x
۰۲ / فروردين / ۱۳۹۵ ۱۴:۳۴

رهبر داعش زمانی ستاره فوتبال بود!

داعش و رهبر آن، ابوبکر بغدادی از واژه‌هایی بود که بیشتر از هر نامی و واژه‌ای در سال گذشته در فضای مجازی رد و بدل شد و در موتورهای جست‌وجوگر جا گرفت.

کد خبر: ۱۲۱۰۳۲
آرین موتور

اما بغدادی کیست؟ از کجا آمده چگونه توانسته اینگونه جهان را با نام خود به رعب و وحشت اندازد.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از روزنامه ایران، در اینجا مروری داریم بر زندگی مخوف‌ترین رهبر یک گروه تروریستی در جهان. ابوبکر بغدادی ابراهیم عواد ابراهیم البدری درسال1971در شهر سامرا به ‌دنیا آمد. او کودکی بسیار گوشه گیر و کم حرف بود. همسایگانی که ابراهیم را می‌شناسند او را فردی منزوی به یاد می‌آورند که با جمع مشکل داشت. کودکی که وقتی در فوتبال، ورزش مورد علاقه‌اش از سوی بازیکنان رقیب دچار آسیب می‌شد براحتی از درگیرشدن با آنان پرهیز می‌کرد و واکنشی نشان نمی‌داد. ابراهیم به گفته آشنایانش شخصیت مرموزش را پشت چهره‌ سبزه، چشمان مشکی و انبوه موهای مجعدش پنهان می‌داشت. از سال 2014 که بغدادی به شهرت رسیده است جهان همواره حوادث تلخ و دهشتناکی را از او و پیروانش شاهد بوده‌است. وقایعی که داعش دلیل آن را اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003 می‌داند. اما بواقع بغدادی قبل از سقوط صدام با گرایش‌های افراطی، سلفی خود، تمایلات سلطه‌طلبانه و خشونت‌گرا در سر می‌پروراند. آموزش‌های ایدئولوژیک خانواده بغدادی پیشینه مذهبی داشت. بغدادی مانند بسیاری دیگر در عراق در تضادی اعتقادی بین شیعه و سنی رشد یافت. تضادی که القاعده با توسل به آن زمینه درگیری‌های شیعه و سنی در عراق و انفجار حرمین سامرا در سال‌های بعد از حمله امریکا به عراق را به وجود آورد. ساعت‌ها آموزش ایدئولوژیک وی را برای خطابه و وعظ در سالیان آینده آماده ساخت. خانواده بغدادی، با وجود پیشینه مذهبی تمایل بسیاری به حزب بعث داشت. حزب بعثی که اصول سکولار و زمینه‌های سوسیالیستی برای رسیدن به «امت واحد عربی»، بنیان اصلی آن را تشکیل می‌داد. دو تن از عمو‌های ابوبکر بغدادی در سازمان امنیت رژیم صدام مشغول به‌کار بودند. یکی از برادرانش نیز افسر ارتش بود و برادر دیگر وی در جنگ علیه ایران کشته ‌شده ‌بود. خانواده بغدادی در جهت‌بندی‌ها و طرفداری‌های سیاسی بسیار متغیر و بی‌ثبات بودند. اصلی مهم که برای بقا در حکومت تحت حاکمیت صدام ضروری بود. آنها نه تنها از وابستگان به حزب بعث بودند که پایبندی‌شان به اعتقادات سلفی از خصوصیات بارز این خانواده به‌شمار می‌آمد. سلفی‌گری که بنیادهایش در عراق از عربستان سعودی نشأت می‌گیرد، در موصل قرن 18 پایه‌ریزی شد تا جایی که در قرن بیست پیروان سلفی در سراسر عراق گسترده شدند. اکثریت سلفی‌ها مردم را به پیروی از حکومت حاکم (حتی حکومت ظالم) فرا می‌خوانند، اما صدام در برهه‌هایی از زمان آنان را نیز تهدید می‌دانست زیرا سلفی‌ها اجرای شریعت اسلامی منطبق با عقاید خود را لازمه یک حکومت می‌دانند. صدام نیز بر حسب شرایط خود برخوردی کاملاً متضاد با سلفی‌ها داشت. صدام با تشکیل «دانشگاه مطالعات اسلامی صدام» در سال 1989، همچنین با بستن کلوپ‌های شبانه، ممنوع کردن مصرف الکل، اجرای مجازات قطع دست در صورت دزدی و... سعی در نزدیکی هر چه بیشتر با طبقه دینی تندرو مخصوصاً اهل سنت جامعه عراقی داشت. در راستای این دسته ظاهرسازی‌ها، صدام، از آنجا که سعی داشت خود را مدافع شریعت جلوه دهد، 30 هزار معلم قرآن استخدام و 28 لیتر از خونش را نیز برای نوشتن نسخه‌ای خطی از قران به موزه عراق (مسجد ‌ام المعارک) اهدا کرد. در همین اثنی بغدادی وارد شغل معلمی قرآن شد، شغلی که شانس بزرگی برای ابوبکر بود که نمی‌توانست وارد رشته حقوق در دانشگاه بغداد شود. وی به دلیل نمرات پایین مخصوصاً در درس انگلیسی، تنها توانست رشته علوم قرآنی را برای تحصیلات آکادمیک برگزیند. او سال 1999 در همان رشته به تحصیل دکتری در همان دانشگاه پرداخت. در همان سالیان تحصیل به اصرار عمویش اسماعیل بدری به «جماعت اخوان المسلمین» پیوست. اخوان المسلمینی که از اعضایی لیبرال تا سنتی و افراط‌گرا، همه گروه‌های اسلامی را به تغییر از داخل حکومت‌ها تشویق می‌کرد. در بین اخوان‌المسلمین عراق سلفی‌ها نیز عضویت داشتند، بغدادی نیزسریعاً جذب آنان شد. این افراد که خود را «جهادیون سلفی» نامیده بودند تحت رهبری «محمد حردان» که در جنگ علیه شوروی در افغانستان (دهه 80 میلادی) شرکت جسته بود، به فعالیت مشغول شدند. در سال 2000 بغدادی خود را آماده برای جنگ‌های ایدئولوژیک می‌دید. وی تحت تأثیر همقطارهایش هر روز به عقاید تند سلفی بیشتر نزدیک شده و از اخوان المسلمین که آنان را بی‌خاصیت می‌شمرد فاصله گرفت. بغدادی، ستاره فوتبال آنچه از شخصیت ابوبکر بغدادی بین سال‌های 2000 تا 2004 می‌دانیم، محدود است. وی دو همسر و شش فرزند دارد، همسر اولش اسماء دختر دایی اوست. منزل سابق او در منطقه حاج زیدان در محله متوسط نشین طوبجی بغداد، در فاصله کمی از مسجد قرار داشت. او در تیم فوتبال محل معروف بود. به گفته دوستانش هنگام بازی فوتبال، در صورت گل نزدن بسیار عصبانی می‌شد. زمان دیگر برای عصبی شدن بغدادی زمانی بود که رفتارهایی به ظن خودش غیر اسلامی می‌دید. با مراسم رقص و پایکوپی که در محله برگزار می‌شد با عصبیتی، وصف ناشدنی برخورد داشت. البغدادی در سال 2003 بعد از اشغال عراق با همفکرانش «ارتش جماعت اهل سنت» را تشکیل داد. گروهی که هدفش مبارزه با حکومت حاکم شیعه و امریکاییان در شمال و عراق مرکزی بود. در سال 2004 در فلوجه هنگامی که در منزل یکی از دوستانش که در فهرست تروریستی امریکاییان بود، بسر می‌برد، به عنوان زندانی غیر نظامی بازداشت شد و به زندان بوکا انتقال یافت. در 10 ماهی که در زندان بسر می‌برد، پرده از افکار خود بر نداشت. به گفته یکی از هم‌بندانش در مصاحبه‌ای با روزنامه گاردین «بغدادی شخصیتی کاریزمایی و خود پنداردارد». یا در جایی می‌گوید «بغدادی خود را ملزم به ایراد خطابه برای سایر زندانیان می‌دانست.» در زندان فوتبال بازی می‌کرد و سعی در ایجاد رابطه‌ای دوستانه با سایر زندانیان سنی و مسئولان امریکایی داشت. «می‌خواست که رئیس زندان باشد. در هر مشکلی که در زندان به وجود می‌آمد جزیی از آن بود. وی با سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن به هر آنچه که می‌خواست می‌رسید و همین امر موجبات خلاصی‌اش را فراهم آورد.» بغدادی در جایگاه فرمانده بغدادی، دو ماه قبل از آزادی هنگامی که القاعده عراق با رهبری ابو مصعب الزرقاوی اقدام‌های تروریستی را آغاز کرد و از حمام خونی که در عراق به راه انداخته بود در جهت تفرقه‌گرایی شیعیان و سنی‌ها بهر‌ه‌برداری کافی را برد، هیچ کس تأسیس داعش را پیش‌بینی نمی‌کرد. مسلماً بغدادی در بوکا با گروه زرقاوی آشنا شده بود و به محض آزادی طی تماسی با آنها به دمشق برای انجام مأموریتی برای القاعده اعزام شد. درواقع بغدادی مهره‌ای ناشناس برای تشکیل شاخه القاعده در سوریه بود. وی باید با کمک اینترنت به جذب نیروهایی مخلص از سراسر جهان برای جهاد می‌پرداخت. زمانی که زرقاوی در حمله هوایی امریکا کشته‌ شد، یکی از همفکران مصری او به نام ابو ایوب مصری جانشینش شد. او تأسیس داعش را در ماه اکتبر اعلام داشت، مصری با وجود این که اداره امور اصلی را عهده‌دار بود، وزیر جنگ تعیین شد. به صورتی ظاهری اعضای داعش تازه تأسیس خود را وارثان اسامه بن لادن نامیده تا بتوانند حمایت همه گروه‌های شبیه به خود را به‌دست آورند. سابقه بغدادی او را به ریاست امور ایدئولوژیک داعش رساند، منصبی که قلب یک گروه تروریست به شمار می‌آید. جایگاهی که دستور همه حکم‌ها، از گردن زدن و سنگسار و... از آن صادر می‌شود. بغدادی در سال 2007 برای پایان رساله دکترایش در رشته به اصطلاح علوم قرانی به بغداد بازگشت و در همان زمان به برقراری ارتباطات سیاسی مشغول شد. تحصیلات دانشگاهی بغدادی توجه ابو ایوب را جلب کرده و او را در امور و مسائل گسترده‌تری مشارکت داد. وی همچنین بغدادی را به عضویت مجلس شورای 11 نفره داعش درآورد. با عضویت بغدادی در مجلس، عراقی‌های داعش نیز حول او جمع شدند. مانند روزهای اسارت در بوکا بغدادی در زمان کوتاهی توانست اعتماد ابی عمر از دیگر سران این گروه را جلب و در تصمیمات عالی داعش وارد شود. شورای هماهنگی در آن زمان در اختیار گروهی سه نفره ‌بود. بسیاری از تصمیمات این شورا به اطلاع اسامه بن لادن و سایر طرفداران (السعاه)در سراسر استان‌های عراق می‌رسید. یکی از این افراد «مناف الراوی» در سال 2010 به دست دولت عراق بازداشت شد، دستگیری مناف که مسئول انتقال پیام‌ها بین ابو عمر و رهبران داعش بود موجب لو رفتن ابو عمر و ابو ایوب در تکریت شد. در آوریل 2010 این دو با انفجار خود به جای دستگیری راه جدیدی را پیش روی بغدادی گذاشتند. به نقل از برخی محافل، بغدادی که از سوی برخی منابعش در جریان لو رفتن مناف بود، در اطلاع‌رسانی به ابوعمر و ابوایوب تعلل کرد. با کشته شدن این دو رهبر، بن لادن که هنوز داعش در بیعتش بسر می‌برد فرمان تعیین امیری جدید برای خلافت خودخوانده را داد. با مرگ این دو «حجی بکر» که رئیس شاخه نظامی داعش بود و داعیه رهبری را در سر می‌پرواند کاندیدای رهبری داعش شد اما حجی بکر که از افسران سابق صدام در زندان بوکا نیز بود، برای رهبری مورد حمایت قرار نگرفت زیرا وی سابقه خدمت در نظامی غیر اسلامی را در کارنامه خود داشت. وی به رویارویی با بن لادن پرداخته و بغدادی را بهترین گزینه برای رهبری داعش معرفی کرد، زیرا گمان می‌برد از جوانی بغدادی می‌تواند به نفع خود بهره‌برداری کند. وی در یک بازی سیاسی رقیبان بغدادی را کنار زد و زمینه را برای رهبری او فراهم ساخت. مجلس شورا با اکثریت 9 به 2 «ابوبکر بغدادی» 39 ساله را به رهبری برگزید. نام و لقبی که مناسب با جایگاه و وطنش به آن معروف شد. بغدادی برای او نامی پرطمطراق بود که از لحاظ تاریخ سیاسی می‌توانست ارزشمند باشد. او تمایل داشت که نام جدیدش، بار دیگر تاریخ را تکرار کند یعنی زمانی که خلافت عباسی درعراق و گستره جهان اسلام یکه‌تاز بود. حجی بکر با حمایت بغدادی، شاهزاده سایه یا وزیر خاص نام گرفته‌بود، وی توانست به تسویه خشونت‌آمیز بسیاری از مخالفانش در گروه بپردازد، رویه‌ای که از رهبر سابقش صدام به ارث برده ‌بود. گروه داعش که دارای رهبریتی عراقی شده بود با استفاده از دیگر زندانیان بوکا و افسران سابق صدام با ظاهری متفاوت از گذشته و تحت لوای عناصر اسلامی خلافتی جدید را در عراق پی‌ریزی کردند. حال، بغدادی و حجی بکر به سرزمینی برای خلافت خود‌خوانده‌شان نیاز داشتند که حوادث بعد از بهار عربی در سوریه زمینه را برای آنان مساعد ساخت. اعضای فعال به سوریه فرستاده شدند، تا بتوانند زمینه را برای تشکیل سرزمینی برای خلافت‌شان مهیا کنند. ابتدا با همکاری «جبهه النصره» توانستند به کامیابی‌های اولیه برسند. گروهی از شاخه‌های القاعده در سوریه که دیگر با ایمن‌الظواهری جانشین بن لادن همکاری نداشت و خود مستقلاً در سوریه جولان می‌داد. بعد از مدتی، بغدادی دیگر در سوریه نیازی به چتر حمایتی جبهه النصره نمی‌دید و در سال 2013 این گروه را جزئی از دولت اسلامی عراق و سوریه خواند. ظواهری به داعش اعلان جنگ داد و از بغدادی خواست، در همان عراق به خلافت بپردازد، داعش با رهبری بغدادی در این رویارویی پیروز شد و ظرف مدت کوتاهی توانست به بخش‌های بزرگی از سوریه تسلط یابد. بغدادی که بر شرق سوریه مسلط شده‌ بود به قلع‌وقمع گسترده گروه‌‌های دیگر مخالف اسد تا مردمانی عادی پرداخت. کشتاری بی‌رحمانه از مسیحیان ودیگر اقلیت‌ها تا مذاهب اسلامی دیگر، از خلافکاران عادی تا مخالفان فکری. مجازات‌هایی با عنوان مجازات اسلامی که در مرام و مسلک هیچ دولت معاصردر جهان اسلام سابقه نداشت. بغدادی با شدت به اعمال قوانین خاص خودش اصرار داشت. اعدام‌های دست‌جمعی مخالفان از مجازات‌های مورد علاقه بغدادی‌است. خلافت خود‌خوانده از اوایل سال 2014 داعش با حمایت گروه‌هایی از سنیان مخالف دولت شیعه توانست به یک‌‌ باره بر بخش‌هایی از عراق تسلط جوید. با تصرف رمادی و فلوجه، اوج وحشیگری داعش در کشتار نیروهای دولتی عراق و انتشار آن در فضاهای مجازی، ترسی فراگیر میان نیروهای دولتی و نظامی عراق ایجاد شد و همین امر موجبات خالی شدن موصل از نیروهای ارتش عراق ظرف مدت کوتاهی و سقوط شهر را فراهم آورد و این‌گونه خلافت خود خوانده داعش بر بخش‌های بزرگی از سوریه و عراق پراکنده شد. بغدادی بار دیگر به نام خود رجوع کرد «خلیفه، ابراهیم». به همین منظور نسب خود را بار دیگر به پیامبر منسوب کرد تا از نظر مسلمانان خلیفه آخر زمان محسوب شود. در منبر مسجد موصل نخستین خطبه خلافتش را در نماز جمعه ایراد کرد، به سنت خلفای عباسی جامه مشکی پوشید و مردم را به اصطلاح وعده رجوع به اسلام اولیه داد. او در خطبه‌ خود با گفتن «علیکم ولست بخیرکم ولا أفضل منکم و أطیعونی ما أطعت‌الله فیکم، فإن عصیته فلا طاعه لی علیکم» سعی داشت گفتمانی شبیه سخنان ابوبکر خلیفه اول را به مردم القا کند. سیطره بر موصل امریکاییان را به نگرانی انداخت، آنان به بمباران برخی مواضع داعش پرداختند. داعش نیز به انتقام از این اقدام در یک نمایش عمومی گلوی اسرای خارجی را به شکلی وحشیانه به وسیله جلادان می‌برید. زندانیانی که با پوشیدن لباس‌های نارنجی، شبیه زندان‌های امریکا، با چشمی بسته گردن زده می‌شدند. بعد از نخستین خطبه بغدادی تا به امروز بارها رسانه‌ها خبر مرگش را اعلام کرده‌اند، اما هر بار وی با حضور در فضاهای مجازی زنده بودن خود را اعلام داشته است. برخی این سؤال را مطرح می‌کنند که در صورت مرگ بغدادی آینده داعش به کجا می‌انجامد، آیا داعش فراتر از بغدادی است؟ بغدادی نمایانگرترکیبی از طرز تفکر و اندیشه‌ای ایدئولوژیک به اضافه خشونت لجام گسیخته بعثی گونه است که به سلطه رسیده، او نمایانگر انسانی با اشتباهات فراتر از انسان معمولی است که قدرت را در دست گرفته و از آن در جهت اهداف و امیالش استفاده می‌کند و در صورت از بین رفتنش کسی جایگزینش خواهد شد. او شاید از لحاظ شخصیتی فرقی با صدام حسین و یا حتی جورج بوش نداشته باشد. موضوع زمانی پیچیده‌تر می‌شود که بر سرگذشت او از معلم ساده تا رسیدن به خلافتی خود خوانده در سرزمین‌های گسترده، متمرکز می‌شویم. به تفسیر روزنامه نیویورک تایمز پیدا شدن جانشینی با این خصوصیات براحتی نیز برای داعش ممکن نیست. رهبری که از ابتدا با تفکر افراطی پرورش یافته و آرمانش رسیدن به بنیادگرایی اسلامی در سطح جهان اسلام است. او سال گذشته اعلام کرد که سرنوشت جهادیون(‌تکفیری‌ها) را به دروازه‌های روم خواهد رسانید. نگاه به زندگی ابوبکر بغدادی یادآور خطری است که امثال بغدادی و تفکرش هر لحظه ما را تهدید می‌کنند. منبع: موسسۀ بروکینگز/ نویسنده: ویلیام مکانتس، محقق و همکار مؤسسه بروکینگز در مطالعات خاورمیانه، مدیر طرح روابط امریکا با کشورهای اسلامی مؤسسه بروکینگز، عضو هیأت علمی دانشگاه جان هاپکینگز

نوبیتکس
ارسال نظرات
x