فقط بهترین آدم های دنیا، این حقیقت تلخ رو میدونن
حقایق بخش اصلی زندگی ما انسان ها هستند و "پذیرش" آنها سخت ترین بخش است.
به گزارش اقتصاد آنلاین، همانطور که همیشه شنیده ایم "حقیقت تلخ است" و بنابراین راه گریزی از آن وجود ندارد، این تلخی ها رنج به همراه می آورند و ترس، عقب ماندگی و حس قربانی زندگی شدن به دنبال آن می آید. بنابراین تنها راهی که پیش روی ما قرار دارد پذیرش حقایق است و یادگیری راه هایی که می تواند ما را در دنیایی با رنجش های کم تر قرار دهد.
در این مطلب قصد داریم به بررسی این مطالب بپردازیم اما در ابتدا باید ببینیم این حقایق تلخ چه چیزهایی هستند:
۱-ثروت و قدرت معمولاً به ارث می رسد
نشریه ی فوربس هر ساله فهرستی از ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد دنیا منتشر می کند. معمولاً نیمی از میلیاردرهای این فهرست ثروت خود را از والدین شان به ارث برده اند یا ازدواج موفقی داشته اند. ۲۰ درصد دیگر از این ابرپولدارها هم از خانواده های ثروتمند و سرشناس هستند.
مثلاً جف بزوس، پایه گذار آمازون، کسب و کار خود را با ۳۰۰ هزار دلاری شروع کرد که از ناپدری اش قرض گرفته بود. بیل گیتس، پایه گذار مایکروسافت هم از خانواده ی ثروتمندی از بانکدارها و سیاستمدارها بود.
اینکه گفته می شود هر کسی می تواند به موفقیت برسد در واقع چیزی جز یک رویای زیبا نیست. با این حال، با پیدایش اینترنت ما فرصت های بیشتری برای ثروتمند شدن به دست آورده ایم و این اتفاق به لطف وجود استارتاپ های مختلف رخ داده. به هر حال، حقیقت آن است که فرزندان والدین ثروتمند این مسیر را راحت تر و سریع تر می توانند طی کنند.
۲-خوشبینی شعاری است رنگین
حتما سخنرانی های انگیزشی را شنیده اید یا کتاب هایی ماورایی که سعی دارند ما را از حقایق زندگی دور کنند و به سمت رویا سسازی سوق دهند. اینکه آمیزاد بتواند نیمه پر لیوان را ببیند قطعا خوب است اما همین مهم زمانی صورت می گیرد که توانایی دیدن آن نیمه دیگر لیوان را داشته باشد و اگرنه تشخیص اینکه کدام نیمه پر و خالی است غیر ممکن خواهد بود.
بنابراین نمی توان دست روی دست گذاشت و تنها با خوشبینی به جهان پیرامون نگاه کرد. در دهه ی ۱۹۵۰ میلادی، دانشمندان آمریکایی چیزی به نام روانشناسی مثبت را مطرح کردند. طبق قواعد روانشناسی مثبت، شما باید به همه چیز نگاه خوبی داشته باشید، با مشکلات با لبخند رو به رو شوید، و شکایتی نکنید. با این حال، روانشناسان مدرن معتقدند این نگرش فایده ای نخواهد داشت.
تحقیقات نشان داده تجسم موفقیت و خوش بینی، احتمال دستیابی به موفقیت را پایین می آورد. اگر کسی در ذهن خود تصور کند که همه چیز خوب پیش خواهد رفت، ممکن است در زندگی واقعی درست از تلاش بردارد و منتظر بماند تا یک پایان خوش رقم بخورد.
در عین حال، تحقیقات نشان می دهد کسانی که دیدی واقع گرایانه و تا حدودی افسرده به دنیا دارند، به موفقیت بیشتری می رسند. بدبین ها و کسانی که دائماً ناله و شکایت می کنند وقایع احتمالی را پیش بینی می کنند و با در نظر گرفتن احتمال شکست، با دقت در مورد همه چیز برنامه ریزی می کنند.
۳-خودخواهی گاهی راه چاره است
شرکای عاطفی باید دائماً با یکدیگر مدارا کنند و در رابطه خود سرمایه گذاری عاطفی کنند. با این حال، گاهی هر دو طرف رابطه باید فقط به خودشان فکر کنند، در غیر این صورت ممکن است عزت نفس تان را از دست دهید.
روانشناسان توصیه نمی کنند طبق علائق شریک عاطفی تان زندگی کنید و معتقدند شما باید با دوستان تان ارتباط داشته باشید، وقت هایی با خودتان خلوت کنید و از بدن خود مراقبت کنید. به طور کلی نباید فقط شریک عاطفی تان برای شما عزیز باشد و تمرکزتان روی او باشد، بلکه باید همین رفتار را با خودتان هم داشته باشید. وقت تان را صرف تلاش برای گرفتن تأیید و خوش رفتاری شریک عاطفی تان نکنید. در این صورت است که قادر خواهید بود عزت نفس خود را حفظ کنید و در برابر وقایع ناخوشایند قوی باشید.
۴-همه با قربانیان خشونت همدردی نمی کنند
در روانشناسی اصطلاحی وجود دارد به نام «سرزنش قربانی» و این زمانی رخ می دهد که قربانی وادار شود در مورد موقعیتی که از آن آسیب دیده احساس گناه کند. این یک تله ی ذهنی است که دائماً گرفتارش می شویم.
مغز انسان به دنبال الگو است و اعتقاد دارد که شر باید به سزای اعمالش برسد و خیر همیشه پیروز می شود. به همین دلیل است که ما دائماً به دنبال توضیحی منطقی برای اتفاقات بدی می گردیم که برای قربانی رخ داده، مثلاً پوشیدن لباس های باز، قدم زدن در یک خیابان تاریک و خلوت یا داشتن رفتار بی ادبانه نسبت به شخص خطاکار. حقیقت آن است که هیچ کدام این ها دلیل آن اتفاق نیستند اما مغز ما اهمیتی به این مسأله نمی دهد. به همین دلیل است که دیگران با قربانیان احساس همدلی نمی کنند.
۵-باورهایی که نمی توانند دنیا را نجات دهند
از زمان اختراع پلاستیک، انسان ۸ میلیارد تن محصول از این ماده ی مضر تولید کرده و تنها یک دهم آن ها بازیافت شده. استفاده از پلاستیک قابل بازیافت هم کمک چندانی نخواهند کرد چون لباس ها، ظروف و کفش هایی که از PET یا همان پلی اتیلن ترفتالات بازیافتی تولید شده اند هنوز تجزیه نشده اند و سیاره ی زمین را کماکان مسموم می کنند.
گیاه خوار شدن را هم کمکی به کاهش انتشار کربن دی اکسید می دانستند. اما در نهایت به این نتیجه رسیدیم که با این رویه آب زیادی صرف آبیاری گیاهان خواهد شد، زمین ها مملو از کودها و مواد شیمیایی خواهد شد و جنگل ها برای تبدیل شدن به زمین کشاورزی از بین خواهند رفت.
خودروهای الکتریکی صدمه ای به اتمسفر زمین نمی زنند، اما از جهات دیگری خطرناک هستند؛ باتری های لیتیومی این خودروها طی فرآیندی تولید می شوند که اصلاً سازگار با محیط زیست نیست. به علاوه، اگر یکی از این ماشین ها دچار آتش سوزی شود، خاموش کردن آتش آن به چندین تن آب و مواد شیمیایی نیاز دارد.اغلب نوآوری هایی که در رابطه با حفظ محیط زیست صورت می گیرند بیشتر برای فروشندگان شان منفعت دارند.
۶-مردان بیشتر از زنان خیانت می کنند،وقتی انتظارش را ندارید
این اعتقاد وجود دارد که مردان بیشتر از زنان به شریک عاطفی شان خیانت می کنند و وفاداری در میان آن ها یک ویژگی کمیاب محسوب می شود. این باور درست است اما فقط تا حدودی. طبق تحقیقات، زنان تا قبل از ۳۰ سالگی به اندازه ی مردان خیانت می کنند، آن ها حتی به شریک عاطفی شان بیشتر از مردان دروغ می گویند.
با این حال، مردان با بالا رفتن سن به خیانت روی می آورند، به طوری که ۲۰ درصد بیشتر از زنان خیانت می کنند. بیشترین میزان خیانت در میان مردانی است که ما به ندرت آن ها را در نظر می گیریم. در واقع در ۲۰ درصد خانواده هایی که همسران بالای ۶۰ سال دارند، خیانت بیشتر رخ می دهد!
۷-"تو" تنها نجات دهنده خودت هستی
آدمیزاد در کل دوران حیات خود به دنبال جفتی می گردد تا بتواند ادامه زندگی را در کنار او بگذراند و زندگی را برای خود آسان تر کند. این طرز فکر تا جایی پیش می رود که اشخاص به ویژه زنان در این تصور هستند که همسران آنها باید نقش ناجی آنها را ایفا کنند و اگر غیر آن صورت بگیرد حتما علاقه ای در میان نیست. البته برخی از ما همین فکر را نسبت به پدر و مادر و رئیس خویش داریم اما به قول فروغ فرخزاد " از آینه بپرس نام نجات دهنده ات را" و چقدر زیبا در همین چند کلمه به ما می گوید هیچ کسی جز خودمان نمی تواند شرایط را برایمان تغییر دهد.
۸-مردم حتما باید از آنچه هستند بهتر باشند؟
دلیلی وجود ندارد که مردم حتما باید از آنچه هستند بهتر باشند، حتی وقتی رفتار آنها کاملا بد است. خود بزرگ بینی شما موجب می شود به خودتان بگویید «چون من این طرز رفتار _ مردم را دوست ندارم، پس حتما باید بد رفتار نکنند.» همچنین اگرچه خیلی خوب است که چیزها و وقایع طور دیگری باشند، ولی آنها همین هستند که هستند. مجددا تکرار می کنیم که دلیل نمی شود چون شما (و دیگران) میل دارید اوضاع طور دیگری باشد، گرفتاری ها باید یا نباید باشند.
۹-فاجعه رخ نمیدهد!
به ندرت پیش می آید که در صورت عدم دسترسی به راه حل کاملا درست»، فاجعه ای رخ بدهد. مگر آن که خودتان بخواهید اتفاق بیفتد.اگر تصمیم گیری بد را فاجعه در نظر بگیرید. : برای مثال، اگر ازدواج با یک آدم نامناسب و در نهایت طلاق دادن او را فاجعه بدانید . به احتمال زیاد وقتی میفهمید اشتباه کرده اید، آن را فاجعه در نظر میگیرید. اما اگر همین اشتباه را مایه تأسف و بدبیاری در نظر بگیرید، برای شما قابل تحمل میشود و از آن درس عبرت خواهید گرفت.
چگونه باید واقعیتهای تلخ و دردناک رابپذیریم؟
آنهایی که خود ما در ایجاد و تداوم آنها نقش داشتهایم. ۲. آنهایی که خارج از تصمیم و اراده ما بوده است. برای هر دو دسته این اتفاقات یک نسخه کلی وجود دارد: پذیرفتن آن واقعیت تلخ و دردناک. ممکن است خاطره تلخ ما به از دست دادن عزیزی مربوط باشد، یا به قطع یک ارتباط عاطفی، ممکن است از نظر اقتصادی دچار مشکل شده باشیم شغل مان را از دست داده باشیم، مورد تمسخر یا استهزای دیگران قرار گرفته باشیم، از جایی یا کسی که انتظارش را نداشتیم طرد شده باشیم و. . . آنچه در تمام این موارد مشترک است، تجربه از دست دادن یا همان فقدان است.
"رنج" چه نقشی در زندگی ما دارد؟
داستایوفسکی درباره رنج ،پذیرش و عبور از آن اینگونه می گوید:" من تنها از یک چیز می ترسم و آن اینکه شایستگی رنج هایم را نداشته باشم"
او در واقع در این جمله به خواننده خود می آموزد که رنج چقدر می تواند انسان را کامل و پخته کند.
ویکتور فرانکل،عصبشناس و روانپزشک اتریشی که بزرگترین رنج ها را در اردوگاه های کار اجباری تجربه کرده معتقد است داشتن زندگی بامعنا بدون تنش و رنج ممکن نیست. چون او بهداشت روانی را مستلزم داشتن اندازهای از تنش میداند و میگوید نباید بهخاطر دستوپنجهنرمکردن با تنشها برای پیدا کردن معنی بالقوه زندگی خود نگران باشیم. زیرا، آنچه انسان لازم دارد تعادل و بیتنشی نیست بلکه کوششی است که برای رسیدن به هدفی شایسته، درگیر آن میشود.