آموزش هایی برای نترسیدن بچه ها از مدرسه
برای اینکه والدین بدانند چطور با کلاس اولی ها و اضطراب های خود و آنها برخورد کنند، این گزارش را بخوانید.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فارس، طبیعی است که بچه های کلاس اولی برای رفتن به مدرسه و ورود به یک محیط جدید اضطراب داشته باشند اما به راحتی با مدیریت والدین این اضطراب میتواند به علاقه به درس و مدرسه و یافتن دوستان خوب تبدیل شود، برای اینکه والدین بدانند چطور با کلاس اولی ها و اضطراب های خود و آنها برخورد کنند، این گزارش را بخوانید.
خوب اولین روز مدرسه رفتنم را به خاطر دارم در حالیکه با ذوق و شوق زیاد روپوش و شلوار طوسی ام را پوشیدم و کیفم را روی دوش انداختم تا به جایی بروم که نمی دانستم چطور است و چه دنیایی در آن نهفته شده. آن زمان ها هنوز پیش دبستانی و مهد کودک رسم نبود ما خیلی با این دست محیط های آموزشی آشنا نشده بودیم بنابراین تا زمان کلاس اول رفتن اطلاعی از وضعیت محیط مدرسه و دوستان و خیلی چیزهای دیگر نداشتیم.
در این زمینه بیشتر بخوانید؛
توصیه های طلایی طب سنتی برای فصل پاییز
پس از پوشیدن لباسم در آفتاب گرمی ایستادم و پدرم از من یک عکس یادگاری گرفت در حالیکه چشمهایم را آفتاب میزد و نیمه باز بودند، هنوز این عکس را نگاه میکنم و برایم یک عالمه خاطره دارد. دست پدر و مادرم را گرفتم و به سمت مدرسه ای که یک خیابان بالاتر از منزلمان بود ، پیاده به راه افتادیم. در حالیکه دلم پر از جوش و خروش بود که کجا می روم؟ و آنجا چطور است؟ مدام از پدرم سوال می کردم و او هم جواب می داد، آرام بودم اما زمانی که به مدرسه رسیدیم، حس اینکه الان تنها میشوم، هیچ کس را نمی شناسم و پدر و مادرم مرا ترک میکنند، دلشوره به وجودم انداخت. نگاهی به محیط مدرسه کردم و دخترهای زیادی را دیدم و بعد هم پدر و مادرم که با چشمانی مهربان مرا بدرقه کردند، ترس را از دلم شست و با خود برد. پس از آن دیگر روزهای بعدی دوستانی پیدا کردم که با هم به مدرسه می رفتیم و هیچ ترسی هم دیگر در دلم جایی نداشت.
در همه این سالهایی که از خدا عمر گرفتم، زیاد دیدم و شنیدم که خیلی از بچهها از دور شدن از پدر و مادر دچار اضطراب می شوند و روزهای اول مدرسه برایشان خیلی سخت است، به طوریکه گریه میکنند و در کلاس نمیمانند یا اینکه مادرهایشان مدام در تشویش و اضطراب هستند. اما برایم سوال است که چرا اینطور می شود و چه کار میتوانند والدین انجام دهند که بچههای کلاس اولی در همان روزهای ابتدایی بتوانند با محیط مدرسه و بچههای دیگر اُخت شوند، حتی به غیر از کلاس اولیها، سایر مقاطع نیز با ورود به پایه جدید و دیدن معلم و دوستان تازه ممکن است دچار اضطراب شوند. حال که اول مهر هم رسیده، این گزارش میتواند به خانوادهها در این زمینه کمکی کرده باشد.
کودکان مضطرب هستند یا والدینشان؟
«خورشید کتال»، روانشناس کودک و نوجوان درباره اضطراب در بچههای مدرسه ای میگوید:«یکی از مسائلی که خانواده ها این روزها شاید درگیرش باشند، ترس از مدرسه رفتن به ویژه برای کلاس اولی ها و پیش دبستانی است. گاهی والدین خودشان به خاطر تجربیات شخصی یا مسائل دیگر اضطراب جدایی از فرزندشان را دارند یا نمیدانند که در مدرسه چه اتفاقی برای بچه میافتد یا اینکه چه رفتاری با او می شود و در نهایت خود بچه چه واکنش هایی خواهد داشت. بنابراین مادران به ویژه تصور میکنند که بچههایشان اضطراب دارند در حالیکه بچه ها هیچ پیش زمینه ای از مدرسه ندارند و این تجربیات یا صحبت های والدین یا دیگران است که گاه ممکن است باعث ترس آنها بشود. پس نخستین نکته این است که تشخیص بدهیم چه کسی اضطراب دارد: والدین یا فرزند؟
نکته دیگر اگر تشخیص دادیم که فرزندمان اضطراب دارد، اولین گام این است که با او خیلی صمیمی صحبت کنیم. مثلا زمانی که برای خرید مدرسه به بیرون رفتیم، درباره مدرسه و اتفاقاتی که آنجا ممکن است برایش بیافتد، مثل پیدا کردن دوستان زیاد، معلمان مهربان، زنگ های تفریح و درس خواندن و در نهایت هم حس او را از این مسائل بپرسیم. مثلا اینکه: «نظرت چیه با یک محیط جدید آشنا بشی، بازی های جدید کنی و دوستای تازه پیدا کنی؟»
مدیریت اضطراب بچه مدرسه ای ها چطور؟
پس از دو سال شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مدارس ، امسال ممکن است به جز کلاس اولیها و پیش دبستانی ها، سایر بچهها در پایه های دیگر تحصیلی نیز برای مدرسه رفتن دچار تشویش باشند. بنابراین والدین خیلی باید مراقب باشند تا به اضطراب بچه ها دامن نزنند.
«سپیده بشول»، روانشناس کودک و نوجوان دراین باره میگوید: «نخستین نکته این است که از مدرسه رفتن بچههایتان خوشحال باشید، به آنها یادآوری کنید که یک سال بزرگتر شده اند و این جای خوشحالی و جشن گرفتن دارد، ضمن اینکه در مدرسه میتوانند دوباره با دوستانشان باشند و مستقل شوند. بنابراین به حرفهای اطرافیان و کسانی که اطلاعات منفی و نادرست از مدرسه به بچه ها میدهند، توجه نکنید و سعی کنید بچه ها نیز از آنها دور باشند. مثلا ممکن است یک نفر بگوید: «وای باز این مدرسه باز شد، باز داستان های همیشگی و تکراری، باز دردسرهامون شروع شد!» اینها مواردی هستند که ممکن است ذهنیت بچه ها را نسبت به درس و مدرسه منفی کنند.
اما درباره کلاس اولی ها خوب است که برخی مهارتها را پیش از مدرسه رفتن آموزش دیده باشند، قطعا سلام و احوال پرسی ، نحوه دوست یابی و دعوت از دوستان برای خوردن خوراکی یا گفت وگو ، بخشی از این مهارت ها محسوب می شود. اما بهتر است که صحبت هایتان جنبه نصیحت و امر و نهی نداشته باشد.»
بشول همچنین میگوید: «برای رفتن به مدرسه در روزهای اول بهتر است که پدر و مادر همراه فرزندشان باشند. این باعث اعتماد به نفس و امنیت کودک می شود و او مطمئن می شود که شما هیچگاه او را ترک نمیکنید. در صورتی که اولیا مدرسه اجازه می دهند در روز اول به کلاس کودک هم بروید و او را با مکان مدرسه و کلاس و سایر جاهای مدرسه آشنا کنید. در طول مسیر نیز میتوانید از زیباییهای رفتن به کلاس و درس خواندن برایش داستانهایی بگویید و بعد هم به او اطمینان دهید که پس از پایان کلاس ها به دنبالش می روید یا سرویس او را به خانه خواهد آورد.
بهتر است در همان روزهای اول مدرسه کتاب، دفتر، جامدادی و سایر وسایل را با اسم خود کودکتان نام گذاری کنید و با همکاری هم آنها را در کیفش بگذارید، این کارها به کودک اعتماد به نفس بیشتر میدهد. اگر احساس کردید که کودک دچار تشویش و اضطراب است، به جای بی توجهی، سعی کنید با او حرف بزنید و درباره احساسش نسبت به مدرسه بپرسید، اگر چیزی برایش مبهم است آن را شفاف کنید و اگر چیزی در مدرسه او را اذیت کرده، با او همدلی کنید تا نگرانی هایش کاهش پیدا کند.
مثلاً فرزند شما در همان روزهای اول از مدرسه به خانه آمده و با ناراحتی میگوید که از بغل دستی اش خوشش نمیآید و احساس بدی دارد و دوست ندارد که کنار دست او بنشیند. از او دلیلش را بپرسید و اگر حرف قانع کننده ای نداشت به او پیشنهاد کنید که با اجازه معلم جایش را تغییر دهد یا اینکه چند روز دیگر به خود و همکلاسی اش فرصت دهد تا شاید بتوانند با هم دوست شوند. به او یادآوری کنید که کم کم با مدرسه و بچه ها آشنا می شود و متوجه می شود که مدرسه جای خوبی است و دیگر جای نگرانی برایش نمی ماند.»
اطمینان کودکان از تنها نماندن پس از مدرسه
یکی از اضطراب هایی که شاید بچه ها در روزهای اول مدرسه داشته باشند، ترس از تنها ماندن پس از مدرسه است اینکه پدر یا مادر به دنبالش نروند و نتواند به منزل بازگردد یا اینکه از سرویس جا بماند. بشول در این رابطه میگوید: «راهکار خوب این است که اول با کودکتان صحبت کنید و به او اطمینان دهید که تحت هیچ شرایط تنهایش نمیگذارید و اگر قرار است خودتان به دنبالش بروید، حتما زودتر از خوردن زنگ مدرسه پشت درب باشید و اگر هم سرویس قرار است او را بیاورد، کودکتان را با راننده سرویس آشنا کنید و به راننده سرویس تأکید کنید که فرزندتان هیچگاه جا نماند. البته بهتر است مسیر خانه تا مدرسه را به کودکتان به مرور یاد دهید منتها باز هم به او تأکید کنید که هیچگاه از سرویس جا نخواهد ماند یا اینکه شما تنهایش نمی گذارید.
در کنار همه این تأکیدات بهتر است اسم، شماره تلفن و آدرس خودتان را روی کاغذی بنویسید و در روزهای ابتدایی مدرسه در جیب کودک قرار دهید.»
استقبال از بچه ها در منزل
یکی دیگر از مواردی که باعث کاهش اضطراب بچه ها در روزهای ابتدایی مدرسه رفتن می شود، این است که در منزل حتما یک نفر منتظر کودک باشد. اگر فرزند شما خودش به خانه می آید یا سرویس او را می آورد، حتما با مهربانی و اشتیاق با ورودش از او استقبال کنید تا بداند تنها نیست، به حرف هایش درباره مدرسه گوش داده، اضطراب هایش را کاهش دهید و ناهارش را به موقع به او بدهید تا نظم و انضباط در زندگی اش حاکم باشد.
بشول همچنین تأکید می کند که برای اینکه بچه ها ذهنیت منفی از مدرسه رفتن نداشته باشند و یا دچار ترس نشوند، پدر و مادر بهتر است که خاطرات منفی خود از مدرسه را برایشان هیچگاه تعریف نکنند یا مثلا اگر مشکلی در کلاس اول برایشان پیش آمده ، آن را بازگو نکنند و در مقابل با صحبت های مثبت و خاطرات خوب او را تشویق به مدرسه رفتن کنند.
در نهایت نکته آخر این است که میزانی اضطراب برای انسان ها کاملا طبیعی و موجب تحرک و حرکتشان می شود، بنابراین پدر و مادرها از دلشوره کم مقدار فرزندانشان نباید نگرانی داشته باشند و اگر این میزان بیش از اندازه شد، با بچه ها در این رابطه صحبت کرده و راه های مختلف اطمینان بخشی به کودکان را امتحان کنند. به طور استثنا گاه پیش می آید که این نگرانی ها ادامه دار شده و مانع از مدرسه رفتن بچه ها می شود و والدین کاری نمی توانند بکنند، در این زمینه می توان به یک مشاور کودک به همراه فرزندتان مراجعه کنید. از تجربیات خود در دوران مدرسه رفتن فرزندانتان برایمان بنویسید.