ثروتمندان همیشه یک گام جلوترند!
کیت بورنت معاون دانشگاه شفیلد انگلستان یادداشتی در سایت خبری تلگراف منتشر کرده که در آن به بررسی رابطه اقتصاد با امر آموزش پرداخته است. به گفته وی سیاستمداران همیشه در مورد فرصتها و تحرک اجتماعی حرف میزنند.
چه کسی میتواند با این حرفهای در ظاهر زیبا مخالفت کند؟ وقتی در مورد شایستهسالاری حرف میزنیم، میدانیم که راه زیادی در پیش داریم. بریتانیا یکی از کم تحرکترین جوامع را در کشورهای پیشرفته دارد. بیش از نیمی از پزشکهای متبحر، مدیران صنایع مختلف، روزنامهنگاران ارشد و بیش از 70درصد از وکیلان خبره در انگلستان در مدارس غیرانتفاعی تحصیل کردهاند. اوضاع بدتر میشود وقتی بدانیم که بیش از 50درصد از جوانان به دانشگاه میروند. دانشجویانی که از خانوادههای متوسط رو به پایین جامعه هستند و نسبت به پدران و حتی از پدربزرگان خود از شانس کمتری برای یافتن کار برخوردارند.
سقوط از نردبان اقتصاد و جامعه به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از تعادل ، هر دو حزب سیاسی کارگر و محافظهکار در انگلستان امیدوارند که فارغالتحیصلان نسل جدید در طبقه کارگر جامعه به سمت بالا حرکت کنند و تحرک اجتماعی داشته باشند. اما این روند در حال نزول است و هر روز تعداد بیشتری از کسانی که وارد دانشگاه میشوند درمعرض پایین افتادن از نردبان اقتصاد و جامعه هستند. در جامعه، بالا رفتن سطح تحصیلات بین مردم تاثیر مثبت مد نظر جامعه شناسان را نداشته است. به نظر میرسد دانشگاهها بیشتر رخوت اجتماعی تولید میکنند تا تحرک اجتماعی. اما چطور؟ تحرک اجتماعی هرگز فقط محدود به تحصیلات نبوده است. فقط مدرک دانشگاهی نیست که درهای شرکتهای بزرگ را به روی یک فارغالتحصیل میگشاید. درهای دانشگاههای آکسفورد و کمبریج همیشه به روی همه باز بوده است درست مانند هتلهای پنج ستاره. برای ماندن در این دانشگاهها تنها یک مساله کوچک وجود دارد، پول، پول و پول. نابرابری در جامعه به جای کم شدن در حال افزایش است. ما از گذشته برای ایجاد تحرک در جامعه تلاش کردهایم اما چرا تصور یک پسر از طبقه کارگر که چیزی را طراحی کند، یا در
دادگاهی به عنوان وکیل پیروز شود یا معاون یک دانشگاه بشود از هر زمانی از واقعیت دورتر است؟ بعضیها فکر میکنند که مدارس خاص و غیرانتفاعی مقصر اصلی هستند. مدارسی که با دریافت پولهای زیاد از خانوادههای متمول، نابرابری زیادی را در زمینه بازار کار به وجود میآورند. در واقع اگر در یک خانواده پولدار به دنیا آمدید میتوانید مطمئن باشید که پول بیشتری در انتظار شماست. نه پدر و نه پدر زن من هیچکدام به دانشگاه نرفتهاند اما کار مناسبی را در صنعت تولید پیدا کردند که تحصیلات مدارس مرتبط با آن رشته نیز به آنها داده شد. وقتی فرصتها محدودند خانوادهها از هیچ کاری دریغ نمیکنند تا مطمئن شوند که فرزندشان یک شغل مناسب پیدا خواهد کرد. جان گلد تروپ، جامعهشناس از دانشگاه آکسفورد میگوید: «خانوادههایی از قشر مرفه در مقابل هر خواسته سیستم آموزشی، خواه مالی یا فرهنگی باشد خواه اجتماعی، سر تعظیم فرود میآورند تا مطمئن شوند که فرزندانشان در رقابت با دیگر افراد هم سن و سال خود برای پرکردن موقعیتهای شغلی بهتر، برتر باشند.» البته برای یافتن نتیجه این جنگ نابرابر نیاز به یک جامعه شناس نداریم. تحرک اجتماعی به معنای اینکه کسی بیش
از حد کار و تلاش انجام دهد و به چیزهایی ورای تصورش برسد به دو عامل تحصیلات و فرصتها وابسته است. تحصیلات به تنهایی فقط سرمایه را هدر میدهد و فارغالتحصیلان ناامید برجای میگذارد. گذشته از مزایای آن، تحصیلات به خودی خود نمیتواند کار تولید کند. تحصیلات به تنهایی نمیتواند برای شما میز و صندلی در یکی از ادارات مهم شهر فراهم کند، یا پول تاکسی شما را به سمت شغل موردنظرتان که قرار است آرزوهایتان را برآورده کند بپردازد. با این اوصاف، چرا سیاستمداران هنوز بر موضع خود مبنی بر بالا بردن سطح تحصیلات عالی در جامعه، برای ایجاد تحرک اجتماعی اصرار میکنند؟ بعضی از سیاستمداران بر این باورند که سلب امتیاز تحصیلات عالی از مردم اشتباه است. بعضی دیگر بر این باورند که آنها به خاطر شایستگیهای شخصی به این مقام رسیدهاند و اکثرا از این ایده حمایت میکنند که افراد جامعه نیز با این روشی که آنها طی کرده و موفق شدهاند به درجات بالا برسند در حالی که اکثر تحصیلکردگان از شانس و اقبال سیاستمداران امروزی بهرهمند نیستند. در واقع، هدف اصلی افزایش تعداد تحصیلکردگان برای این است که اطمینان حاصل شود که دانشگاهها مسوولیت خود مبنی بر
تعلیم نیروی مورد نیاز جامعه را انجام میدهد. البته من نمیگویم که تحرک اجتماعی باید تنها هدف ما باشد لکن تحصیلات دانشگاهی برای بسیاری از اشغال در جامعه به اندازهیی که هماکنون تدریس میشود لزومی ندارد. کسانی که در رشتههای فنی حرفهای تحصیلکرده هستند بدون بدهی از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند و جذب بازار کار شدهاند درحالی که بسیاری از کسانی که در رشتههای دیگر تحصیلات عالی دارند بیکار هستند. من به تحصیلات دانشگاهی اعتقاد دارم اما این تحصیلات باید با توجه به فرصتهای شغلی عرضه شود. تعداد زیادی از رشتههای دانشگاهی و دانشگاهها برای این تاسیس شدهاند که بتوانند نفراتی را آموزش دهند تا جای شاغلین فعلی را بگیرند. تعداد دانشجویان در حال حاضر بسیار بیشتر از فرصتهای شغلی است. امیدوارم همزمان با رشد سطح و تعداد تحصیلکنندگان فرصتهای شغلی مناسب برای آنها نیز ایجاد شود.
ارسال نظرات