خدافظ کارت سوخت، خدافظ! (طنز)
به بهانه اتمام سهمیه بنزین 700 تومانی و احتمالا به تاریخ پیوستن آن و کارت های سوخت!
الوداع ای کارت سوخت سهمیه ای امید هر چه بود از نقلیه دلخوشی بودی زبهر شوفران شوفران خوانند زین پس مرثیه گفت زیدی کاش جای این بلا می رسید از آسمان ذات الریه این سیه بختی و این طالع ز چیست؟ از چه بنوشته چنین بر ناصیه؟ تو برای ما چونان بودی که هست؛ از برای بینوایان، خیریه بعد از این در جایگاه سوختها جای دعوا هست اینک تعزیه می روی با جیب پُر در جایگاه می شوی در آنِ واحد تخلیه با رفیقی گفتم از این ماجرا گفت: بیهوده مرو هی حاشیه اصل مطلب را بگو تا بهر تو شد، بگویم چند تایی توصیه گفتم: ای یار موافق بعد از این نیست در من حسّ و حال و روحیه هست دانشجو دو تا فرزند من عاجزم در بحث پول شهریه حال شهریه فدای هیکلت مانده ام در خرج و برج ِ یومیه بس که در خوردن قناعت کرده ایم جملگی داریم سو تغذیه گوشت که رویا شده! چیزی مگو! نیست جان تو به منزل ادویه دخترم میگفت آخر پای مرغ می کند این روده ها را تجزیه چون رفیق ما شنید این گفته ها از هوا پر کرد خیلی در ریه گفت: جای این همه لاطائلات شکر کن، گاهی بخوان از ادعیه کم خوری خوب است، توصیه شده! این خود ابزاریست بهر تزکیه گفت: بی ربط است این موضوع به کارت مثل برخی گفته ها در نشریه حال بیش از این دگر یاوه مباف که مگر از تو گرفتند ارثیه؟! بیشتر از این اگر زاری کنی میرسد بالا سر تو امنیه! گفتمش در سینه دارم دردها حیف دیگر تنگ گشته قافیه