آنچه سرمایهداران از «شغل اولشان» آموختهاند
همه یا دست کم اکثر ما قبل از پیدا کردن شغل اصلی مشغول انجام کاری شدهایم، اما نظر چند سرمایهدار راجع به شغل اولشان جالب است. آنها از آن شغل خود چه آموختهاند؟
همه یا دست کم اکثر ما قبل از پیدا کردن شغل اصلی مشغول انجام کاری شدهایم، اما نظر چند سرمایهدار راجع به شغل اولشان جالب است. آنها از آن شغل خود چه آموختهاند؟ به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از فرادید، شغل اول ممکن است کار در رستوران، انجام کاره پاره وقت، منشی خصوصی و برای خانمها حتی میتواند کار در سالن زیبایی باشد. برخی از این شغلها ارزشمند بوده و تجربهای گرانبها برای ما محسوب میشوند ولی برخی دیگر شغلی طاقت فرسا برایمان به شمار میرود. اما هر چه باشد، شغل اول میتواند درسهای بیشماری به ما بدهد. این شغلها میتوانند دید ما را نسبت به زندگی تغییر دهند و حتی میتوانند ما را در مسیر درست قرار دهند. گاهی اوقات بین ایدهآلها و واقعیتها تفاوتهایی وجود دارد که با شغل اول بارز میشوند. ما با چند مدیر موفق شرکتهای نوپا صحبت کردیم و از آنها در مورد تجربه اولین شغلشان پرسیدیم. آنها گفتند که آن شغلها چه تاثیری بر روی زندگی و شغل کنونیشان داشته است. مت لتن، از بنیانگذاران شرکت Vegan Bros تعطیلات تابستانی رسیده بود و من از کالج به خانه رفته بودم و سخت مشغول پیدا کردن یک شغل تابستانی بودم. به همین دلیل به کاریابی نزدیک خانه رفتم. آنها فقط یک شغل داشتم و آن هم مربوط به صنعت خودرو بود. دو هفته نکشید که از آنجا بیرون آمدم، چون کارش بسیار آهسته، تکراری، یکنواخت و گاهگداری هم طاقت فرسا بود. من برای آن شغل ساخته نشده بودم. آن شغل به من کمک کردم تا خودم را بهتر بفهمم؛ من از اینکه بلهقربانگوی شخص دیگری باشم، بیزار بودم. آن شغل به من فهماند که تا آخر عمر دیگر تن به کارهای یدی ندهم. برخی شاید بگویند که «عجب آدم تنبلی بود! او نتوانست از پس یک شغل ساده در کارخانه بربیاید.» بسیاری این را میگویند و من منظورشان را میتوانم بفهمم. اما حقیقت این است که پس از آن که من فهمیدم برای چه کاری ساخته شدم، دود چراغ خوردم تا به چیزی که میخواهم برسم. رایان کیم، مدیر عامل Venture X Advisors سال دوم دانشگاه بود. من یک ترم را مرخصی گرفتم تا در یک پیتزا فروشی به عنوان پیک موتوری کار کنم. میدانم... این شغل از آن شغلها نیست که بعدها با افتخار برای دیگران تعریف کنید، اما برای من اینطور نبود! من روزی دو شیفت کار میکردم و توانستم هفتهای 1200 دلار دربیاورم. در سن 20 سالگی به جایی رسیدم که بتوانم خرج یک سال بعد دانشگاهم را دربیاورم. هرچند خرج تفریحم با آن پول درنیامده بود و همهاش را پای شهریه دانشگاه میدادم، اما از همان سن پایین یاد گرفتم که هفتهای 70 ساعت کار کنم. این را هم بگویم که الان ساعت کاریام کمتر است. سارا مایلانو، از بنیانگذاران شرکت Homemade Gin Kit در 16 سالگی در سر اولین شغلم رفتم. من در آنجا یک بازاریاب تلفنی بودم. در طول شغل تابستانیام، تمام کارم این بود که به مردم در تمام شهرها زنگ بزنم و اشتراک روزنامه را به آنها بفروشم. آن شغل به من کمک کرد تا به دایره المعارف کوچکی از شهرها و روزنامههای محلی بدل شوم. آن شغل اما سخت بود. چه کسی دوست داشت هفتهای 20 ساعت با مردم سر و کله بزند و بعضیها نیز سرش داد بکشند؟! راستش را بخواهید به خاطر پول سر آن شغل ماندم؛ درآمد من نسبت به دوستانم در شرایط مشابه، دو برابر بود. به نظرم اگر خلاقیت و صبر داشته باشید، میتوانید به حقوق بیشتری دست پیدا کنید. پس از کالج هم اولین شغلم را در روابط عمومی شروع کردم. به دلیل اینکه با بسیاری از روزنامههای کشور [آمریکا] آشنایی داشتم، توانستم به سرعت جای پایم را محکم کنم. بازاریابی تلفنی کار دشواری بود، اما باعث آشنایی من با رسانهها شد. عمر قاری، از بنیانگذاران شرکت Abacus سال 2003 بود که در شرکت نوپای Cflix مشغول به کار شدم. آن موقع هنوز دانشجوی کارشناسی در دانشگاه ویک فارست بودم. آن شرکت انگار از Netflix ریشه گرفته بود و در همان زمینه «ویدئو استریمینگ» فعالیت میکرد. بازار هدف ما در آن زمان پردیسهای دانشگاهی بود، زیرا دانشجویان به اینترنت پرسرعت دسترسی داشته و مایل نبودند تا برای پخش تلویزیونی پول خرج کنند. من آن موقع «مشاور بازاریابی» بودم، اما در دنیای امروز شاید بهتر باشد بگوییم که «سفیر پردیسهای دانشگاه» بودم. این شغل امروز به وفور مشاهده میشود، اما در آن زمان چندان رایج نبود. من بیش از 400 دلار در ماه درآمد داشتم و به عنوان اولین شغل درسهای بزرگی از آن گرفتم. منبع: BusinessInsider