عذاب وجدان چه زمانی خوب است؟
وقتی خبر جنگ، فقر و زندگی ناخوشایند دیگران را میشنویم، سر کودکی فریاد میزنیم، به حیوانی آسیب میرسانیم یا قلب کسی را میشکنیم، دچار حس ناخوشایندی میشویم که احساس گناه یا عذابوجدان نامیده میشود.
به گزارش اقتصاد آنلاین، وقتی خبر جنگ، فقر و زندگی ناخوشایند دیگران را میشنویم، سر کودکی فریاد میزنیم، به حیوانی آسیب میرسانیم یا قلب کسی را میشکنیم، دچار حس ناخوشایندی میشویم که احساس گناه یا عذابوجدان نامیده میشود. احساسات مثل تابلوهای راهنمایی هستند که راه درست زندگی را نشانمان میدهند. در این مقاله، سراغ یکی از این تابلوها میرویم و توضیح میدهیم که احساس گناه چیست و چرا میتواند خوب باشد.
احساس گناه چیست؟
وقتی معیارهای اخلاقی و ارزشهای انسانی خودتان را زیر پا میگذارید، دچار احساس گناه یا عذابوجدان میشوید. گاهی هم دیگران ارزشهای انسانی را زیر پا میگذارند، اما شما بهخاطر نادیدهگرفتنشان و مشارکتنکردن در پیشگیری از این اقدامات ناخوشایند، خودتان را سرزنش میکنید. دلیل عذابوجدانی که هنگام تماشای برنامههای خبری دچارش میشوید هم همین است.
دکتر هونگبو یو، پژوهشگر دانشگاه نیوهیون، تحقیقی در این زمینه انجام داده است. او میگوید احساس گناه نوعی فرایند پیچیده اجتماعیعاطفی است که ما را به طلب بخشش ترغیب میکند.
در این زمینه بخوانید؛
چگونه از بروز حمله پنیک جلوگیری کنیم؟ / علائم ترس مداوم چیست؟
عوامل تأثیرگذار بر میزان احساس گناه
میزان احساس گناه افراد مختلف متفاوت است و به تجربه زیسته و شخصیتشان بستگی دارد. مثلا افرادی که همدلی میکنند و به روابط اجتماعی خود اهمیت میدهند، بیشتر از دیگران دچار احساس گناه میشوند و افراد خودشیفته یا بیماران مبتلا به روانپریشی، کمتر از دیگران عذابوجدان میگیرند.
این مسئله تا حدی به شیوه تربیتی و دوران کودکی افراد هم بستگی دارد. کودکانی که از بچگی یاد میگیرند مسئولیت اشتباهاتشان را بپذیرند و با اقدام درست آنها را جبران کنند، در بزرگسالی تبدیل به افرادی میشوند که بعد از اشتباهکردن عذابوجدان میگیرند و برای جبرانش کاری میکنند.
آموزش کودکان برای پذیرش اشتباهات و جبران با سرزنش و توبیخ و تنبیه متفاوت است.
کمتر کسی به این فکر میکند که ممکن است عذابوجدان مفید هم باشد. احساس گناه مثل سکهای است که ۱ روی مثبت و ۱ روی منفی دارد و خود شما انتخاب میکنید که از کدام جنبهاش بهره بگیرید.
احساس گناه زمانی خوب است و میتواند نجاتدهنده باشد که:
مثل قطبنمای اخلاقی تفاوت درست و نادرست را مشخص کند.
احساس ناخوشایند در خاطر ما بماند و مانع از تکرار خطا شود. (همچنین وقتی فرد دیگری را میبینید که بهخاطر عملش عذابوجدان دارد، احتمالا خودتان هم آن کار را انجام نمیدهید.)
سبب شود دنبال راهی برای جبران خطا بگردید. (کارهایی که در این راستا انجام میدهید معمولا نتایج مثبتی دارند و اوضاع را بهتر میکنند.)
باعث ایجاد همدلی با افراد آسیبدیده و مظلوم شود. (حتی شاید کاری برای بهبود وضعیتشان انجام بدهید.)
بهخاطر این احساس برای عذرخواهی پیشقدم شوید و با این کار وضعیت روابط نزدیک مانند رابطه خانوادگی یا رابطه عاطفی را بهبود دهید.
وقتی از شنیدن خبرهای بد احساس گناه میکنید، دستبهکار شوید و سعی کنید با کمکهای مالی و غیرمالی گامی برای بهبود اوضاع بردارید.
نمونهای از اثر مثبت عذابوجدان
بیایید با ذکر یک مثال، اهمیت این احساس را توضیح بدهیم. یکی از انواع احساس گناه عذابوجدانی ناشی از تخریب طبیعت است. شما میدانید که برآوردهکردن بسیاری از نیازهای انسانها به محیط زیست آسیب میرساند و ممکن است بابت این مسئله عذابوجدان داشته باشید. این احساس گناه شما را وادار میکند کاری برای حفظ محیط زیست انجام دهید، مثلا وقتی به طبیعتگردی میروید، کیسهای همراه داشته باشید و زبالهها را جمع کنید یا برای پیشگیری از تخریب محیطزیست، سبک زندگیتان را تغییر دهید و مصرف انرژی را به حداقل برسانید.
عذاب وجدان شدید ممکن است مخرب باشد
احساس گناه زمانی شدید میشود که مدت زیادی درگیرش باشید. با دنبال کردن اخبار یا تکرار اشتباهات، این احساس شدت میگیرد و بهمرور زمان مهارنشدنی میشود.
۲ گروه از افراد بهخاطر احساس گناه دچار مشکل میشوند؛ گروه اول افرادی هستند که همیشه عذابوجدان دارند و تصور میکنند آدم خوبی نیستند و به همین دلیل احساس گناه میکنند. گروه دوم افرادی هستند که بهخاطر احساس مسئولیت بیش از اندازه عذابوجدان میگیرند. مثلا وقتی رابطهای را تمام میکنند، بهخاطر احساس مسئولیت بابت شکستن قلب طرف مقابلشان، مدام میکوشند به هرطور شده، به او کمک کنند.
این ۲ گروه هرچقدر هم که تلاش کنند، عذابوجدانشان کم نمیشود و فقط آسیب میبینند. گروه اول همیشه احساس میکنند لیاقت روابط خوب، شغل مناسب و هر دستاورد دیگری را ندارند و گروه دوم هم خودشان را قربانی میکنند تا هرکاری از دستشان برمیآید برای دیگری انجام دهند. آنها نیز بهمرور زمان فرسوده میشوند و ممکن است دچار مشکلات روانی مانند اختلال اضطراب یا افسردگی شوند.
چطور از عذابوجدان شدید پیشگیری کنیم؟
تفاوت عذابوجدان خوب و بد، اقدامکردن است. وقتی اقدامی متناسب با موقعیت انجام میدهید، احساس مفیدبودن میکنید و دیگر عذابوجدان نخواهید داشت. برای پیشگیری از شدتگرفتن احساس گناه، ابتدا منشأ آن را پیدا کنید و سپس اقدامی متناسب با موقعیت برای جبران آن انجام بدهید، مثلا:
اگر بهخاطر آزردن یکی از دوستان خود عذابوجدان دارید، با عذرخواهی یا هدیهدادن به او میتوانید جبران کنید.
اگر بهخاطر فریادزدن سر فرزندتان احساس گناه میکنید، او را در آغوش بگیرید و نامهربانیتان را جبران کنید.
اگر همیشه احساس گناه و بیلیاقتی میکنید، نامهای به خودتان بنویسید. در این نامه بابت کارهای بد گذشته از خودتان عذرخواهی کنید. خودتان را ببخشید و به این فکر کنید که شما فقط در آن لحظات خاص اشتباه کردهاید و معنیاش این نیست که انسان بدی هستید و همیشه اشتباه میکنید.
اگر بهخاطر احساس مسئولیت بیش از حد عذابوجدان دارید، مشخص کنید چه چیزی در حد توان و اختیار شماست و چه چیزی ورای آن. مثلا مشخص کنید که وقتی فرزندتان زمین میخورد و دستش زخم میشود، تقصیر شما نیست و نباید بابتش عذابوجدان داشته باشید. این اتفاق طبیعی است و برای همه کودکان رخ میدهد!
تفاوت احساس گناه با شرم
احساس گناه معمولا با احساس شرم اشتباه گرفته میشود. شرم یعنی شما کار اشتباهی انجام بدهید و به این فکر کنید که چون آدم بدی هستید، اشتباه کردهاید. نتیجه این احساس چیزی جز کناره گیری عاطفی و اجتماعی و ازدسترفتن عزت نفس نیست. شرم هیچوقت دستاورد مثبتی برای فرد شرمگین ندارد.
عذابوجدان گاهی میتواند خوب باشد و ما را به انجام کارهای خوب سوق بدهد و گاهی هم پیامدهای منفی داشته باشد، اما شرم هیچوقت مثبت نیست و همیشه نتایج منفی دارد.
چند تفاوت مهم عذابوجدان و شرم عبارتاند از:
احساس گناه حسی خصوصی است و جز شما (و احتمالا کسی که آزارش دادهاید)، کسی از اشتباهتان خبر ندارد. اما احساس شرم معمولا عمومی است و زمانی ایجاد میشود که دیگران شما را بهخاطر اشتباهتان سرزنش میکنند.
احساس شرم شما را منفعل میکند و فقط خودتان را سرزنش میکنید، اما زمانی که احساس گناه دارید، مسئولیت اشتباهتان را بر عهده میگیرید و سعی میکنید کاری برای جبرانش بکنید.
عذابوجدان روی رفتار تمرکز دارد و در این حالت میدانید کار اشتباهی انجام دادهاید، اما حس نمیکنید آدم بدی هستید که لیاقت هیچ چیز خوبی را ندارد. اما وقتی شرمگین میشوید، اشتباهاتتان را به مشکلات شخصیتتان ربط میدهید.
کلام آخر
همه سناریوهایی که برای رهایی از احساس گناه نوشته میشوند یک وجه اشتراک دارند: پذیرش و گذر از رنج. دنیا جای عادلانهای نیست و همه انسانها اشتباه میکنند. پس باید اشتباهات خود و دیگران را بپذیرید و اگر کاری برای جبران از دستتان برمیآید انجام دهید. هروقت بابت چیزی عذابوجدان گرفتید، به موقعیتهایی فکر کنید که به دیگران کمک کردهاید، بر لبی لبخند آوردهاید و زمین را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کردهاید. به یاد داشته باشید فرصتهای جبران بینهایت هستند و همیشه میتوانید از آنها استفاده کنید.