مقابله با فقر ، جرقه توسعه یافتگی
«اگر زنان و مردان به خوبی تحصیل کرده، کاملا تغذیه شده و سلامت باشند به نظر شدنی میرسد که هر زمان جرقه رشد اقتصادی زده شود، احتمال اوج گرفتن بیشتر باشد؛ اما تا هنگامی که آن برانگیختگی روی دهد، باید کاری کرد تا انتظار کشیدن برای جرقه قابل تحملتر شود.
اگر فلاکت و درماندگی اجازه ادامه حیات یابد و خشم و خشونت چیره شود، روشن نیست که جرقه رشد هرگز از راه برسد یا نه. حتی اگر سیاست اجتماعی ربطی به رشد اقتصادی نداشته باشد، دلیل اخلاقی انجام هر کار ممکن برای بهبود زندگی فقرا همچنان محکم باقی میماند.» آنچه از نظر گذراندید بخشی از کتاب «اقتصاد فقیر؛ بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی» است که توسط مرکز پژوهشها ترجمه و خلاصه آن در قالب گزارشی منتشر شده است.
به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تعادل ، فقر در جوامع امروزی مسالهیی همهگیر است که به خصوص در کشورهای درحال توسعه، سیاستگذاران را در برنامهریزیهای کشوری در بخشهای مختلف به خود مشغول کرده است. اقتصاد و زندگی اجتماعی دو عنصر جداییناپذیر جوامع بشری به شمار میروند که پدیده فقر نیز از این بستر متولد شده است.
بنابراین برای حل معضلات معیشتی و ارتقای سطح رفاه این قشر، رویکرد اقتصاد اجتماعی میتواند تاثیرگذاری چارهاندیشی حکومتها را برای رفع معضل فقر و کنترل اثرات جانبی آن بر اقتصاد و اجتماع کشورها افزایش دهد. این کتاب یکی از منابع اصلی مباحث توسعه و برنامههای فقرزدایی در جهان به شمار میرود که نتیجه سالها پژوهش میدانی برای بررسی جزییات زندگی بسیار پیچیده فقرا و مسائل درهم تنیده با آن مانند سطح پایین بهداشت و تحصیلات در مناطق فقیرنشین کشورهای درحال توسعه است. نویسندگان کتاب، آبهیجیت بنرجی هندی و استر دوفلو فرانسوی بیش از 15سال از عمر خویش را صرف بررسی زندگی فقرا در روستاهای هند، مراکش، کنیا، اندونزی و بسیاری دیگر از کشورهای درحال توسعه کردهاند. بنابراین با توجه به جامعه آماری وسیع پژوهشگران فوق، تعمیم راهکارهای عنوان شده در این کتاب به بدنه اجتماع و اقتصاد داخلی کشور نیز میتواند چراغ راهی برای رویارویی آگاهانه با مساله فقر در بخشهای مختلف باشد. به عقیده پژوهشگران مذکور 5 عنصر اصلی برای بهبود زندگی فقرا قابل بررسی است. نخست اینکه فقرا اغلب اطلاعات حیاتی ندارند و به چیزهایی نادرست(مانند ارزش کم سالهای اولیه تحصیل) باور دارند. درنهایت وقتی باورهای راسخشان نادرست از آب درمیآید، تصمیم نادرست، گاهی با پیامدهای وخیم میگیرند. برای مثال عدم قطعیت درباره منافع واکسن زدن همراه با تمایل به تاخیر انداختن در نهایت به واکسینه نشدن بسیاری از کودکان منجر میشود. علاوه بر این در این بررسیها نمونههای زیادی مشاهده شده است که افراد برای در اختیار گذاشتن اطلاعاتی ساده، تغییراتی بزرگ در آنچه واقعا در زندگی آنها میگذرد به وجود میآورند که البته این مساله در کشور ما نیز بسیار به چشم میخورد. همانطور که عادل آذر، رییس مرکز آمار ایران نیز در اظهارات اخیر خود به کمگویی مردم در برخورد با ماموران آماری اشاره کرده بود. مساله دوم که در این کتاب به آن پرداخته میشود، مسوولیت جنبههای متعدد زندگی بر دوش فقراست. گویی هر چه ثروتمندتر باشی، تصمیمهای درستتری از پیش برایت گرفته شده است. فقرا آب لولهکشی ندارند و باید آب را خود تصفیه کنند. آنها هیچ شیوه خودکاری برای پسانداز کردن مانند برنامه بازنشستگی یا پرداخت حق بیمه تامین اجتماعی ندارند. بنابراین باید راهی برای اطمینان از پساندازکردنشان پیدا کرد. این تصمیمها برای هر کسی دشوار است زیرا نیازمند کمی تامل در زمان حال یا صرف نظر کردن از برخی هزینههای کوچک در امروز است. درحالی که منافع عموما در آینده دور به دست میآید؛ از این رو به تاخیراندازی اتفاق میافتد که برای فقرا با این واقعیت آمیخته است که آنان هماکنون نیز در زندگی خود گرفتاریهای بسیار بیشتری دارند. با سادهسازی تا جای ممکن انجام کار درست با استفاده از تشویقهایی کوچک، زندگی فقرا میتواند به طوری معنادار بهبود یابد: مثلا گونهیی از حسابهای پسانداز که واریز پول به حساب را آسان و برداشت از حساب را به شیوهیی هزینهبر میکند، میتواند در صورت لزوم به سادگی در دسترس همگان قرار گیرد. از سوی دیگر نویسندگان این کتاب از بازارهای گران برای فقرا سخن به میان آوردهاند. به عقیده این پژوهشگران، فقرا نرخهای بازپرداخت کمرشکنی برای وامهای خود میپردازند و با وجود تاثیرات ویرانگر مشکلات جدی سلامت، بازار بیمه سلامت برای آنها توسعه نیافته است. برای مثال دولتها میتوانند به حق بیمه یارانه دهند یا کوپنهای ثبتنام در مدرسه توزیع کنند. علاوه بر این در این کتاب آمده است که کشورهای فقیر چون فقیرند یا چون تاریخی بداقبال داشتهاند، محکوم به شکست نیستند. درست است که در این کشورها سیاستها اغلب نتیجه نمیدهد و برنامههایی که هدفشان کمک به فقراست در نهایت به دست آنها نمیرسد. اما بسیاری از این شکستها بیشترین ارتباط را با ایرادهای اجتنابپذیر در طراحی جزیی سیاستها دارد. بهبود حکمرانی و سیاستگذاری بدون تغییر ساختارهای موجود سیاسی و اجتماعی امکانپذیر است. دورنمای گستردهیی برای بهبود حتی در محیطهای خوب نهادی و اندکی حاشیه برای اقدام حتی در محیطهای بد وجود دارد. سرانجام انتظارات درباره آنچه افراد قادرند انجام دهند بیشتر وقتها به پیشبینیهای خود محقق منتهی میشود. وقتی معلمان به کودکان میگویند به اندازه کافی باهوش نیستند که بتوانند دوره آموزشی را تمام کنند، آنها ترک تحصیل میکنند؛ کاسبان خرد چون انتظار دارند که حتی در صورت بازپرداخت وام دوباره به سرعت زیر بار وام بروند، تلاش لازم را برای بازپرداخت وام خود نمیکنند؛ سیاستمدارانی که کسی از آنان انتظار انجام کاری ندارد، انگیزهیی در کوشش کردن برای بهبود زندگی افراد نیز ندارند. تغییر انتظارات ساده نیست اما ناممکن هم نیست. مهمتر اینکه موفقیت اغلب با خود موفقیت میآورد. وقتی موقعیتی شروع به بهبود میکند خود به خود روی باورها و رفتار تاثیر میگذارد. در پایان نتیجهگیری این کتاب آمده است: ما همچنان از دانستن همه آنچه میتوانیم و نیاز است بدانیم بسیار دوریم. این کتاب تنها فراخوانی به نگاه نزدیکتر است. اگر در برابر نوعی تنبلی و تفکر قالبی که هر مسالهیی را به مجموعه مشابهی از قواعد کلی فرو میکاهد، ایستادگی کنیم؛ اگر مستقیما به افراد فقیر گوش فرا دهیم و خود را مجبور کنیم تا منطق انتخابهای آنها را دریابیم، اگر امکان اشتباه را بپذیریم و هر ایدهیی را شامل ایدههایی که ظاهرا بیشترین تطابق را با عقل سلیم دارند در معرض امتحانهای سختگیرانه تجربی قرار دهیم، آنگاه قادر خواهیم بود نه تنها جعبه ابزار و بستههایی از سیاستهای کارآمد بسازیم بلکه همچنین بهتر دریابیم چرا فقرا اینگونه زندگی میکنند. با مجهز شدن به این فهم صبورانه میتوانیم دامهای فقر را در جاهایی که واقعا قرار دارند، شناسایی کنیم و بدانیم چه ابزارهایی در اختیار فقرا قرار دهیم که به آنها در بیرون آمدن از این دامها کمک کنیم. پس بهتر است از وانمود به وجود راهحلهای آماده دست برداریم و به جستوجوی ایدههای کوچک و بزرگی بپردازیم که سرانجام ما را به جهانی بدون فقر رهنمون میکنند.