کاهش منابع ارزی دلیل افزایش نرخ ارز/ بازار سرمایه امنترین گزینه برای سرمایهگذاری
یک کارشناس بازار سرمایه معتقد است که دولت توان کنترل بازار ارز را ندارد چراکه منابع ارزی به شدت کاهش پیدا کرده و با هجوم مردم به سمت بازار ارز، تورم نیز بیشتر شده و این هجوم افزایش بیشتر قیمت ارز را در پی خواهد داشت و در نتیجه بر روی تمام کالاها نیز تاثیر گذاشته است. اگر فردی امروز هزار دلار به قیمت 30هزار تومان بخرد و قیمت دلار روز بعد 35هزار تومان شود، درست است که پانزده درصد سود کرده اما مطمئن باشد که باید روی کالاهای دیگر 20الی 30 درصد بیشتر هزینه کند.
اقتصادآنلاین- طاهره گودرزی، اسماعیل بیات کارشناس تحلیل کارگزاری مبین سرمایه در گفتوگو با اقتصادآنلاین به آینده نرخ دلار و تاثیر آن بر بازار سهام پرداخت که مشروح آن را میخوانید:
*در ابتدا یک مقایسه بین نظامهای اقتصادی دنیا از لحاظ مالکیت و دارایی و مقایسه با نظام اقتصادی کشور بیان بفرمایید.
نظامهای مالکیتی در دنیا، دولتی یا برمبنای بازار و یا ترکیبی از هر دو هستند. در نظامهای دولتی، دولت سیاستگذاری، برنامهریزی، نظارت و اجرا را خود برعهده دارد که نمونه این نظامهای دولتی را در کشور کره شمالی میتوان دید.
در نظامهای بازار، دولت سیاستگذاری و برنامهریزی را انجام میدهد و اجرا را به بخش خصوصی و مردم واگذار میکند و بر اجرای سیاستها، نظارت میکند.
نظام مالکیتی در ایران از لحاظ مالکیت و برنامه ریزی نه صد در صد دولتی و نه بازار آزاد است بلکه ترکیبی از این دو است. اما باید دید دلیل اینکه که همه اذعان دارند نظام اقتصادی ایران دولتی است یا بیش از هشتاد درصد آن دولتی است، چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به قانون اساسی نگاه بیندازیم. در اصل ۴۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی عنوان شده است بخش دولتی شامل کلیه صنایع مادر، بازرگانی، معادن بزرگ، بانکها، بیمهها است. در قانون اساسی به صراحت آمده است تمام این منابع و صنایع در اختیار دولت قرار دارد و بخشهای خدماتی مثل کشاورزی و امثال آن در اختیار بخش خصوصی قرار میگیرد. طی سالهای اخیر در بحث سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی که مربوط به خصوصیسازی است، توانستهایم از حالت دولتی به خصولتی تبدیل شویم و هیچ موقع به سمت خصوصیسازی واقعی حرکت نکردهایم. پس نظام اقتصادی کشور یک نظام ترکیبی است که از لحاظ درآمدی منابع محور است.
نظامهای اقتصادی دنیا به سه بخش تقسیم میشوند؛ منابع محور، کار محور یا ترکیبی از هر دو. نظامهای منابع محور مثل ایران، عربستان یا کشورهای حاشیه خلیج فارس است که منابع عظیمی مانند نفت و گاز را سالهاست به صورت خام میفروشند و درآمد حاصل از آن را خرج امورات کشور میکنند.
در نظامهای کار محور، کار به محصول تبدیل میشود و سپس به فروش میرسد؛ مانند شرکتهای خودروسازی اروپایی و آمریکایی. در نظام های ترکیبی منابع در اختیار کارآفرین قرار میگیرد و تبدیل به محصول میشود و بعد بفروش میرسد. مانند فعالیتی که ما با چین داریم. به طور مثال ایران متانول را به کشور چین صادر میکند و بعد از تبدیل به محصول، محصول نهایی به ایران صادر و ارزش افزوده آن نصیب کشور چین میشود.
جمع بندی نظامهای مالکیتی این است که ایران از لحاظ مالکیت و برنامهریزی کشوری است ترکیبی و بیش از ۸۰ این نظام دست دولت است. زمانیکه از لحاظ نظام مالکیت، ترکیبی و از لحاظ درآمد هم منابع محور هستیم، قطعا دولت نقش اساسی درهمه امور دارد. به عبارت دیگر دولت در این نظام اقتصادی، هم داور است و هم بازیکن.
این روزها اقتصاد ما وارد یک تلاطم شده است. تلاطمی که همه چیز را با خودش به سمت بالا میکشد. همه هم براین باور هستند که متغیر اصلی این شرایط، قیمت دلار است. قیمت دلار را سالهاست به خاطر منابعی که داشتیم کنترل کردیم. در دولتهای مختلف رییس جمهوری که انتخاب شد، در چهار سال اول سعی کرد دلار را تقریباً ثابت نگه دارد و در اواخر چهار سال دوم قیمت دلار رشد یافت یعنی فنری که جمع شده بود، آزاد شد.
*آینده افزایش نرخ دلار چه میشود و به تبع آن چه پیامدهایی بر بازار سرمایه دارد؟
نرخ دلار این روزها زبانزد فعالان بازار سرمایه و عموم مردم است. تقریبا سه روش عمده برای کشف قیمت دلار وجود دارد. روش اول این است که دلار خود یک کالاست. مثل بقیه کالاها با توجه به تورم کشور هر ساله تعدیل داده شود. روش دیگر قدرت خرید است، یعنی یک سبد کالایی را در چند کشور با چه میزان پول و ارز میتوان خریداری کرد. روش سوم هم مبنای تراز پرداختها، صادرات و واردات، خالص تراز تجاری را با حجم نقدینگی کشور مقایسه و نرخ واقعی دلار را تعیین میکنند. اگر نرخ ارز را بر مبنای تورم کالایی بسنجیم قیمت دلار در سال ۹۹ باید حدود بیست هزار تومان باشد. اینکه امروز قمیت دلار بالای سی هزار تومان رسیده است، را باید تحلیل کرد.
*سوالی که پیش می آید این است که منابع ارزی ما تا زمان فعلی از کجا تامین می شده است؟
منابع ارزی ما از فروش نفت و فرآوردههای نفتی حاصل میشود. همچنین عمده منابع ارزی کشور در این سالها از فروش محصولات پتروشیمی به صورت خام بوده است. صادرات محصولاتی مثل پسته و فرش و امثال آن، در تراز ارزی ما جایگاهی ندارد. در سالهایی که فروش نفت خوب بود، حدودا بالای 100میلیارد دلار در سالهای 90 الی 92 توانستیم درآمد ارزی کسب کنیم. دولت سالها به صورت دستوری نرخ ارز را ثابت نگه داشت به خاطر این که تنها ابزار موثری که دولت می تواند اعمال کند نرخ ارز است. اگر به هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نگاه بیندازیم، حدود ۲۵۰ میلیارد دلار مداخله ارزی وجود داشت. یعنی دولت در جاهایی که لازم بود ارز را به صورت دستوری پایین میآورد و زمانهایی هم شروع به خرید ارز میکرد و قیمت را افزایش میداد. این مداخله دستوری صرفاً برای تنظیم کنترل قیمت ارز بوده است به جز ارزهایی که در بازار می فروختند تا منابع ریالی را تامین کنند.
در دوره اول ریاست جمهوری آقای روحانی(سال ۹۲ تا ۹۶) حدود ۳۵ تا ۴۰ میلیارد دلار مداخله ارزی وجود داشت اما همچنان قیمت ارز بین ۳۲۰۰ تا ۳۸۰۰ تومان نوسان داشت که آن هم به خاطر خوش بینیهای سیاسی مانند برجام بود و فعالان اقتصادی چشم انداز مثبت تری نسبت به آینده کشور داشتند اما متاسفانه در این چند سال نتوانستیم از برجام آن طوری که باید استفاده کنیم.
سال ۹۶ دلار تقریباً ۳۸۰۰ تومان بود. در حال حاضر با گذشت چهار سال، نرخ دلار همچنان افزایشی است. دلیل این اتفاق مداخلات ارزی و نبود ارز است. از سال ۹۷ که ترامپ به طور کامل از برجام خارج شد، تقریباً فروش نفت بسیار کم و تنگناهای ارزی ما روز به روز بیشتر شد. در واقع ارزی وجود نداشت که رییس کل بانک مرکزی بارها در رسانهها اعلام کردند که قیمت واقعی ارز این نیست. اما قیمت ارز به خاطر سفته بازی یا مسائل احتیاطی که افراد شروع به خرید ارز کردند، رشد کرد.
این نکته بسیار مهم است که دولت توان کنترل بازار ارز را ندارد چراکه منابع ارزی ما به شدت کاهش پیدا کرده است. قیمت ارز امروز تبدیل به معضلی برای همه شده است. لذا هجوم به بازار ارز باعث تورم میشود و افزایش بیشتر قیمت ارز را در پی خواهد داشت و روی تمام کالاها نیز تاثیر میگذارد. اگر یک فرد امروز هزار دلار به قیمت سی هزار تومان بخرد و فردا قیمت دلار به سی و پنج هزار تومان برسد، درست است که پانزده درصد سود کرده اما باید روی کالاهای دیگر 20الی 30 درصد بیشتر هزینه کند.
*پس میتوان گفت مداخله بانک مرکزی، کمبود منابع ارزی و تاثیر روانی بازار سه عامل اصلی افزایش نرخ دلار است؟
قیمت ارز از لحاظ تئوری نباید این چنین باشد ولی این که در بازار چه می گذرد، ملاک است. اگر تمام مسئولان کشور جمع شوند و بگویند قیمت ارز این نیست اما در بازار همچنان ارز خرید وفروش شود، یعنی نرخ همچنان در حال افزایش است. تنها عرضه است که میتواند این تقاضا را کنترل کند که با توجه به شرایط فعلی، توان بانک مرکزی در عرضه نیست مگر این که گشایشهای ارزی صورت بگیرد و توافقاتی در آینده داشته باشیم.
لازم به ذکر است که بگوییم طبق آمار، در شش ماه گذشته حدود 6میلیارد دلار فروش فرآوردههای نفتی داشتهایم که دولت برای کالاهای اساسی باید ده میلیارد دلار کنار بگذارد. به طور مثال برای اقلامی مانند برنج، قند، رب و ... که جزیی از سبد خانوار است، رشد قیمت را شاهد بودیم. براساس مرکز آمار بانک مرکزی، رشد را در قیمت این کالاها میتوان مشاهده کرد که تقریباً افزایش 200 درصدی را براساس آمار داشتهاند. یعنی ارز ۴۲۰۰ تومانی را برای کالاهای اساسی دادهایم اما با ارز ۴۲۰۰ تومانی کالاهای اساسی دست مصرف کننده نرسیده است. این به عدم نظارت دولت و بانک مرکزی برمی گردد. یعنی منابع ارزی را که برای کالاهای اساسی کنار گذاشتیم تا فشار به بخش متوسط و پایین جامعه نیاید را نتوانستیم درست توزیع کنیم.
در حال حاضر درآمد حاصل از فروش نفتی کشور، حدود 6میلیارد دلار است. در پنج ماهه گذشته نیز صادرات کالایی نیز تقریبا ۲۴میلیارد دلار بوده است. با توجه به وضعیت کرونا و بسته بودن مرزها حدود سی درصد نسبت به پنج ماهه سال گذشته صادرات افت داشته است. تراز پنج ماهه تجاری کشور نیز یعنی صادرات و واردات منفی ۸/۲ میلیارد دلار است یعنی در این قسمت هم تراز مثبتی نداشتیم که بگوییم عرضهای در بازار صورت گیرد. در این قسمت هم شرکتهای صادرات محور منابع ارزی شان را در سامانه نیما عرضه میکنند. شرکتهایی که نیاز ارزی داشته باشند براساس چهارچوبهایی که دولت تعیین کرده، می توانند تقاضا دهند و ارز مورد نیازشان را تهیه کنند. ولی همان طور که میدانیم بخش اصلی که در بازار ارز موجب تلاطمات میشود، همین سرمایهگذاران خرد هستند. یعنی بخش سفته بازی و بخش احتیاطی قیمت ارز است که افراد وارد بازار ارز میشوند و براساس توان و بودجهای که دارند، شروع به خرید ارز میکنند.
شاید بتوان کسانی که به صورت عمده یا کلان خریداری میکنند را به روش هایی مثل روشهای امنیتی که در یکی دو سال گذشته اعمال شد، کنترل کرد اما افراد خرد را نمیتوان با این ابزار کنترل کرد. افرادی که در کف خیابان 1500 الی 2هزار دلار ارز نیاز دارند را فقط با عرضه دلار میتوان پاسخگو بود.
*آیا روشی برای جلوگیری از سفته بازی و افزایش دلالها اعمال میشود یا میتوان روشی اتخاذ کرد تا نفوذشان در بازار کمتر شود؟
در بازار ارز ما دو روش بیشتر وجود ندارد. یا بحث عرضه است یعنی به قدری ارز، عرضه می کنیم که پاسخگوی تقاضا باشد یا بحثهای امنیتی است. راه سومی وجود ندارد. نمیتوان گفت مقصر فقط مردم هستند. با توجه به دیدگاهی که مردم در بازارهای مختلف دارند.دولت میگوید فروش نفت مشکل دارد و صادرات فرآوردههای نفتی کشور بسیار پایین است و برای کالاهای اساسی و فعالیتهای مهم به این مقدار منابع ارزی است. اما متاسفانه به جای این که مردم همکاری کنند و از خریدآن مقدار کم بپرهیزند، بیشتر اقدام به خرید ارز میکنند که این نوع رفتار در مردم نهادینه شده است. در همه بخشها هم همین است. مثلا در خودرو، سکه، سهام و ... همین رفتار وجود دارد. به محض این که خودرو گران میشود همه به سمت خرید این کالاها هجوم میآورند. دولت باید برنامه ریزی و سیاست گذاری کند که در بزنگاههای حساس، مردم دولت را همراهی کنند.
* سرمایه گذاران خرد و مردمی که میزان سرمایهشان کم است بهتر است در کدام بازار سرمایهگذاری کنند یا کدام بازار برایشان سود بیشتری دارد؟
در حال حاضر در مقطعی که قرار داریم دو دیدگاه وجود دارد. به دلیل اینکه انتخابات آمریکا نزدیک است، بعضیها عقیده دارند اگر بایدن برنده شود توافقاتی صورت میگیرد و گشایش حاصل میشود و از این تنگنا خارج میشویم. برخی هم معتقد هستند که اگر ترامپ انتخاب شود همچنان روند رو به رشد ارز ادامه خواهد داشت و در کوتاه مدت از این تنگنا خارج نمیشویم. این دو دیدگاه بستگی به سرمایهگذار دارد. اگر فرض بگیریم که دلار سی هزار تومانی پایان رشد دلار است، فرض میکنیم کسی که پولی در بانک داشته، همان نقدینگی را دارد، فردی هم که در سال ۹۶ و ۹۷ وارد بازار ارز یا طلا شده است الان ارز یا طلا را فروخته است و تبدیل به پول نقد کرده است و در یک شرایط یکسان همه نقدینگی دارند. با توجه به این بستگی به دیدگاه سرمایهگذار دارد. اگر کسی فرض میکند که با توجه به انتخابات آمریکا یا بحثهای توافقاتی که می تواند صورت بگیرد، پایان رشد قیمت ارز همین جاست یا حداقل میتواند کاهش پیدا کند، بهترین جایی که میتواند سرمایهگذاری کند، بانک است. اما عدهای معتقدند که سیاستهای بایدن و ترامپ در مقابل ایران مشخص است و این که فکر کنیم هر کدام از این ها برنده شوند، دلار به قیمت سال 96 برمیگردد، یک انتظار غیرقابل باوراست. ما بازار مسکن، مالی، طلا و ارز را داریم. در بازار مسکن که مشخص است همه افراد نمیتوانند وارد شوند. در بازار ارز و طلا هم که متغیر اصلی بازار طلا، انس است در حال حاضر تقریباً 15درصد حباب مثبت روی سکه وجود دارد. باید بدانیم کدام بازار از لحاظ منطقی و سرمایهگذاری سودده است. بایستی اول مفهوم سرمایهگذاری را در کشور جا بیندازیم. کاری که باید دولت سالها هزینه میکرد و به مردم آموزش میداد که نکرد و مردم تقاص آن را با آزمون و خطا پس دادند که نمونه بارز آن را در بازار بورس میبینیم.
به نظر من، تنها بازاری که میتوانم توصیه کنم، بازار سرمایه است یعنی بورس اوراق بهادار.
* نرخ دلار به صورت غیر مستقیم و مستقیم بر بازار سرمایه هم تاثیر میگذارد. این افزایش نرخ دلار موجب رشد کدام یک از سهمها در بازار سرمایه میشود؟
افزایش نرخ ارز روی صنایعی که صادرات محور هستند تاثیر به سزایی میگذارد. بر روی صنایع پتروشیمی، فلزی و معدنی میتواند اثر مستقیم بگذارد. همین صنایع را هم اگر دقت کنیم، میانگین دلار نیمایی این صنایع در شش ماهه اول ۱۶ هزار تومان بوده است. یعنی اگر قرار باشد دلار نیمایی در شش ماهه دوم بالای 20تومان بماند، افزایش سودآوری این صنایع در گزارشات 12ماهه خود را نشان میدهد و این شرکتها میتوانند با افزایش سودآوری، به یک نقطه منطقی برای سرمایهگذاری بلند مدت برسند. این روند نیازمند تحلیل است که باید روی آن وقت گذاشت.
قیمت ارز را تقریباً ۶۶۴ درصد، سکه1100درصد رشد کردهاند که بسته به دو متغیر انس و قیمت ارز دارد که این دو متغیر باعث شده قیمت سکه و طلا رشد بیشتری داشته باشد. قیمت مسکن نیز ۴۰۰ درصد رشد کرده است. این اعداد میانگینی است که برمبنای قیمت سال ۹۶ تا امروز در آوردهایم. اگر کسی در سال ۹۶، سرمایهاش در بانک بود، تا امروز حدود ۷۲ درصد سود نصیبش میشد. اما بورس را که ببینیم، حتی با این ریزش، ۱۵۱۰ درصد تا الان بازدهی داشته است. همان طور که مشاهده میکنید در سالهای گذشته هم بیشترین بازدهی را در بلند مدت بازار سهام داشته است. این که نگاه مردم صرفاً نگاه نوسانی و کوتاه مدت به بازار سرمایه باشد، ریسکهای خودش را دارد و مسلماً ضرر میکنند. اما بازاری که من میتوانم به مردم برای سرمایهگذاری پیشنهاد دهم که مردم سود کنند و قدرت خریدشان حفظ شود، بازار سرمایه است.
نکته پایانی را بیان کنید.
لطفا مردم وارد مباحثی از جمله اینکه پی به ای کدام صنعت پایین است و کدام شرکت ارزنده، نشوند. این مباحث تکراری است که دوستان ما روزانه در پیجهای مختلف راجع به این صحبت میکنند. باید کاری کنیم تا مردم از بازارهای سفته بازی به سمت بازار سرمایه اصلی با اطمینان خاطر حرکت کنند. اطمینان خاطر را رفتار حقوقیها و مسولان میتوانند برای سرمایهگذار خرد ایجاد کند. اگر حرف با عمل بر روی تابلو همخوانی نداشته باشد، مسلماً افراد و سرمایهگذاران خرد این بازار را به راحتی ترک میکنند.
بازار سرمایه ما شبه دولتی است. درست است که حقیقیها خرید و فروش دارند ولی بازیگران اصلی بازار حقوقیها هستند. اینها می توانند کنترل کنند و مردم را به سمت و سوی سرمایهگذاری درست حرکت دهند.
همه بازارها با دلار رابطه مستقیم دارند. این که ما همه بازارها را دلاری بررسی کنیم و بعد به بازار سرمایه که میرسیم، راجع به پی به ای صحبت کنیم، با هیچ منطق اقتصادی سازگاری ندارد و نخواهد داشت. ارزش دلاری بازار سرمایه نسبت به هشت سال پیش نصف شده است. ارزش دلاری سیصد میلیارد دلار ما امروز با دلار سی هزار تومانی به حدود صد و شصت و سه میلیارد دلار رسیده است. فقط بانکیها 10میلیارد دلار منابع ارزی در بازار دارند. راجع به بازاری صحبت میکنیم که صنایع اصلی کشور داخل این بازار است. صنعت پتروشیمی، پالایشی، فلزی، معدنی، خودرویی، بانکی و ... همه این بازار را صد و شصت میلیارد دلار قیمت گذاری شده است.
این که نتوانستیم مردم را به سمت بازار سرمایه بیاوریم مقصر مسولان و فعالان بازار سرمایه هستند و کسانی که دائماً این بازار را سرکوب کردند. اگر راه سرمایهگذاری را به درستی به مردم نشان دهیم، خود به خود قیمت ارز کنترل میشود.