x
۰۳ / خرداد / ۱۳۹۵ ۲۲:۰۷

شناسایی کاندیداهای جانشین رهبری

صبح فردا پنجمین دوره از مجلس خبرگان رهبری، آغاز به کار می‌کند؛ مجلسی که مهمترین کار ویژه آن، انتخاب رهبری است.

کد خبر: ۱۲۹۱۰۰
آرین موتور

حجت الاسلام هاشم هاشم‌زاده هریسی، سابقه سه دوره نمایندگی مجلس خبرگان دارد. همچون همیشه مشی‌ای آرام و ملاحظاتی اخلاق ‌مدار دارد. می‌گوید «جامعه ما تب دار است. یک بیمار تب دار، یک باره با یک حرف و حدیث یا با یک استرس، فشارش بالا و پایین می‌رود. برای همین نباید آرامش جامعه را به هم بریزیم و باید با ادب و اخلاق پیش برویم». به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، برای همین است که وقتی از او درباره اینکه آیا مجلس خبرگان در راستای وظیفه خود تا کنون جلسه‌ای برای بررسی جانشینان احتمالی رهبری داشته است؟، از این منظر که مردم نگران این مساله نباشند؛ به سوال پاسخ می‌دهد. او از کمیسیون اصل 109 در این مجلس سخن گفت که نحوه شرایط رهبر و تعیین و معرفی نامزدهای رهبری را بررسی می‌کند. به گفته وی کار این کمیسیون این است که در سراسر ایران و حتی خارج از ایران، هر کسی را که از شرایط و استعداد رهبری برخوردار باشد و می‌تواند نظام اسلامی را با قدرت و صحت رهبری کند، شناسایی نماید. او گفت که شناسایی کاندیداهای جانشین رهبری بیشتر توسط اعضای این کمیسیون صورت گرفته و تا جایی که می‌داند در این باره از رهبری نظرخواهی نشده است. در دیدارهایی که تا کنون اعضای خبرگان در پایان هر اجلاسیه با رهبری داشته‌اند نیز ایشان تاکنون در این باره نظری نداده اند. او در ادامه این گفت و گو تاکید کرد که علاوه بر شرایطی چون سیاست، مدیریت، آگاهی و ... کاندیداهای جانشین رهبری باید مقبولیت اجتماعی نیز داشته باشند چرا که فقیه اگر بخواهد حق ولایت خود را عملی و در میان مردم کاربردی و اجرا کند؛ باید از مقبولیت عامه برخوردار باشد. مشروح گفت و گوی دو ساعته با وی را که با وسواس او مورد بازبینی قرار گرفته را در ادامه بخوانید: شما چندین دوره نماینده مجلس خبرگان رهبری بودید و ریاست آیات مشکینی، مهدوی کنی، هاشمی و یزدی بر این مجلس را تجربه کرده‌اید. ریاست هر یک از این آقایان چه تفاوت‌هایی با دیگری داشت، شما چه خاطره‎ای از هر یک از آنها دارید؟ من ریاست همه روسای خبرگان را درک کرده‌ام. هریک از این بزرگواران در عین اینکه طبیعتا خصوصیات اخلاقی، مراتب علمی، افکار و اندیشه‌های متفاوتی دارند. البته این تفاوت‌ها در مدیریت جلسات خبرگان تفاوت چندانی ایجاد نمی‌کرد و بر هویت مجلس خبرگان و یا تغییر مسیر حرکت آن تاثیر خاصی نداشت. این مجلس شامل 88 تن از فقها است که هر یک مستقل هستند و در مجلس خبرگان نظراتشان را می دهند و رئیس مجلس در تغییر تفکر آنها موثر نیست و فقط جلسه را مدیریت می کند و مانند اعضای دیگر یک رای دارد. آیت الله مشکینی یک فقیه وارسته، عارف و تارک دنیا بود و بسیاری از مجتهدان فعلی از شاگردان او به عنوان یک استاد سرشناس حوزه بودند. بعد از درس آیت الله بروجردی در دهه 30، کلاس‎های درس آیت الله مشکینی، خیلی معروف و شلوغ بود. ایشان درس متن، رسائل و مکافید می گفت و وقتی کلاس درس ایشان تمام می‌شد، اصلا رنگ خیابان عوض می‌شد چون علما با عمامه های سیاه و سفید به خیابان می آمدند. اما ایشان آنقدر متواضع و بی علاقه و به اجتهاد و بی اعتنا به مال، منال و مقام دنیا بود که حاضر نشد خودش را مرجع معرفی کرده و رساله بدهد. آقای هاشمی هم از اول نائب رئیس آقای مشکینی بود و در اداره جلسات خبرگان بیشتر امور به او محول می شد؛ حتی آیت‌الله مشکینی به او می‌گفت من که پیر شده‌ام، جلسات را هم که تو اداره می‌کنی، بیا و نامزد ریاست مجلس خبرگان را قبول کن. ایشان در هر دوره از انتخابات از آقای هاشمی این درخواست می‌کرد که حکایت از تواضع و اخلاص ایشان داشت. اما آقای هاشمی هم قبول نمی‌کرد؛ چون معتقد بود آیت الله مشکینی وزنه‌ای است که اسمش نوعی زینت و وزانت برای خبرگان است و اصلا بحث ریاست مرئوسی بین آنها نبود. آیت الله مهدوی کنی هم اصلا نمی‌خواست کاندیدای عضویت در مجلس خبرگان شود و می‌گفت همین دانشگاه امام صادق(ع) برای من بس است. اما بعد از کلی خواهش و تمنا، ایشان عضو خبرگان شد و بعد هم اصلا نمی خواست کاندیدای ریاست شود. بعد از کلی اصرار و تقاضا او برای این سمت کاندیدا شد و آیت الله هاشمی گفت که به احترام او نامزد نمیشود و مرحوم آیت الله مهدوی هم در اولین نطقش گفت که «هاشمی ایثار کرده است». این یعنی احترام و تجلیل از او که خیلی پسندیده و زیبایی بود. فضای مجلس خبرگان را عطرآگین می‌کرد و واقعا آموزنده بود. آقای هاشمی هم صرفا به احترام او نامزد نشد و اینگونه نبود که چون رای ندارد، به رقابت نیاید. چون او نیز همچنان امکان رای آوری داشت و از ابتدای تشکیل مجلس خبرگان، همیشه یا نایب رئیس و رییس بود و احتمال رای داشت. من قبلا در رابطه با آقای هاشمی حرف نمی‌زدم ولی امروز حرف می زنم، چون به او ظلم می‌شود و بداخلاقی زیادی از سوی افراطیون علیه او صورت می‎گیرد که نمی‌توانم در قبال آن ساکت باشم. بعد از اینکه آیت الله مهدوی کنی مرحوم شد، آقایان یزدی و هاشمی نامزد شدند و آیت الله یزدی رای آورد. او هم در دوران ریاستش حرمت هاشمی را کاملا حفظ می‌کرد و یک کلمه علیه هاشمی نزد و حرف تندی علیه او مطرح نکرد. نطق‌های او در افتتاحیه اجلاس‌ها نیز خوب و پرمحتوا بود. درباره برجام هم خبرگان موضع منصفانه‌ ومعتدلی داشت و مجلس خبرگان را خوب و با اعتدال مدیریت می کرد. آقای هاشمی هم به مجردی که آقای یزدی رای آورد با حرکت دست و با صدای بلند در جلسه خبرگان به او تبریک گفت و او هم تشکر کرد. اما ماجرا در رقابت بین آقایان یزدی و هاشمی کمی متفاوت بود. اینطور نیست؟ رقابتی بین آقایان هاشمی و یزدی نبود، لااقل از روی علاقه به مقام ریاست نبود بلکه طرفدارانشان با هم رقابت می‌کردند. ریاست همه آنها اخلاقی و علمی و فقاهتی بود. خبرگان هم به خوبی با اخلاص و ایمان اینها مدیریت می‌شد. اینگونه نبود که با ریاست هر کس، یک گروهی بالا یا پایین برود و موجب نوسان در فضای خبرگان شود. در جلسات هیات رئیسه، شاید برخی از روسا نظری داشته باشند و مطرح کنند و برخی دیگر نظری دیگراما آنجا هم کل اعضای هیات رییسه تصمیم گیری می‌کنند و رئیس فقط یک رای دارد و اینگونه نیست که ریاست اثر ماهوی در تصمیم خبرگان داشته باشد و روش و مسیر آن را دگرگون سازد. از میان چهره‌هایی که این دوره در مجلس خبرگان حضور دارند، به نظرتان چه کسانی ظرفیت نامزدی برای ریاست خبرگان را دارند؟ نمی‌خواهم اسمی از کسی ببرم. چون ممکن است افرادی قصد کاندیدا شدن داشته باشند ولی من خبر نداشته باشم. دقیق نمی‌دانم چه کسانی قرار است کاندید شوند. در رسانه ها و افواه چیزهایی مطرح می‌شود ولی اینها ذهنیت خودشان است و از آنچه، چه پیش خواهد آمد، کسی خبر ندارد. هرکدام از 88 عضو مجلس خبرگان می توانند برای ریاست کاندیدا شوند و مانعی وجود ندارد. انصافا در میان اعضای مجلس خبرگان، علما و فقهای بزرگی وجود دارند که به خوبی می توانند خبرگان را مدیریت کنند. تفاوت ماهوی زیادی هم با ریاست هر یک از آنها پیش نمی آید، البته ممکن است تفاوت‌های کمی وجود داشته باشد ولی در نهایت هرکدام کاندیدا شوند و رای آورند، مبارک است و نباید نگرانی داشت. البته برخی پیاز داغ این موضوع را با ذهنیت خود زیاد می‌کنند ولی مشکلی در نهایت ایجاد نخواهد شد. یکی از مسائلی که گاهی من از برخی‌ها می‌شنوم و یا در برخی از نوشته‌ها و مجلات می خوانم تقسیم کردن مجلس خبرگان به انقلابی و غیرانقلابی است و این بسیار زشت است و شایسته خبرگان، روحانیت و نظام اسلامی نیست که در مورد فقها و روحانیت و آنان که در حساس‌ترین و سرنوشت سازترین نهاد نظام اسلامی قرار دارند و از تایید شورای نگهبان و آراء ملت گذشته‌اند چنین حرف ها و تقسیمات مطرح شود. این توهین به شورای محترم نگهبان و به ملت بزرگ ایران و روحانیت و فقاهت است. من نمی‌دانم چطور برخی آن شایعه را ساخته بودند و دیگران را بدنام می‌کردند که "ای وای، اینها دنبال شورایی کردن رهبری هستند!" تازه این کارها را به نام طرفداری از اسلام و ولایت می‌کنند که عین بی انصافی و گناه و بداخلاقی است. این بداخلاقان می‌گفتند که فلانی و فلانی به دنبال شورایی کردن رهبری و براندازی هستند و متاسفانه هنوز هم می گویند. شما گفتید که از نظر آقای هاشمی، ریاست آیت الله مشکینی وزارنت خبرگان را حفظ می‌کرد. حال از نظر شما ریاست چه کسی، وزانت این مجلس را در دور آتی حفظ می‌کند؟ اینکه مجلس خبرگان را چه کسی مدیریت کند در داخل مجلس آنقدر تاثیرگذار نیست؛ اما تاثیراجتماعی و تاثیری که بر جامعه و افکار عمومی و در بعد بین المللی دارد، متفاوت است. هرچقدر شخصیت رئیس خبرگان شناخته شده تر، متعادل تر، آرامتر و اجتماعی تر باشد و جامعه او را بپذیرد آرامش در کشور بیشتر خواهد بود به هر میزان این ویژگی ها کمتر باشد، شاهد اختلافات بیشتری در جامعه خواهیم بود. جامعه ما امروز سخت نیازمند آرامش، اعتدال و اعتماد است. ریاست خبرگان باید از نظر روانی این نیاز را تامین نماید و در داخل و خارج اثرگذار نیز باشد. به نظرم آقای هاشمی همه این خصوصیات را در در فضای داخلی و خارجی دارد. ریاست آقای هاشمی، وزانت و قدرت مجلس خبرگان را بالا می‌برد، خصوصا که در بعد بین المللی، ایشان جایگاه ویژهای دارد و شناخته شده هستند. آقای هاشمی و رهبری دست راست و چپ امام بودند و حتی زمانی که آیت الله بهشتی و اعضای شورای انقلاب درخواستی از امام داشتند، آقای هاشمی را برای مذاکره با امام جلو می‌انداختند. چون آقای هاشمی دست راست امام بودند. آیت الله هاشمی فردی معتدل، با وجهه بین المللی است. حالا هر کسی می‌خواهد هر الم شنگه‌ای درست کند خود داند و خدایش، خواه بپذیرد یا نپذیرد واقعیت همین است. این حاشیه سازی‌ها، ذره ای از شخصیت آقای هاشمی کم نمی کند. اینها را گفتم تا این نکته را بگویم که منتهی آقای هاشمی قصد کاندیداتوری ندارد. اینکه نمی‌خواهد کاندیدای ریاست شود هم مربوط به مسائل امروز و دیروز نیست، بلکه از قبل انتخابات هم همین نظر را داشت. حتی بعد از رای آوردن در انتخابات مجلس خبرگان هم همین نظر را داشت. من خودم شخصا از ایشان پرسیدم، اما ایشان با قاطعیت گفتند که کاندیدا نمی‌شوند چون قصد میدان دادن به دیگران را دارند و با این تصمیم می‌خواهد مانع از ایجاد بگو مگو در جامعه شود. البته ممکن است در اجلاس خبرگان مسائلی پیش بیاید و ایشان تغییر نظر بدهد من نمی دانم، ولی نظرش تا امروز این است و قاطع هم هستند. همانطور که گفتم رییس مجلس خبرگان عملا در داخل خبرگان خیلی تاثیر ندارد، اما در بعد بین المللی و جهانی تاثیرگذار است. ممکن است افرادی روی کار بیایند که مردم احساس نگرانی از بابت بگو مگوها و تنگ نظری‌ آنها داشته باشند، دنیا هم قضاوت دیگری درباره مجلس خبرگان کند و بر ایران هراسی بیفزاید. نمی‌شود گفت که دنیا هرچه می‌خواهد، فکر کند و بگوید. ما کاری به دنیا و حرف و حدیث آنان نداریم این حرف درستی نیست. ما بخواهیم و نخواهیم نحوه داوری و ارتباط دنیا با ما اثرگذار است. زیرا ما در همین دنیا و با مردم همین دنیا زندگی می کنیم. واقع نگر باید باشیم و به این مباحث توجه داشته باشیم. خدا همه کشورها را در این جهان آفریده و واقعیت دارد که اثرگذار دریکدیگر هستند. کشور ما را هم در میان آنها آفریده است، نمی توانیم از تاثیرات جهانی مصون بمانیم. ما نمی توانیم و علل طبیعی که خداوند در خلقت به ودیعت نهاده نادیده بگیریم. خودمان را مجرد و جدا از جهان بپنداریم. ما بخواهیم یا نخواهیم نحوه داوری و روابط جهان با ما اثرگذار است. زیرا قوانین و سنن الهی حاکم بر جهان خلقت در تاثیر و تاثر است. نوع معاملات و معادلات رفتارها و برخوردهای کشوری با کشور دیگر در هم اثرگذار است. ما نیز از این قانون و سنت حتمیه الهی مستثنا نیستیم. همان اقتصاد مقاومتی که به وسیله مقام معظم رهبری مطرح و ابلاغ شده است مساله بسیار مهم و سرنوشت ساز است ولی آیا می توان آن را به تنهایی بدون ارتباط با جهان کنونی تحقق ببخشیم. به نظر من نه هرگز. جهان به هم پیوسته است و نیازهای متقابل حاکم است. نمی خواهم بگویم تابع جهان باشیم و هرطور که آنان گویند عمل کنیم. از اصول،ارزش ها و استقلال خود صرف نظر کنیم. نه هرگز! اگر خودمان این انقلاب را از بین نبریم، هیچ کس زورش به آن نمی‌رسد که آن را از بین ببرد. هر مشکلی پیش آید از خودمان هست. برعکس ما باید با حفظ ارزش ها و استقلال‌مان ظرفیت‌های داخلی خود را به ظرفیت‌های بین‌المللی پیوند بدهیم تا شکوفا شویم. اگر دو سیم منفی و مثبت بهم برسند نور تولید می شود در غیر اینصورت نوری نیست ظلمت است، خداوند چنین تقدیر نموده است. ما باید از تکنولوژی ها و سرمایه های جهان و حمایت های بین المللی به نفع اسلام و منافع ملی مان و به نفع شیعیان در هر نقطه جهان و آنان که در کشورهای دیگر به ما چشم دوخته اند بهره جوییم و این اقتضای عقل و شرع است. چنانچه حضرت امام حسن عسگری(ع) می‌فرمایند«...اِنتصرَ من العداءه به حسن الثناء علیه» یعنی آدم عاقل و باتقوا کسی است که از دشمن‌اش به نفع خود و ملت و یارانش استفاده کند. خوشبختانه به برکت مذاکرات موفق اخیر این زمینه ای که فراهم شده باید از آن استقبال و از این فرصت طلایی استفاده کنیم نه اینکه هر روز چوب لای چرخ آن بگذاریم. همین الان ببینید عربستان بدترین، پست‌ترین و فاسدترین کشورهای روی زمین است و جهان را علیه ما بسیج کرده است. باید از ظرفیت‌های جهانی در راستای منافع خودش علیه ما استفاده می کند. با آن ضعف، پستی و حقارتش به ما می تازد و زور می گوید و به حجاج ما اجازه ورود به زیارت خانه خدا نمی دهد. خداوند عقل و اجازه این امور را به ما هم داده است چرا از آن استفاده نکنیم. فرمودید آقای هاشمی قصد کاندیداتوری ندارند، ظرفیت مشابه ایشان در مجلس خبرگان بعد داریم؟ از کسی نامی نمی‌برم اما ظرفیت‌ها و شخصیت‌های خوبی داریم که هرکدامشان رای بیاورند با حمایت‌های اعضای دیگر می توانند مجلس خبرگان را به نیکویی و با اعتدال و آرامش مدیریت کنند. مثلا چه کسانی؟ ممکن است آقای هاشمی از نامزدی کس دیگری حمایت کند؟ آقای هاشمی نمی آید بیانیه حمایتی از کسی بدهد، اما شاید در گفت و گوهای خصوصی نظرش را بگوید. قبل از این دوره از انتخابات مجلس خبرگان، از حساسیت‌های این دوره، گفته می‌شد. از جمله اینکه احتمال دارد این مجلس، همچون مجلس سوم، ناگزیر از انتخاب جانشین رهبری شود. انشالله که به چنان روزی نرسیم اما آیا برای چنین روزی مجلس خبرگان آمادگی لازم را دارد؟ برنامه ای برای این منظور در مجلس آتی خبرگان خواهید داشت؟ الحمدلله رهبری معظم از صحت و سلامت کافی برخوردارند و انشالله عمرشان طولانی باشد و نگرانی در این باره نباشد. البته خدا در قرآن به پیامبرش می فرماید که همه از این دنیا می‌روند و تو هم به چنین روزی می‌رسی و به فکر جانشین خودت باش. از این رو باید آمادگی داشت و از این لحاظ این مساله مهم است. اینگونه هم نیست که چنین حساسیتی فقط در این دوره باشد و در دوره های قبل همینطور بود در این دوره شرایط خاص و استثنایی وجود ندارد ولی در عین حال آمادگی برای چنین روزی لازم است، چون خداوند چنین فرموده است. امام خمینی (ره) هم در کمال سلامت بودند و یکدفعه عارضه ای پیش آمد و از دنیا رفتند. هیچ کس چنین روزی را پیش بینی نمی کرد؛ آنقدر امام(ره) محبوب بود که هیچ کس به چنین روزی فکر نمی کرد. یک چیزی به شما بگویم، به یقین ما اگر خودمان این انقلاب و نظام را از بین نبریم، هیچ کس زورش به آن نمی رسد که آن را از بین ببرد. خدا هم در قرآن می‌فرماید: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم... ای مومنان مراقب خودتان باشید که اگر خودتان به درستی عمل کنید و اختلاف ایجاد نکنید، مردم را قطب بندی، تنی و ناتنی، خودی و غیرخودی نکنید،در این صورت دشمن نمی تواند آسیبی به شما برساند. بنابراین تز قرآنی هر مشکلی پیش آید از خود ماست. حتی مشکلات اقتصادی موجود آنهم از عملکرد خودمان است نه از دشمن و نه تنها از نداشتن قانون و برنامه خوب یا نداشتن مدیریت اجرایی قوی اینها به تنهایی کافی نیست. رفتارهای اجتماعی، داخلی و بین المللی در این امور حتی در مساله اقتصاد نه معیشتی اثرگذارتر است. با این اختلافات داخلی و تنش های بین المللی نمی توانیم به جایی برسیم. و این نوع رفتارها و سیاست ها و تنش های داخلی و بین المللی عملکرد قوه مقننه و مجریه را هرچند قوی باشد به حداقل می رساند و از آثار آن می کاهد. حل این نوع مشکلات و عوامل بازدارنده از قوای سه گانه ساخته نیست. اینجاست که نقش بی بدیل مجلس خبرگان خودش را نشان می دهد که تنها مجلس خبرگان است که می تواند با شناسایی این نوع از مشکلات و با کارشناسی های عمیق و با کمک و حمایت رهبری این نوع از مشکلات را حل و فضای جامعه و کشور را برای حل این مشکلات و هرنوع پیشرفت آماده سازد. کلید حل مشکلات در نوع مسائل اساسی و اثرگذار مجلس خبرگان است. که با کمک و حمایت رهبری این گره ها را بگشاید. و برای حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی فضا را فراهم سازد. و باید خبرگان پنجم در مقام فکر و برنامه ریزی حل این گونه مشکلات اساسی و کلیدی باشد. کمیسیون اصل 109 در مجلس خبرگان، نحوه شرایط رهبر و تعیین و معرفی نامزدهای رهبری را در سراسر ایران و حتی خارج از ایران، بررسی می‌کند و هر کسی را که ظرفیت و استعداد رهبری دارد و می‌تواند نظام اسلامی را با قدرت رهبری کند، شناسایی می‌نماید تا بر اساس اولویت بندی در روز مبادا مطرح شوند و نهایتا یکی از آنها رای بیاورد و به جامعه معرفی شود. فرمودید آمادگی برای انتخاب جانشین رهبری، لازم است. نفرمودید که این آمادگی در مجلس خبرگان وجود دارد یا نه؟ مجلس خبرگان در هر دوره ای باید آمادگی انتخاب جانشین را داشته باشد. در این رابطه هم مجلس خبرگان در ادوار مختلف همیشه کار کرده و می‌کند. کمیسیون اصل 109 در مجلس خبرگان، نحوه شرایط رهبر و تعیین و معرفی نامزدهای رهبری را بررسی میکند. کار این کمیسیون این است که در سراسر ایران و حتی خارج از ایران، هر کسی را که از شرایط و استعداد رهبری برخوردار باشد و می‌تواند نظام اسلامی را با قدرت و صحت رهبری کند، شناسایی نماید. اینکه علم، سیاست و مدیریت کدام یک بیشتر است و اینها را با اولویت بندی مشخص کند تا در روز مبادا مطرح شوند و نهایتا یکی از آنها انتخاب و به جامعه معرفی شود این نوع امور و آمادگی ها تاکنون در مجلس خبرگان در کمیسیون ذی ربط بررسی و انجام شده و همچنان ادامه دارد. مجلس خبرگان این آمادگی دارد و مردم نگران نباشند. اگر خدایی نکرده حادثه خاصی پیش آید که خداوند آن روز را نیاورد، این آمادگی ها به طور محرمانه در خبرگان انجام شده و می شود. مصلحت هم همین است که این امور محرمانه کار شود و محرمانه بماند چون این مساله از محرمانه‌های درجه اول و اسرار نظام است. ملت هم همین را می خواهد. ملت هم همین را می خواهد و راضی نیست که این امور علنی شود و همه بداند. این را هم بگویم که فقط از این طریق افراد برای جانشینی رهبری مطرح نمی شوند. ممکن است افراد در جلسه انتخاب رهبر فرد دیگری را هم معرفی کنند و یا فقیه و فقیهان آن روز به حد شرایط رهبری برسند و بر افراد موردنظر اضافه شوند. هرکدامشان رای آوردند و انتخاب شدند به عنوان رهبر به جامعه معرفی می گردند. اعضای کمیسیون 109 مجلس خبرگان چه کسانی هستند؟ اعضای ثابتی نیستند، هر دو سال یک بار، ا انتخابات مجدد کمیسیون ها، اعضای این کمیسیون نیز تغییر پیدا می‌کند. خاطرتان هست که تا کنون چه کسانی عضو این کمیسیون بوده‌اند؟ نمی خواهم به این موضوع ورود کنم. بعد از رحلت امام خمینی(ره) یکی از عوامل تاثیرگذار در انتخاب آیت الله خامنه‌ای برای جانشینی ایشان، عباراتی بود که امام درباره ایشان بیان کرده بودند. آیا در این خصوص مجلس خبرگان تا کنون نظر شخصی رهبری برای جانشین احتمالی ایشان را پرسیده است؟ اینها مربوط به همان کمیسیون اصل 109 است که گفتم و در دست کل مجلس خبرگان نیست. ولی فکر می‌کنم شناسایی کاندیداهای جانشین رهبری بیشتر توسط خود اعضای این کمیسیون صورت گرفته و تا جایی که من می‌دانم از ایشان نظرخواهی نشده است. در دیدارهایی که تا کنون اعضای خبرگان در پایان هر اجلاسیه با رهبری داشته‌اند ایشان تاکنون در این باره نظری نداده اند. امام خمینی(ره) اولا موسس نظام بودند و درباره شرایط آینده آن، دغدغه‌هایی داشتند. طبیعتا از چنین حقی برخوردار بودند. ثانیا ایشان صراحتا برای جانشینشان وصیت و توصیه‌ای نکردند و آن را به خبرگان محول کرده بودند. ولی گاهی به مناسبت هایی حرف هایی زده اند تا مردم نگران رهبری آینده نباشید و احساس کنند افرادی در نظام هستند که می توانند این مسئولیت را بر عهده بگیرند و به شایستگی این افراد برای رهبری اشاراتی داشته اند ولی اینطور نبود که کسی را مشخصا برای رهبری تعیین یا وصیت کنند چون در قانون چنین چیزی پیش بینی نشده بود. حضرت امام تابع قانون بودند و دیگران را نیز به پایبندی به قانون توصیه می فرمودند. آیا کمیسیون 109، در خلال گزینه هایی که برای جانشین رهبری انتخاب کرده است، موضوع شورایی شدن رهبری را هم بررسی کرده است؟ یکی از مسائلی که مطرح و از آن سوءاستفاده تبلیغاتی انتخاباتی شد، همین مساله شورایی بودن رهبری بود و افراد و گروه های تندرو بطور غیرمنصافه، غیرکارشناسانه و بودن اطلاع از حقوق و قانون اساسی شایعه ساختند و از آن دروغ و شایعه علیه رقبایشان استفاده کردند. ببینید این موضوع را از نظر تئوریک می‌توان بررسی کرد که آیا از نظر تئوری، شورایی شدن رهبری بهتر است یا رهبری فردی؟ این یک بحث علمی و تئوریک است و اثر عملی و کاربردی ندارد. شورایی شدن رهبری یک امتیازاتی دارد و فردی شدن هم مزایای دیگری دارد. من هم نمی‌خواهم نظر بدهم که کدامیک بهتر است، فقط یک مثال میزنم. در شورایی شدن این مزیت هست که با مشورت و نظرخواهی، تصمیمات پخته تر و سنجیده تر می شود و اندیشه های مختلف در این امر مهم مشارکت خواهند داشت ولی روند تصمیم گیری سخت تر و سنگین تر می شود. چون چنین شورایی متشکل از فقهایی است که هرکدام اعتقادات خاص خودشان را دارند و سخت است که فتواهای خود را کنار بگذارند، اما در فردی بودن رهبری تصمیمات راحت تر گرفته می شود. همانطور که گفتم این بحث ها تئوری است نه کاربردی و عملی. ما قانون اساسی داریم و نمی‌توانیم از دایره آن خارج شویم. هرچه که در قانون اساسی، آمده ما موظفیم به آن عمل کنیم. در حال حاضر چیزی به اسم «شورای رهبری» در قانون اساسی ما ذکر نشده است. با این حال در هنگام انتخابات عده ای جهت ارعاب مردم و انگ زنی و خارج ساختن رقیب از میدان این شایعه را مطرح کردند که برخی با ورود به سیستم خبرگان به دنبال شورایی کردن رهبری هستند. با این ادعا، شروع به تخریب برخی چهره‌ها کردند. افرادی که این موضوع را مطرح می کردند حتی از قانون اساسی و مباحث حقوقی اطلاع اندکی نداشتند. این افراد یا می‌دانستند که چنین چیزی در قانون اساسی نیست مغرضانه و با بداخلاقی و اتهام زنی این شایعات را مطرح می کردند یا شاید نمی دانستند و با تحریک برخی دیگر در پی اهداف مغرضانه ای بودند. آقای هاشمی اصلا نمی‌خواهد کاندیدای ریاست خبرگان شود، ولی برای اینکه مبادا او کاندیدا شود و رای بیاورد، ببینید چه بداخلاقی‌هایی را علیه او راه انداخته اند! ببینید یک باره چطور از یک چیز کوچک، حاشیه می‌سازند و به او می‌تازند! زیرا شورایی شدن رهبری، خلاف قانون اساسی است و هیچ جایگاه حقوقی و کاربردی ندارد. قبل بازنگری قانون اساسی، در قانون اساسی هم رهبری فردی وجود داشت هم رهبریت شورایی. و چنین بود که اگر فقیه سرشناس و برجسته در جامعه باشد که همه علما و مردم او را بشناسند -مانند حضرت امام(ره)- خود بخود او قابلیت رهبری دارد و خبرگان فقط او را معرفی می کند. اما اگر چنین فردی نباشد و افراد زیاد باشند؛ خبرگان از بین آنها تعدادی را به عنوان شورای رهبری انتخاب و به جامعه معرفی می‌کند. ولی وقتی قانون اساسی بازنگری شد، شورایی شدن رهبری رای نیاورد و رهبری در نظام جمهوری اسلامی فردی شد. بازگرداندن وضعیت شورایی به جایگاه رهبری در قانون اساسی، اصلا در اختیارات مجلس خبرگان نیست. تنها راه آن بازنگری قانون اساسی است و بازنگری نیز فقط دست رهبری است زیرا طبق اصل 177 قانون اساسی فرمان بازنگری قانون اساسی را فقط رهبری می تواند صادر کند و موارد مورد بازنگری را نیز مشخص نماید. من در شگفتم عده ای افراد تندرو و انگ زن این حرف ها را با استناد به کدام قانون ساخته، پرداخته و شایع کرده بودند و دیگران را بدنام می کردند که "ای وای، اینها دنبال شورایی کردن رهبری هستند!" تازه این کارها را به ظاهر به نام اسلام و به نام طرفداری از انقلاب ولایت انجام می دادند ولی در پشت آن اغراض دیگری را دنبال می کردند. که عین بی انصافی و گناه و بداخلاقی است. این بداخلاقان می گفتند که فلانی و فلانی به دنبال شورایی کردن رهبری و براندازی هستند،و متاسفانه هنوز هم می گویند. من نمی‌دانم اینها به کجا وابسته‌اند که اینگونه بی مهابا و بدون ترس از خدا انگ می‌زنند! هیچ کس هم نمی خواهد یا نمی تواند از این دروغ ها، بداخلاقی و بی انصافی جلوگیری نماید و به این پدیده های زشت اجتماعی خاتمه دهد و آنها را سرجایشان بنشاند، به جز مردم که اگر مردم به آنها به شایعات گوش ندهند و خلاف آن عمل کنند و به آنها رای ندهند از این شایعات و اتهامات اظهار تنفر و بیزاری بجویند این بداخلاقی ها به تدریج فروکش خواهد نمود. همین الان ببینید که آقای هاشمی اصلا نمی‌خواهد کاندیدای ریاست خبرگان شود، ولی برای اینکه مبادا او کاندیدا شود و رای بیاورد، ببینید چه الم شنگه ها و بداخلاقیها را علیه او راه انداخته اند! ببینید یک باره چطور از یک چیز کوچک، حاشیه می‌سازند و به او می تازند! آن هم در مورد یک فرقه باطله که نباید اسم شان رسانه ای شود و مرگ شان به ترک یادشان می باشد. اما آنقدر بزرگ و رسانه ای کردند که رسانه ها سمعی و بصری و رسانه های مجازی و حقیقی مالامال از نام آنها شد و به سمع جهانیان رسید. اصلا یک نفر اشتباه و یا خطایی کرده، آیا شایسته است آنقدر این موضوع گسترده شود، که بعد بین المللی پیدا کند؟ آنقدر سنگین برخورد کنند که نظام را در سطح بین المللی زیر سوال ببرند و یک فرقه ظله،باطله و فراموش شده زنده سازند و موجب مظلوم نمایی آنها در جهان گردند. همه این الم شنگه ها برای این است که یک نفر کاندید نشود و رای نیاورد! آیا این رویکردها و برخوردها، اسلامی و اخلاقی است؟ براساس مصالح ملی است؟ خدا شاهد است که من نه به گروهی وابسته هستم نه به جناحی، نه شخصیت پرست هستم نه با کسی خصومت شخصی دارم، و نه با کسی اخوت. ولی هرزمان ببینم که افراط، تفریط و تندروی و ظلم وجود دارد، نمی توانم نگویم و ساکت بمانم. گرچه به ضررم تمام می شود و مشکلاتی برایم بوجود آید که میآید! من برای طرفداری و حمایت از یک گروه و جناح یا یک شخصیت این مسائل را نمی‌گویم حرف های من حقوقی و شرعی و اخلاقی است نه سیاسی. از موضع اندیشه سیاسی این مباحث را مطرح نمی‌کنم. من قبلا در رابطه با آقای هاشمی حرف نمی‌زدم ولی امروز حرف می زنم، چون میبینم ظالمانه و غیرمنصافه برخلاف مصالح نظام و اسلام است و بداخلاقی زیادی از سوی افراطیون علیه او صورت می گیرد که نمی‌توانم در قبال آن ساکت باشم. ولی نمی دانم که طرفداران امر به معروف و نهی از منکر در اینگونه بداخلاقی و گناهان کبیره که چهره جامعه اسلامی را کریه می سازند ساکتند و کسانی را هم که می خواهند امر به معروف کنند می کوبند و علیه او جوسازی می کنند. در نظام جمهوری اسلامی، مردم بودند که امام خمینی(ره) را به عنوان رهبر انقلاب و رهبری نظام برگزیدند. پس از ایشان هم انتخاب آیت الله خامنه ای از سوی مجلس خبرگان با استقبال مردم روبرو شد. به نظرتان در انتخاب جانشین ایشان، چه رویکردی باید مد نظر باشد که باز هم با تایید مردم روبرو شود؟ این مساله‌ای نیست که من به تنهایی درباره آن اظهارنظر کنم بلکه مربوط به یک تصمیم جمعی در خبرگان است. وقتی خبرگان درگیر چنین موضوعی شوند، باید فردی را معرفی و انتخاب کنند که هم فقیه مبرز باشد، هم از نظر سیاست و مدیریت بهترین، آگاهترین و قوی ترین باشد و هم نهایتا مقبولیت اجتماعی داشته باشد و پس از آنکه معرفی شد، با استقبال عمومی همراه شود و هزینه و دردسر زیادی به جامعه و نظام اسلامی تحمیل نشود و انتخابش به جامعه امید و آرامش بدهد. البته این به معنای آن نیست که فقاهت، سیاست و مدیریت را در نظر نداشته باشیم و فقط بحث مقبولیت برایمان مهم باشد. بلکه منظور این است که مقبولیت از مهمترین و اولویت دارترین شرایط و ملاک هاست. باید افرادی که از ملاک‌های فقاهت، سیاست، مدیریت و مقبولیت اجتماعی برخوردارند، به عنوان جانشین رهبری معرفی شوند. البته هر فردی که معرفی شود، ممکن است مخالفینی هم داشته باشد، اما هرچه مخالفین کمتر باشند بهتر است تا مبادا شیرازه نظام و جامعه از هم بپاشد، این خطرناک است. البته این مسائل در همان جلسه تعیین رهبری باید با کارشناسی کامل مطرح و بررسی شود. این فتوای حضرت امام(ره) نیز عینا در همین راستا است که از آن بزرگوار طی استفتایی سوال شدند که در چه صورت فقیه، ولایت دارد در پاسخ به این استفتا به صورت یک حکم شرعی و فتوای فقهی فرمود: فقیه در هر صورت ولایت دارد ولی اگر بخواهد ولایت خود را اعمال و در جامعه حکومت کند. باید اکثریت قاطع مردم او را قبول کرده و به او رای دهند. یعنی از مقبولیت عامه برخوردار باشد. اگر مردم ولایت یک فقیه را قبول نکنند و او بخواهد حکومت کند، باید شمشیر بکشد و با شمشیر، خودش را به مردم تحمیل کند. این در حالی است که اسلام و حکومت اسلامی براساس ایمان است و ایمان، زوربردار نیست. کما اینکه نماز هم زوربردار نیست و باید با نماز خوانده شود. اگر کسی با زور نماز بخواند قصد غربت ندارد و نماز تحقق پیدا نمی کند. حکومت اسلامی هم چنین است و باید با ایمان بپذیرد نه با زور تا حکومت اسلامی باشد. مردم باید با ایمان این ولایت و حکومت را قبول کنند نه با زور. پس بنابراین شرط مقبولیت عامه، شرط شرعی، عقلی و طبیعی است و شرط تحقق است و وگرنه حکومت اسلامی تحقق پیدا نمی‌کند. این عین فتوای عقلی امام است. چون مقام صرف ولایت و حکومت نیست. اگر مقبولیت نباشد و با شمشیر باشد، دیگر تبعیت الهی نیست و تبعیت زور است و چننی حکومتی را اسلام نمی‌خواهد. گاهی برخی می گویند که ولایت مقام خدایی است و به مقبولیت عمومی نیاز ندارد. این سخن به یک معنا درست است که فقیه از ولایت برخوردار است ولی این حرف در مقام ثبوت و اجرا که بخواهد حق ولایت خود را عملی و در میان مردم کاربردی و اجرا کند و برای مردم حکومت نماید باید از مقبولیت عامه برخوردار باشد وگرنه باید شمشیر بردارد و خودش را با خونریزی به مردم تحمیل نماید نه با خواست و اراده و ایمان مردم. این چیزی است که اسلام آن را نخواسته و خدا نخواسته و حضرت امیر هم چنین کاری نکرد تا مردم به میدان نیامدند شمشیر را غلاف نمود و خانه نشینی را برگزید. امیرالمومنین زمانی سرکار آمد که مردم به میدان آمدند و به پا خاسته و به خانه اش ریختند و شعار دادند که یا علی جز تو کسی را قبول نداریم به طوری که نزدیک بود فرزندانش امام حسن و حسین زیر پای مردم بمانند. امام علی فرمود امروز با حضور مردم حجت بر من تمام شد. وگرنه مهار شتر خلافت را به گردنش می آویختم و خودم را رها می ساختم چون آنقدر کارها را خراب کرده اند که درست کردنش سخت بود و وقتی هم که خواست عدالت را برقرار کند برنتابیدند وعلیه ایشان شمشیر کشیدند. 5 سال جنگ بر او تحمیل کردند و سرش را مشغول ساختند و نگذاشتند حکومت عدل علوی را به عنوان یک حکومت نمونه به جهان ارائه کند. ولی نشانه های زیبایی از آن در تاریخ باقی مانده است. هیچ کس نمی تواند بداخلاقی و بی انصافی را حل کند و آنها را سرجایشان بنشاند، به جز مردم. اگر مردم به آن شایعات گوش ندهند و خلاف آن عمل کنند و رای دهند، می توانند با این شایعات و بداخلاقی برخورد کرده و آنها را در جامعه منزوی کنند. در مورد محدوده نظارت خبرگان، بحث‌های متناقضی مطرح شده است. برخی خبرگان را صرفا ناظر بر رهبری می‌دانند و برخی دامنه نظارت را بر نهادهای زیرنظر ایشان نیز گسترش می‌دهند. شما نظرتان در این باره چیست؟ در گذشته چطور مجلس خبرگان به وظیفه نظارتی خود عمل می‌کرده؟ نظارت یکی از مهمترین مسائل مهم خبرگان است حقیقت این بحث باید مشخص بشود به نظر من مجلس خبرگان پنجم باید تکلیف مساله نظارت و ابعاد آن را مشخص کند و به این سوال پاسخ دهد که اصلا این مجلس حق نظارتی دارد یا نه؟ اگر دارد در چد حد و چگونه است. من نمی خواهم درباره گذشته حرفی بدهم مجلس خبرگان پنجم باید به این مساله بپردازد اینها و مسائل حقوقی، فقهی، سیاسی، شرعی و اجتماعی است که در جامعه مطرح می باشد و مجلس پنجم باید به این سوالات پاسخ دهد و حقیقت را بیان کند و تکلیف خبرگان و مردم را مشخص نماید. فرقی نمی‌کند که پاسخ چه باشد، اصلا بیایند بگویند که مجلس خبرگان حق و وظیفه نظارت ندارد و یا دارد ولی در این حد. همین را به مردم بگویند وگرنه اگر مردم سوال داشته باشند که مجلس خبرگان چه می‌کند و جواب نگیرند، بدبین می شوند. اگر مجلس خبرگان به این سوال پاسخ ندهد و هر کسی نظر خودش را بگوید، بین افراد و مسئولین واعضای خبرگان اختلاف پیش می‌آید که اصلا نظارتی وجود دارد یا نه؟ و این اختلاف از خبرگان به جامعه تزریق شده و اختلافات تشدید می‌شوند. البته قرآن با عنوان امر به معروف و نهی از منکر و عناوین مختلف دیگری مساله نظارت عامه را مطرح کرده است. حضرت امام (ره) نیز معتقد بودند که نه تنها مجلس خبرگان که کل مردم باید بر رهبری و حتی بر خود وی و نهادهای زیر نظر ایشان نظارت داشته باشند. و صراحتا این مطلب را بیان داشته و می فرمود مردم حق دارند حتی به من هم نظارت کنند. اگر یک پایم را چپ گذاشتم مردم باید به من بگویند که پایت را چپ گذاشتی. بنابراین لازم است که مجلس خبرگان یکبار برای همیشه به این سوالات پاسخ دهد. و همینطور مسائل مختلف دیگر که مردم از ما می پرسند. موضوع اصلی ای که خبرگان باید به آنها پاسخ دهد و شما مد نظرتان است، چه مواردی را شامل می‌شود؟ من در آغاز هر دوره طی مقاله ای 10 پیشنهاد را ارائه می دهم و از مجلس خبرگان تقاضا می کنم که تکلیف این مسائل را مشخص کند. مانند تبیین وظایف خبرگان، تببین مساله نظارت، ، علنی شدن نطق ها مذاکرات مجلس خبرگان مگر در موارد محرمانه، نوشتن قانون جدیدی برای انتخابات خبرگان، اصلاح و تکمیل برخی نواقص قانونی مربوط به آیین نامه داخلی مجلس و وظایف کمیسیون تحقیق و نحوه اجرای اصل 109، بالا بردن زمینه های کاری و فعالیت مجلس خبرگان در حد ظرفیت قانونی آن، تشکیل کمیته های کارشناسی با تخصص های مختلف، حضور در رسانه ها جهت تببین وظایف خود و آشنا کردن مردم با خبرگان، تشکیل جلسات کاری با رهبری برای بررسی مسائل کلان کشور و حل آنها، تشکیل کمیسیون یا هیاتی برای اخذ و بررسی شکایات مردمی در محدوده اختیارات مجلس خبرگان رهبری و مسائل مختلف دیگر. اینها پیشنهادهایی است که من در هر دوره ارائه می دهم ولی متاسفانه تاکنون به جایی نرسیده است امیدوارم در مجلس پنجم این مسائل و مسائل مهم دیگر مورد بررسی قرار گرفته و تببین شود. و تکلیف مردم مخصوصا خود خبرگان روشن گردد. انشاالله.

نوبیتکس
ارسال نظرات
x