غیبت شی؛ زهر چشم از حزب کمونیست / آیا او ولادیمیر پوتین دیگری با جاه طلبی های ارضی است؟

درست بیش از ده سال پیش، شی جین پینگ ناپدید شد. او در آن زمان رهبر چین بود و در شرف کسب عناوین متعددی بود که می توانست او را به قدرتمندترین مرد روی زمین تبدیل کند. بدون توضیح، دستیاران او ملاقات با مقامات خارجی، از جمله هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا را لغو کردند. تحلیل گران غربی در این باره گیج شده بودند.
اقتصادآنلاین – اکرم شعبانی؛ به گزارش اکونومیست، ناظران بیرونی به شدت به چنین غیبتهایی حساس هستند. طی چند روز گذشته، یک دوره طولانی بدون مشاهده عمومی آقای شی دوباره باعث شایعاتی در مورد وضعیت سیاسی او شد: او ۲۷ سپتامبر با بازدید از نمایشگاهی که دستاوردهای حزب کمونیست تحت حکومت خود را برجسته میکرد، به آنها پرداخت. اما در سال ۲۰۱۲ این عقبنشینیها از ملاقاتهای دیپلماتیک احساس متفاوتی داشت. دو هفته قبل از ظهور مجدد آقای شی بود. تا به امروز، تحلیلگران در مورد آنچه که در آن زمان اتفاق افتاد و معنای آن چه بود متعجب هستند.
گمانهزنیها در مورد اینکه چرا آقای شی به سمت تاریکی رفت، از یک مشکل سلامتی تا یک سوءقصد متغیر است. کریس جانسون اخیرا سیا را ترک کرده بود، جایی که به عنوان یک تحلیلگر چین کار میکرد. او بر این باور است که احتمالا این واکنش آقای شی به بزرگان حزب کمونیست بود که – در حالی که از صعود او به اوج حمایت میکردند – بر اشتیاق او برای کسب قدرت بدون قید و شرط بدون توجه به نظرات آنها برافروخته بودند. آقای جانسون تصور میکند شی به آنها گفته است: «پس شخص دیگری را پیدا کنید که کار را بپذیرد.» این سخنگوی سابق میگوید: «این فرصت خوبی برای او بود تا نشان دهد که هیچ فرد بازنشسته دیگری حق ندارد به من دیکته کند.» آقای شی میخواست «نه فقط اولین نفر در میان افراد برابر، بلکه تنها اولین نفر باشد.»
اگر این نظریه درست باشد، آقای شی راه خود را پیدا کرده است. او از زمان مائو تسه دونگ که در سال ۱۹۷۶ درگذشت، بیش از هر رهبر دیگری قدرت و بیرحمی نشان داده است. او پاکسازیهای گسترده حزب و نیروهای امنیتی را برای حذف دشمنان فاسد و سیاسی (از جمله بسیاری از متحدان آن بزرگان) انجام داده است. او یک حزب از هم گسیخته را که از زندگی بسیاری از مردم عادی ناپدید شده بود، به ماشینی در همه جا حاضر، به لحاظ ایدئولوژیکی تجدید شده و مجهز به فناوری تبدیل کرده است. او مخالفتها را سرکوب کرده است: از بین بردن بخشی از جامعه مدنی، ساختن یک کمپ کارگری برای مسلمانان شین جیانگ و از بین بردن آزادیهای هنگ کنگ.
آقای شی سواحل شن و ماسه در دریای چین جنوبی را به یک قلعه تبدیل کرده است، تایوان را با تمرینات نظامی در نزدیکی ساحل جزیره تهدید کرده و استقرار سلاحهای هستهای را برای دور نگه داشتن آمریکا افزایش داده است. او قدرت جهانی چین را تقویت کرده و از قدرت اقتصادی آن در نبردی برای نفوذ سیاسی با غرب استفاده میکند، که او آن را هرج و مرج و رو به زوال میخواند.
در ۱۶ اکتبر حزب کنگره پنج ساله تشکیل خواهد داد. حدود یک هفته طول خواهد کشید و طیف وسیعی از نخبگان حاکم را تغییر خواهد داد. سپس گروه جدید برای انتخاب رهبری اصلی برای نیم دهه آینده تشکیل جلسه خواهد داد. تقریبا مسلم است که آقای شی دوباره به عنوان رهبر حزب و فرمانده ارتش منصوب خواهد شد و اوایل سال آینده مجددا به عنوان رییسجمهوری تایید خواهد شد. این در دوران پس از مائو بیسابقه خواهد بود. حالت متعارف این پستها حداکثر دو دوره پنج ساله بوده است. به نظر میرسد که آقای شی تصمیم گرفته تا زمانی که خودش میخواهد حکومت را در دست داشته باشد.
ده سال گذشته موارد زیادی در مورد تفکر او آشکار کرده است. اما با افزایش تنشها با آمریکا، به ویژه در مورد تایوان، مطالعه شخصیت او تبدیل به یک کار فوریتر شده است. آیا او میتواند ولادیمیر پوتین دیگری باشد که حاضر است برای تامین جاهطلبیهای ارضی خود ریسکهای بزرگی انجام دهد؟ چقدر برای او مهم است که چین و غرب از هم جدا شوند؟ آیا او با روحیه مارکسیستی که نظم اقتصادی پس از مائو را به هم میزند، تحریک شده است؟ آیا او اجازه میدهد وسواس در جلوگیری از گسترش کووید – ۱۹ یکی از بزرگترین موتورهای رشد اقتصادی جهان را فلج کند؟
طی چند ماه گذشته، اکونومیست با طیف گستردهای از افراد با بینشهایی درباره شخصیت آقای شی، از مقامات سابق غرب گرفته تا چینیهایی که با دنیای مخفی نخبگان کشورشان آشنا هستند و تاثیراتی که ممکن است ترجیحات سیاسی آقای شی را شکل داده باشد، صحبت کرده است. برخی از مشاهدات آنها در این مقاله نقل شده است.
نتیجهگیری این مجموعه پیامدهای بدی برای چین و جهان دارد. زمانی که اقای شی در سال ۲۰۱۲ قدرت را در دست گرفت، برخی ناظران محتاطانه خوشبین بودند که او به نوعی اصلاحگر خواهد شد: نه میخائیل گورباچف دیگری، بلکه حداقل کسی که با ملایمت کمتری حکومت و سعی میکند با ایالات متحده و غرب کنار بیاید. این امیدها از بین رفت چرا که آشکار شد که آقای شی مصمم به جمع آوری قدرتی عظیم است، آن را با بیرحمی علیه منتقدان خود و حزب به کار میگیرد و از آن برای تبدیل چین به یک قدرت جهانی استفاده میکند که غرب از آن بترسد. ویژگیهای شخصی که آقای شی را در این مسیر قرار داده است، او را در این مسیر هدایت میکند. نیروهای اطراف او نیز همینطور خواهند بود: یک نخبه ملی گرا، حزبی که همیشه ترس از دست دادن کنترل خود را دارد و مردمی که از یک مرد قدرتمند استقبال میکنند.
این خوشبینان یک دهه پیش شامل چینیهایی بودند که با عملکرد درونی حزب آشنا بودند. یکی از آنها لی روی بود که در دهه ۱۹۵۰ به عنوان معاون وزیر و منشی شخصی مائو خدمت کرده بود، بعدا نه سال را به دلیل انتقاد از مائو در زندان گذراند و در دهه ۱۹۸۰ در دوران دنگ شیائوپینگ به مقامات عالی بازگردانده شد. پس از بازنشستگی، او تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۹ مدافع صریح اصلاحات اقتصادی و سیاسی بود. دخترش، نانیانگ لی که اکنون در آمریکا زندگی میکند، به یاد میآورد: «وقتی شی جین پینگ تبدیل به مرد شماره یک شد، پدرم بسیار خوشحال بود. پدرم به من گفت، اکنون خوب است... ما به نظام سیاسی خود امیدواریم.»
آقای لی در سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۴ به عنوان معاون رییس بخش سازماندهی حزب، آژانسی که بوروکراسی گسترده چین را مدیریت و به انتخاب مقامات برای ارتقاء کمک میکند، نقش مهمی داشت. او مامور شد تا دفتر جدیدی در آن به نام دفتر کادرهای جوان راهاندازی کند. وظیفه آن شناسایی و پرورش مقامات جوانی بود که میتوانند رهبران آینده چین شوند. این دفتر فهرستی از ۱۱۰۰ نفر را تهیه کرد. از ۱۴ مردی که پس از کنگره حزب در سال ۲۰۰۷ و بعد از آن در سال ۲۰۱۲ به راس قدرت رسیدند، تنها ۲نفر در آن لیست که ۴دهه قبل تهیه شده بود، حضور نداشتند. آقای شی که در سال ۲۰۱۲ دبیرکل شد، در آن لیست حضور داشت. آقای لی یکی از زیردستان را برای بررسی مناسب بودن او مامور کرده بود.
پس چرا او و بسیاری دیگر در حدسهای خود در مورد اینکه آقای شی به عنوان رهبر چگونه خواهد بود، این اندازه اشتباه کردند؟ دو دلیل اصلی وجود دارد. اولا، ارزیابیها در سال ۲۰۱۲ از شخصیت آقای شی عمدتا بر اساس روابط خانوادگی او بود. او پسر شی ژونگ سون، یک کهنه سرباز انقلابی بود که حزب را در سال ۱۹۴۹ به قدرت رساند. آقای شی بزرگ، که در سال ۲۰۰۲ درگذشت، توسط مائو پاکسازی و توسط دنگ بازگردانده شده بود. او یک اصلاحگر اقتصادی بود که تحت رهبری دنگ بر ایجاد اولین «منطقه ویژه اقتصادی» چین نظارت داشت، جایی که اکنون ابرشهر پویای شنجن است. آن تجربه در سرمایهداری محافظهکاران حزب را به هم ریخته بود (برخی از تندروها حتی از رفتن به آنجا امتناع میکردند.) مانند پدر، مانند پسر، ویژگی مشترک فرهنگ سیاسی چین است. خیلیها انتظار داشتند که فرزند پیشگام اصلاح طلبی از این دست باشد.
خانم شی نظیر ندارد
دلیل دیگر کمبود اطلاعات بود. قبل از آنکه آقای شی در سال ۲۰۰۷ به عنوان یک رهبر مورد انتظار ظاهر شود، چندان در انظار عمومی نبود. همسر او، پنگ لیوان خواننده تصنیفهای فولکلور میهنی و آهنگهای اپرا و به مراتب از او مشهورتر بود (او ده آلبوم هم در اسپاتیفای دارد.) پس از اینکه ارتش چین، تظاهرات میدان تیان آن من را در سال ۱۹۸۹ سرکوب کرد، او برای سربازان در میدان آهنگی اجرا کرد.
آقای شی یک سیاستمدار کمتر شناخته شده بود که نه نقل قول خاصی داشت و نه کار قابل توجهی انجام داده بود. برای یک رهبر غیرمعمول، او ۱۷ سال را در یک استان – فوجیان در سواحل جنوب شرقی – گذرانده بود تا اینکه در سال ۲۰۰۲ برای اولین بار به عنوان رییس حزب استانی در همسایگی جهجیانگ مشغول به کار شد. آلفرد وو روزنامهنگار رسانههای دولتی در فوجیان بود که به پوشش فعالیتهای آقای شی گماشته شد. کار کسل کنندهای بود و آقای وو که اکنون در دانشگاه ملی سنگاپور است، در این باره میگوید: او بسیار ساکت و کمی ترسو بود. مردم هرگز تصور نمیکردند که او تبدیل به یک رهبر ملی شود.
در سال ۲۰۱۱ یک سال قبل از به قدرت رسیدن آقای شی، جو بایدن – معاون وقت رییسجمهوری آمریکا در زمان باراک اوباما – به چین رفت تا با آقای شی که در آن زمان معاون رییسجمهوری کشورش نیز بود ملاقات کند. آقای بایدن را ایوان مدیروس که مدیر چین شورای امنیت ملی بود همراهی میکرد. آقای مدیروس به یاد میآورد که ما درباره آقای شی «خیلی کم میدانستیم.» آقای بایدن سعی کرد با رهبر آینده چین رابطه برقرار کند: آنها به طرز ناخوشایندی در طول بازدید از یک مدرسه با هم کمی بسکتبال بازی کردند. آقای مدیروس میگوید که آقای شی به عنوان یک «سیاستمدار بسیار کنترل شده و بسیار تحت مراقبت» شناخته شد.
مسائل زیادی دچار تغییر نشده است. از زمان تصدی این سمت، آقای شی هیچ مصاحبه حضوری با روزنامهنگاران غربی انجام نداده و هیچ کنفرانس مطبوعاتی به جز کنفرانسهای کوتاه در کنار رهبران خارجی در طول سفرهای دولتی برگزار نکرده است. سخنرانیهای او غالبا تا مدتها پس از ایراد منتشر نمیشوند (برای مثال سخنرانیای که در مورد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و «خطرات و چالشهای بسیار بزرگ» درگیر در حفظ حزب کمونیست چین در قدرت در آیندهای دور بحث میکرد، در ۱۵ سپتامبر منتشر شد. بیش از چهار سال پس از آن که او سخنرانی را ایراد کرد.) بر خلاف آقای پوتین، او در تلویزیون دولتی مونولوگهای گیج کننده نمیگوید. آقای شی در حالی که قدرت چین را در سطح جهانی گسترش میدهد، خود را در رمز و رازها پنهان نگه داشته است. ناپدید شدن اخیر او از دید عموم به دنبال سفری به آسیای مرکزی بود که اولین سفر او در خارج از کشور پس از اعلام بیماری همهگیر کووید – ۱۹ محسوب میشد.
سفر آقای بایدن به چین در سال ۲۰۱۱ درخششی از بینش ارائه داد. دنیل راسل که رییس آقای مدیروس در کاخ سفید بود، ضیافت شامی را به یاد میآورد که در آن آقای شی «در حد قابل توجهی صحبت کرد» که درباره تحولاتی بود که در آن سال باعث سرنگونی رهبران اقتدارگرا در کشورهای عربی شده بود. آقای شی در مورد آنچه ممکن است باعث این رویدادها شده باشد به این موضوع رسید که فساد، جناح گرایی در احزاب حاکم و از دست دادن ارتباط رهبران با شهروندان عادی و نیازهای آنها منجر به این شرایط شد. آقای راسل به یاد میآورد که او گفت اگر حزب کمونیست نتواند همه این موارد را در کنار هم جمع کند، با همین مسائل میتواند سرنگون شود.
شاید بزرگترین اشتباه ناظران در آن زمان دست کم گرفتن این بود که آقای شی تا چه اندازه از فروپاشی حزب واهمه دارد، تا چه حد برای جلوگیری از آن پیش خواهد رفت و تا چه حد نگرانیهای او در میان نخبگان حاکم به اشتراک گذاشته خواهد شد. بسیاری از رفتارهای آقای شی به عنوان رهبر، از جمله ناسیونالیسم کوبندهاش را میتوان به عنوان پاسخی به نگرانیهایی که او در سال ۲۰۱۱ به آقای بایدن منتقل کرد، توضیح داد.
او حق داشت خطر را احساس کند. چین در چند سال قبل به طرز چشمگیری در حال تغییر بوده است. یک طبقه متوسط بزرگ صاحب خانه در یک یا دو دهه قبل ظهور کرده بود. با رشد سریع شرکتهای خصوصی، حضور مردمی حزب کمرنگ شده بود: در آن زمان اکثر شهرنشینان ارتباط کمی با آن احساس میکردند. رسانههای اجتماعی به تازگی به عنوان ابزاری برای ارتباط ظاهر شده بودند. مالکیت گوشیهای هوشمند در حال افزایش بود. در سرتاسر چین مردم از این فناوریها برای به اشتراک گذاشتن شکایات استفاده میکردند. سازمانهای غیردولتی کوچک در حال ظهور بودند و از حقوق مستضعفین دفاع میکردند.
و انشعابات در حزب در حال ظهور بود. بو شیلای رقیب آقای شی، برای جلب توجه در منطقه جنوب غربی چونگ چینگ جایی که او رییس حزب بود، رقابت میکرد. آقای بو – کاریزماتیک و خوش قیافه – با مبارزه آشکار با فساد و توسل به نوستالوژی ماندگار برای روزهای ظاهرا عادلانهتر مائو، زمانی که دولت مسکن و مراقبتهای بهداشتی را برای شهرنشینان فراهم میکرد، حمایت عمومی را جلب میکرد.
آقای بو یکی از اعضای دفتر سیاسی، در اوایل سال ۲۰۱۲ به دلیل فساد و سوءاستفاده از قدرت دستگیر شد. او در سال ۲۰۱۳ به حبس ابد محکوم شد. مقامات احتمال دادند که او کودتایی طراحی کرده است. چندین نفر دیگر از جمله جو یونگ کانگ فرمانده سابق امنیتی چین و دو ژنرال بازنشسته، متهم به درگیری در این فعالیتها شدند. داراییهایی به ارزش بیش از ۱۴ میلیارد دلار از خانواده و همکاران آقای جو توقیف شد.
بسیاری از تحلیلگران از توانایی آقای شی در سرنگونی چنین افراد قدرتمندی شگفتزده شدند. آقای جو از سال ۱۹۴۹ بالاترین رتبه را در بین افرادی که به فساد محکوم شده بودند، داشت. محاکمه آقای بو و دستگیری این افراد در سه سال اول حکومت آقای شی یک درام سیاسی بود که با دستگیری باند چهار اولترا رادیکالها در سال ۱۹۷۶ بلافاصله پس از مرگ مائو برابری میکرد؛ باندی که انقلاب فرهنگی شرورانه مائو را سازماندهی کرده بود.
این پاکسازی توسط دو ویژگی مهم قدرت و شخصیت آقای شی امکانپذیر شد. اولین مورد حمایتی است که او در درون نخبگان از آن برخوردار بود. غرب کشوری را دید که طوفان بحران مالی جهانی ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ را پشت سر گذاشته و به سرعت در حال رشد بود. با این حال، در داخل چین، خودیهای احزاب کمتر خوشبین بودند. آنها به طور خصوصی از هو جین تائو سلف ضعیف آقای شی، به خاطر اینکه اجازه داد کشور منحرف شود و حزب نظم خود را از دست بدهد، انتقاد کردند. آنها بر این باور بودند که برای بقای حزب، تزریق حسی جدید از هدف و تشدید کنترل بر آن ضروری است. صحبت آقای شی در مورد «رویای چینی» در «جوان سازی بزرگ» این کشور مورد توجه بسیاری قرار گرفت.
قرمزتر از قرمز
دارایی دیگری که آقای شی از آن برخوردار بود، شجره نامه او بود. در چین، آقای شی (در میان زمزمهها) به عنوان یک تایزی یا شاهزاده شناخته میشود. این کلمه بیشتر در مورد فرزندان رهبران، به ویژه فرزندان بنیانگذاران چین کمونیست به کار میرود. اعضای این گروه از امتیازات سیاسی برخوردارند. در میان اولین حدود ۶۰۰ مقام جوان آیندهدار که توسط دفتر کادرهای جوان در اوایل دهه ۱۹۸۰ شناسایی شدند، حدود ۵ درصد از آنها شاهزاده بودند. در کمیته دائمی دفتر سیاسی که آقای شی در سال ۲۰۱۲ مسئولیت آن را بر عهده گرفت، اکثریت بودند.
حدود ۵۰۰ سال پیش، «حالتهای ارثی ... با دشواری بسیار کمتری نسبت به حالتهای جدید حفظ میشوند، زیرا تنها چیزی که لازم است این است که شاهزاده از عادتهای اجداد خود دور نشود.» رییسجمهوری چین به وضوح معتقد است که حفظ لفاظی ایدئولوژیک سنتی حزب – صرف نظر از اینکه تا چه اندازه با بسیاری از جنبههای سرمایهداری تحت رهبری دولت کنونی مطابقت ندارد – برای نگه داشتن ۹۷ میلیون عضو آن در قفل و حفظ مسئولیت خود حیاتی است.
در سال ۲۰۰۹، سفارت آمریکا در پکن یک تلگراف محرمانه به واشنگتن ارسال کرد (که بعدا توسط ویکی لیکس منتشر شد) که ارزیابی یکی از دانشگاهیان چینی که نامش فاش نشده – اما کاملا قابل اعتماد بود – بود که آقای شی را در اوایل زندگی حرفهای رهبر چین میشناخت. در این پیام آمده است: رابط ما متقاعد شده است که شی یک حس واقعی استحقاق دارد و معتقد است که اعضای نسل او وارثان مشروع دستاوردهای انقلابی والدین خود هستند و بنابراین لایق حکومت بر چین هستند. به نقل از این محقق، آقای شی توسط ایدئولوژی هدایت نمیشد، بلکه تصمیم گرفته بود با قرمزتر از قرمز شدن زنده بماند. با پوشاندن ردای کمونیسم، نخبگان حزب او را به عنوان یک جفت دست امن میدیدند.
از نظر نحوه انتخاب آقای شی برای ارائه تصویر خود، این رابط درستتر از لیبرالهای خوشبین بود. در چند ماه گذشته مقامات سراسر کشور مجبور به تماشای فیلم (هنوز دیگری) درباره فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ شدهاند. این مستند به یک درس بزرگ اشاره میکند: اینکه غولهای گذشته کمونیسم نباید مورد انتقاد قرار گیرند. حمله به استالین، همانطور که نیکیتا خروشچف رهبر شوروی در سال ۱۹۵۶ انجام داد و بذر تباهی را کاشت.
آقای شی مائوئیست نیست. او میخواهد کارآفرینان خصوصی را به عقب براند، اما آنها را حذف نکند، درست همانطور که مائو انجام داد – کمک آنها به اقتصاد آنقدر ارزشمند است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد. بر خلاف مائو که از ویران کردن ساختارهای حزبی در تعقیب اهداف آرمانشهری خوشحال بود، آقای شی میخواهد چارچوب سیاسی و اقتصادی کشور را تقویت کند و حزب را کاملا تحت کنترل نگه دارد.
برای آقای شی، حزب به عنوان یک نهاد بیشتر از مائو اهمیت دارد. در طول انقلاب فرهنگی، مائو سعی کرد منتقدان خود را با آزاد کردن گارد سرخ – باندهایی از رادیکالها، مستقل از حزب تشکیل دهد. در بسیاری از جاها آنها قدرت محلی را در دست گرفتند و به مقامات حزبی و سازمانهای حزبی به دلیل «ارتجاعی» یا ناکافی بودن مائوئیسم آنها حمله کردند. خانواده آقای شی در میان کسانی بودند که هدف حمله قرار گرفتند. پدرش شکنجه شد و خواهر ناتنی او برای جلوگیری از برخورد مشابه خود را کشت.
این تجربه ممکن است باور آقای شی به یک حزب قوی را تقویت کرده باشد. برای جلوگیری از هرج و مرج دوباره نیاز به تقویت بود. دادن اختیار بیشتر به تودهها خطرناک بود. آقای شی در سال ۲۰۰۰ گفت: "آنچه من میبینم فقط آغل گاوها نیست" یعنی بازداشتگاههای گارد سرخ «و چگونه مردم میتوانند سرد و گرم بدمند.»
تعداد کمی از مردم جرات میکنند در مورد آقای شی اظهارنظر کنند – کسانی که این کار را انجام دادهاند زندانی یا مجازات شدهاند. او از حزب به عنوان سلاح خود استفاده کرده است و کمیتههای حزب را به شرکتهای خصوصی تزریق و آنها را در محلهها احیا کرده است. سلولهای حزبی، بسیج گسترده مردم را برای اجرای قرنطینههای مرتبط با کووید، جمعآوری ناقلان ویروس و قرار دادن آنها در قرنطینه تحت نظارت و انجام آزمایشهای بی پایان اسید نوکلئیک و بازرسیهای خانه به خانه رهبری میکنند. در شین جیانگ، دبیران حزب در مورد اینکه چه کسانی برای «ریشهکن کردن» به اردوگاههای کار اجباری بازداشت فرستاده میشوند، حرف آخر را میزند. آقای شی گروههای حزبی جدیدی ایجاد کرده است که اغلب با مسئولیت خود بر کار وزارتخانههای دولتی نظارت میکنند. همانطور که او میگوید: شرق، غرب، جنوب، شمال و مرکز – حزب همه چیز را رهبری میکند.
درست همانطور که آقای شی این کار را انجام میدهد. او مسئول تمام سبدهای اصلی دولت از جمله سیاستهای اقتصادی است که دبیران کل قبلی آن را به دست نخست وزیر سپرده بودند. پس از کنگره ماه آینده حزب، زمانی که ترکیب رهبری جدید فاش شد، توجه زیادی به سومین دوره بی سابقه دبیرکلی که تقریبا به طور قطع به او اعطا خواهد شد، معطوف میشود. اما با توجه به قدرتی که دارد، او همیشه به احتمال زیاد رهبر اصلی باقی میماند، حتی اگر تصمیم میگرفت شغل رییس حزب را به شخص دیگری واگذار کند. حتی دنگ که سعی کرد سیستم جانشینی منظمتری را معرفی کند، سالها پس از کنارهگیری از قدرت، از قدرت نهایی برخوردار بود.
بنابراین، آقای شی که ۶۹ سال دارد، احتمالا به طور رسمی یا غیررسمی تا زمانی که برای این کار مناسب باشد، حکومت خواهد کرد. ممکن است او سرنگون شود، اما این در وضعیت نظارتی با فناوری پیشرفته که او ایجاد کرده است، دشوار خواهد بود. در سالهای باقی مانده، احتمالا چیزی در چین یا خارج از کشور تعیین نمیکند تا جایی که تصمیم نگیرد با مشت آهنین حکومت کند یا آمریکا را به چالش بکشد.
با این حال، آقای شی همچنان درگیر سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی است و هنوز هم دشمنان خود را در داخل میبیند. علیرغم آنچه که به نظر میرسد تایید شدید عمومی از حکومت او وجود داشته باشد، او دلایلی برای نگرانی دارد. در دو سال گذشته او علیه یک «جناح سیاسی» در پلیس جنگ کرده است. مقامات میگویند که این یک «تهدید جدی برای امنیت سیاسی» است. در چند روز گذشته، برای سون لیجون که به عنوان معاون وزیر امنیت عمومی خدمت کرده بود، حکم اعدام تعلیقی صادر شد که میتوانست به حبس ابد بدون آزادی مشروط تبدیل شود. چند نفر دیگر به حبسهای طولانی محکوم شدند.
سکاندار جدید
با کاهش سرعت اقتصاد، حمایت عمومی ممکن است کاهش یابد. آقای شی حتی بیشتر مایل به سرکوب مخالفان خواهد بود و حتی نسبت به تاجران خصوصی که مسئول شرکتهای بزرگ هستند که ممکن است سیاستهای او را به چالش بکشند، مشکوکتر خواهد شد. او شخصا خود را با استراتژی «کووید صفر» چین معرفی کرده است. علیرغم فشار سنگین آن بر اقتصاد و نالههای شدیدتر از سوی شهروندانی که تحت تاثیر قرنطینههای شدید قرار گرفتهاند، بعید است تا زمانی که مطمئن نشود که انجام این کار منجر به افزایش مرگ و میر نمیشود، آن را رها کند. اما به عنوان یک ملیگرا بعید است که استفاده از واکسنهای خارجی را که چین را قادر میسازد تا سریعتر از این وضعیت خارج شود، تسریع کند.
در خارج از کشور، آقای شی به اندازهای مصمم خواهد بود که قدرت آمریکا را در همسایگی چین و فراتر از آن از بین ببرد. او تهدیدی فزاینده از سوی آمریکا میبیند، زیرا تلاش میکند برای مقابله با نفوذ چین و قطع دسترسی چین به فناوریهای پیشرفته، پیوندها را با کشورهای دموکراتیک تقویت کند. معلوم نیست که او واقعا در مورد جنگ در اوکراین چه فکر میکند، اما به حمایت دیپلماتیک از روسیه ادامه خواهد داد و آن را سنگر حیاتی اقتدارگرایی میداند. تایوان باید همچنان نگران باشد. آقای شی هیچ نشانهای از ریسک پذیری بیپروا مانند آقای پوتین نشان نداده است. به خصوص با توجه به اعلام مکرر آقای بایدن مبنی بر اینکه آمریکا از تایوان دفاع خواهد کرد، او نمیتواند مطمئن باشد که اگر تصمیم به فتح تایوان بگیرد، به پیروزی سریعی خواهد رسید (با توجه به فاصله چین از سرزمین اصلی، چالشی بزرگتر از برخی جهات نسبت به تسخیر اوکراین). اما تصرف تایوان همچنان یک هدف اعلام شده حزب است. آقای شی به سرعت در حال ساخت سخت افزار مورد نیاز برای انجام این کار است.
وقتی آقای شی در نهایت از صحنه سیاسی خارج شد، خوشبینان ممکن است به تغییر به سمت بهتر شدن در چین امیدوار باشند. ممکن است درستی آنها ثابت شود. رهبران لیبرالتر گهگاه در چین کمونیستی به قدرت رسیدهاند، هر چند هرگز به اوج قدرت نرسیدهاند. اما نخبگان سیاسی گستردهتری که به ظهور آقای شی کمک کردند – از جمله رهبران بازنشسته، ژنرالها و شاهزادهها – ممکن است ترجیح دهند چین را در همان مسیر سیاسی پس از رفتن او حفظ کنند.
همانطور که آقای شی میگوید، چین در داخل و در سطح جهانی «تغییراتی را تجربه میکند که در ۱۰۰ سال گذشته دیده نشده است.» در میان چنین بلاتکلیفی، اکثر نخبگان حاکم احتمالا مایلند که کنترل خود را بیشتر کنند – همانطور که مقامات شروع به خطاب به آقای شی میکنند – درست همانطور که از تصمیم دنگ برای فرستادن ارتش به میدان تیان آن من قدردانی کردند. علیرغم شخصیت افسانهای، سلطهگر و شیوههای تغییر قوانین او، آقای شی تداوم در سیاست چین را به اندازه تغییر دنبال میکند. حتی اگر چین را بدون او تصور کنید سخت که بتوانید خوشبین باشید.