی خود را اعلام کرده است. وی به کاهش وابستگی آمریکا به زغالسنگ تاکید دارد و همچنین اعلام کرده است که سیاستهای محدودکننده شکست هیدرولیکی را ادامه خواهد داد. این دو سیاست کلینتون ادامه دهنده سیاستهای اوباما است. وی همچنین مخالفت خود را با راهاندازی خط لوله کیستون اعلام کرده که به دنبال افزایش استفاده از انرژیهای پاک است. کلینتون سیاست مالیات بر استفاده از سوختهای فسیلی را دنبال میکند و همچنین قصد دارد با کشورهای آمریکای شمالی سیاستهای مشترکی در راستای حفاظت در برابر تغییرات آب و هوایی را داشته باشد. سندرز دیگر کاندیدای باقی مانده در دور رقابت ریاست جمهوری آمریکا سیاستهای سختگیرانهتری برای استفاده از شکست هیدرولیکی دارد و حتی ممکن است محدودیتهای بیشتری برای تولید انرژیهای متعارف اعمال کند. در حالی که پیشنهاد اوباما برای دریافت 10 دلار مالیات بر تولید هر بشکه نفت در دوران ریاست جمهوریاش عملی نشد، اگر سندرز پیروز رقابت شود شاید شرایطی ایجاد کند که بتواند طرح
مالیاتی خود بر تولید نفت را اجرا کند که این مساله در نهایت به ضرر شرکتهای نفتی خواهد بود. سندرز همچنین حامی اعمال مالیات بر تولید کربن است که میتواند تاثیرات گستردهای بر کسب و کارهای متعددی داشته باشد. بیشک ریاست جمهوری سندرز میتواند برای اکثر صنایع و شرکتهای انرژی آمریکا مضر باشد. جوکار درخصوص تفاوت دیدگاه دو نامزد انتخاباتی دموکرات آمریکا میگوید: در درون دموکراتها نیز دو دیدگاه بر مقوله تولید نفت شیل وجود دارد. عدهای مانند سندرز بر قطع کامل آن تاکید دارند، اما گروه دیگر که هیلاری کلینتون و اوباما را نیز شامل میشوند افزایش مقررات در حدی که آسیبهای زیست محیطی تولید نفت شیل را کاهش دهد را کافی میدانند و معتقدند که احتمال دارد که با افزایش سطح فناوری، تولید نفت از این ذخایر ادامه یابد، اما آسیبهای ناشی از تولید را کاهش داد. به گفته وی، این گروه درخصوص تولید نفت از مناطق قطبی و برخی حوزههای فلات قاره بر این باورند که با افزایش مقررات مانند افزایش مالیات و همچنین قوانین سختگیرانهتر در رعایت مقررات زیست محیطی بعد از فرآیند تولید مانند بازگرداننده آبهای استفاده شده در فرآیند استخراج تولید نفت را
محدود کنند. در این راستا جوکار به برخی اظهارات و اقدامات اوباما اشاره کرد که نشاندهنده سیاستهای دموکراتها است. به گفته وی اوباما در مصاحبهای که سال پیش با مجله آتلانتیک داشت اعلام کرد که مساله «گرم شدن هوا» خطرناکتر از تهدید گروه تروریستی«داعش» است یا اینکه در آخرین سند استراتژی امنیت ایالات متحده که در 24 فوریه 2015 یعنی در زمان ریاست جمهوری اوباما منتشر شد، امنیت انرژی در اهمیت پنجم قرار داشت و عواملی مانند رقبای منطقهای، سایبری و حتی وضعیت آب و هوایی در اهمیت بالاتری قرار گرفته بود. در حالی که در سندهای استراتژی امنیت این کشور که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش ارائه شده بود، امنیت انرژی بعد از امنیت داخلی در رتبه دوم قرار میگرفت. جوکار بر این باور است که جمهوریخواهان بهطور کلی نگاه رقابتی در همه حوزهها از جمله تولید نفت دارند و سیاستهایی مبنی بر برتری منافع ملی را بیش از منافع جهانی دنبال میکنند، بنابراین برنامههایی مانند کپ21 (CAP 21) و الزامات آب و هوایی برای آنها اهمیت کمتری دارد. در حالی که دموکراتها هژمونی مبنی بر همکاری و تعامل با دیگر کشورها را در دستور دارند. به گفته وی، حتی در
برخورد با برنامه هستهای ایران این تفاوت دیدگاه مشهود است. به این معنا که اوباما در دوران ریاست جمهوری خود سعی کرد با افزایش قدرت نرم آمریکا و با استفاده از همکاری و تعامل با دیگر قدرتهای جهان مساله هستهای ایران را حل کند، اما جورج بوش هژمونی یک جانبه در این باره اتخاذ کرده بود و به افزایش قدرت سخت آمریکا تاکید داشت. پیامدهای گسترش شکست هیدرولیکی به گفته جوکار، در صورتی که جمهوریخواهان به قدرت برسند و بتوانند به گسترش منابع غیرمتعارف دستیابند بر نوع تعامل آنها با کشورهای عرضهکننده نفت از جمله عربستان تاثیرگذار خواهند بود و در آن صورت عربستان بیشتر به دلیل سیاستهای منطقهایاش از سوی آمریکا مورد انتقاد قرار خواهد گرفت. بنابراین عربستان تا زمانی برای ایالات متحده اهمیت خواهد داشت که سهم بالایی در تامین انرژی این کشور داشته باشد. وی در این راستا به اظهارات ترامپ درخصوص عربستان اشاره کرد و گفت: ترامپ معتقد است چون نفت مورد نیازشان را در داخل تولید میکنند دیگر مانند گذشته نیازی به عربستان نخواهند داشت و حاضر نیست مانند گذشته برای امنیت و قدرت این کشور در منطقه منابع مالی و نظامی آمریکا
را مصرف کند. به گفته وی سومین تفسیر در صورت قدرتگیری جمهوریخواهان در تغییر در برخورد با سیاستها و برنامههایی مانند کپ 21 است که کشورها را ملزم میکند تولید گازهای گلخانهای خود را محدود کنند، بهطوریکه از زمان اجرایی شدن این برنامه یعنی سال 2020 دمای هوا تنها 2 درجه افزایش یابد. جوکار میگوید: اگر آمریکا سند کپ 21 را رعایت نکند، دیگر کشورها از جمله چین نیز که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان کربن است، این سند را رعایت نخواهد کرد و یک آسیب زیست محیطی در سطح جهانی رخ خواهد داد. به گفته جوکار یکی دیگر از تاثیرات لغو این برنامه بر کشورهای تولیدکننده انرژیهای فسیلی است. در واقع بر اساس این سند پیشبینی میشد که استفاده از انرژیهای فسیلی روند رو به کاهشی داشته باشد، بنابراین زیر پاگذاشتن این سند توسط آمریکا و چین موجب تداوم روند رو به رشد استفاده از منابع فسیلی خواهد شد که به نفع کشورهای تولیدکننده از جمله کشورهای عضو اوپک یا GECF است. جوکار اما بر این باور است که ممکن است ادامه سیاست افزایش استفاده از فرآیند شکست هیدرولیکی تهدیدی را در عین حال برای کشورهای تولیدکننده به دنبال داشته باشد. در واقع درصورت
قدرت گرفتن جمهوریخواهان در آمریکا، آنها استفاده از شیوه شکست هیدرولیکی را به کشورهای دیگر از جمله کشورهای اروپایی گسترش خواهند داد. به گفته این کارشناس اقتصاد سیاسی از سوی دیگر این موضوع مستلزم قیمت بالای نفت برای اقتصادی شدن است، در حالی که در حال حاضر عرضه نفت در سطح بالایی قرار دارد که قیمتها را در سطح پایینی نگه داشته است. وی افزود: بنابراین ممکن است نگاه سیاستمردان آمریکایی به موضوعاتی مانند تحریم ایران و روسیه تغییر کند و آنها به بازگشت تحریمهای ایران و افزایش تحریمهای روسیه رو بیاورند. همچنین ممکن است این کشور به تغییرات سیاستهای ژئوپلیتیک روی بیاورد و برنامههای منظم خود را برای حفظ نظم در منطقه کاهش دهد و حتی از افزایش مناقشات ژئوپلیتیک در راستای تحقق منافع خود استفاده کند. جوکار در باره خط لوله کیستون نیز میگوید: «خط لوله کیستون با ظرفیت انتقال 5/1 میلیون بشکه نفت خام قرار است نفت خام را از کانادا به پالایشگاههای خلیج مکزیک منتقل کند.» به گفته وی دلیل راهاندازی این خط لوله کاهش واردات نفت از فرا منطقه است. در واقع آمریکا به دنبال این است که واردات خود را به کشورهای منطقه از جمله ونزوئلا،
کانادا و مکزیک محدود کند. جوکار بر این باور است که کاهش واردات نفت آمریکا از خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا موجب میشود که این کشورها توجه بیشتری به بازار منطقه پاسیفیک داشته باشند. به این شکل که کشورهایی مانند نیجریه و عربستان و... که در حال حاضر تامینکننده بخشی از نفت آمریکا هستند نفت خود را به کشورهایی مانند هند و چین سرازیر میکنند که به معنای افزایش عرضه و افت قیمت نفت است.
ارسال نظرات