استراتژی اوپک برای عبور از عصر طلای سیاه
سخن گفتن از پایان عصر طلای سیاه، روزگاری برای بسیاری ترسناک و غیرقابل درک به نظر میرسید.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از دنیای اقتصاد، نفت طی یک قرن اخیر و خصوصا از زمان تشکیل اوپک توسط ایران، عربستان، عراق، کویت و ونزوئلا تعیین کننده بسیاری از معادلات سیاسی و ژئوپلیتیکی جهان بوده است. حالا اما به نظر میرسد عصر آن به سر رسیده است.
ادواردو کامپانلا (Edoardo Campanella) از اعضای مرکز حکمرانی تغییر در دانشگاه IE مادرید و نویسنده کتاب «نوستالژی آنگلو: سیاستهای هیجانی در غرب درهم شکسته»، در وبسایت پراجکت سیندیکیت (Project Syndicate) یادداشتی تحت عنوان «پایان عصر نفت» منتشر کرده و مسیری که جهان باید تا به پایان رسیدن روزگار نفت از سر بگذارند را بررسی کرده است. او اوپک را به عنوان کارتل نفتی قدرتمندی توصیف میکند که به آسانی قابل حذف نیست.
پس از ضربات مهلکی که اوپک در دهه ۷۰ به قدرتهای غربی زد، جهان به دنبال مصرف کمتر و عرضه بیشتر از منابع متنوعتری رفت. امری که در اوج خود به انقلاب شیل منجر شد، اما سیل نفت شیل هم نتوانست نقش تعیین کننده اوپک را کاملا از بین ببرد. گاراوینی تاریخدان ایتالیایی هم که کتابی درباره اوپک نوشته است معتقد است مهمترین چالش اوپک همواره پایبند نگه داشتن ۱۳ عضو خود به سهمیههای تولیدشان در راستای کسب سود کافی برای همه اعضا بوده است.
اما اوپک بعد از انقلاب شیل مجبور شد که اتحاد خود را گسترش دهد و مشارکت تولیدکنندگان غیراوپکی را به رهبری روسیه جلب کند، امری که قدرت تعیینکنندگی بسیار زیادی در اختیار این کارتل بزرگتر قرار داد اما چالشهای زیادی را با خود به همراه آورد. به هر حال اما تعیینکنندگی این کارتل تنها در زمینه کنترل قیمت در حال حاضر نیست، بلکه بیتردید نقشی اساسی در انقلاب سبز و عبور از نفت ایفا خواهد کرد.
اما در میان اوپکیها و نقطه ثقل جغرافیایی آن یعنی خاورمیانه، به نظر میرسد کسی جز یک مرد اهمیت چندانی به پایان عصر نفت نمیدهد. رهبری که قدرت بسیار زیاد خود را مدیون خون و نفت است. محمد بنسلمان چهرهای متفاوت در عربستان از خود نشان داده، اما در میان غربیها چندان محبوب نیست. مردی که در گذشته مدیر آرامکو بوده و قدرت خود را در آنجا سازمان داده و حالا رهبر عملی اوپک است و جنگ قیمتی سال گذشته علیه روسیه نیز به دستور او آغاز شد. با تمام این اوصاف او عملا تنها رهبر خاورمیانهای است که برنامهای برای کاهش اعتیاد اقتصاد کشورش به نفت تدوین کرده، کاری که خواه یا ناخواه بقیه خاورمیانهایها هم مجبور به انجام آن هستند.
داستان اوج اوپک
دنیل یارگین، نویسنده کتاب نقشه جدید - در بخش نخست یادداشت ادواردو کامپانلا که روز پنجشنبه ۲۶ فروردین تحت عنوان «آغاز پایان افسانه طلای سیاه» منتشر شد، بخشهایی از این کتاب مورد بررسی قرار گرفت - معتقد است با کمرنگ شدن قدرت قیمتگذاری اوپک به دنبال انقلاب شیل، این کارتل اهمیت خود را از دست خواهد داد.
از منظر او کاهش چشمگیر تولید نفت از سوی کشورهای بازارساز که شامل آمریکا، روسیه و عربستان در واکنش به شوک کووید-۱۹ طی تابستان گذشته این موضوع را روشن میکند. ولی برای حذف اوپک ممکن است هنوز زود باشد؛ هر زمان که قیمتهای نفت افت میکند صدای ناقوس مرگ این سازمان به صدا درمیآید، اما هنوز هم زنده است. در واقع تعداد تولیدکنندگان آمریکایی بسیار زیاد است و همین موضوع سبب شده نتوانند به عنوان یک نیروی واحد قیمت نفت را به هر سمتی که میخواهند سوق دهند. در جریان واکنش هماهنگ سال گذشته نیز، این دیپلماسی پرالتهاب توییتری ترامپ بود که در کنار قول اعمال فشار بیشتر به ایران، سعودیها را پای میز مذاکره نشاند.
به همین ترتیب، در حالی که روسیه و عربستان هنوز قادرند بر انتظارات بازار تاثیرگذار باشند، اما توانایی آنها برای ایجاد تغییر در تعادل عرضه-تقاضا در بازار فیزیکی محدود است. هر چند که اوپک و بالاخص اوپکپلاس، همچنان بر تغییرات بازار و واکنش به شوکهای قیمتی فرمانروایی میکنند. جولیانو گاراوینی تاریخدان و استاد دانشگاه Roma Tre در کتاب «خیزش و سقوط اوپک» تعبیری نو از اوپک ارائه کرده؛ سازمانی که در طول ۶۰ سالی که از عمرش میگذرد به طور مداوم خود را با شرایط وفق داده است. برخلاف چیزی که بسیاری ممکن است بیندیشند، تاریخ ابدا یکپارچه نیست.
گاراوینی که به آرشیو اوپک دسترسی بسیار خوبی داشته، دو دهه ابتدایی این سازمان را بازگو کرده است؛ اعضای تشکیل دهنده اوپک یعنی ایران، عراق، کویت، عربستان سعودی و ونزوئلا تلاش داشتند تا کنترل ذخایر نفتی خود را از دست شرکتهای چند ملیتی غربی بیرون آورند. شوکهای نفتی سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ پس از این اتفاق به وجود آمد و اقتصادهای غربی را به زانو درآورد. در چنین شرایطی سیاستگذاران شروع به جستوجو برای منابع جایگزین انرژی کردند. یک تحلیلگر همان زمان گفت که وقتی قیمت یک کالای اساسی چون نفت افزایش مییابد انسان دو کار انجام میدهد؛ به دنبال یافتن مقادیر بیشتری از آن میرود و در پی یافتن راهی برای کمتر مصرف کردن آن خواهد بود. بنابراین اوپک به زودی نه تنها با کاهش تقاضا، بلکه با افزایش عرضه نیز مواجه شد که به لطف تولیدکنندگان غیر اوپکی بالاخص آلاسکا بود. از آن زمان تا سال ۲۰۰۰ اوپک آرزوها و عوالم ژئوپلیتیک خود را محدود و تلاش کرد تا شبیه یک کارتل شایسته عمل کند که سهمیههای تولید را مشخص میکند و دامنههای خاص قیمتی را هدفگذاری میکند.
به لطف ظهور چین در سال ۲۰۰۰ اوپک توانست قیمتها را به قلههای تاریخی آن افزایش دهد، به طوری که بهای شاخص نفتی وستتگزاس اینترمدییت در سال ۲۰۰۸ به ۱۵۰ دلار در هر بشکه رسید و اوپک تا سال ۲۰۱۴ تا حد زیادی به عنوان یک ناظر منفعل بازار باقی ماند، چرا که با ادامه رشد تقاضای نفت قیمتها نیز افزایش مییافت و نیاز به دخالت کارتل در بازار را کاهش میداد. از آنجا که ماموریت اصلی اوپک تثبیت قیمت نفت به صورتی است که درآمد اعضای خود را حداکثر کند، منطبق شدن با سهمیههای توافق شده همواره مهمترین چالش این سازمان بوده است.
اوپک پلاس، کارتل جدید جهان نفت
در واکنش به چالشی که به دنبال انقلاب شیل ایجاد شد اوپک مجبور به سازماندهی اتحاد اوپک پلاس شد که شکنندگی آن با ظهور همهگیری کرونا روشن شد. تعداد اعضای اتحاد جدید حالا از ۱۳ عضو به ۲۳ افزایش یافت و همین موضوع هماهنگی را بسیار سختتر میکرد، به طوری که حالا ادامه فعالیت آن منوط به همکاری دو دشمن بزرگ و قدیمی یعنی عربستان سعودی و روسیه شده بود. این مساله در نهایت به عدم توانایی عربستان و روسیه برای رسیدن به توافق در مارس ۲۰۲۰ و شروع جنگ بیسابقه قیمتی ختم شد که قیمت شاخص وستتگزاس اینترمدییت را آن چنان به مرزهای منفی رساند که در تاریخ کاملا بیسابقه بود. حتی توافقی که در ماههای بعد با هدف کاهش تولید تا ۷/ ۹ میلیون بشکه در روز ایجاد شد، تنها تا حدودی خسارت ناشی از آن جنگ قیمتی را جبران کرد. اوپک پلاس از آن زمان همواره با فشار روسیه برای افزایش تولید و توصیههای عربستان برای در پیش گرفتن رویکردی محافظهکارانهتر، در حال تلاش برای غلبه بر مشکل هماهنگی بوده است.
با وجود این اوپک پلاس تاکنون تلاش کرده تا میان دیدگاههای متفاوت تعادل ایجاد کند، به طوری که همزمان با بهبود تقاضا، تولید به تدریج افزایش پیدا کرده است. بنابراین اوپک پلاس نقش مهمی به عنوان متعادلکننده بازار بازی کرده، جایگاهی که باید در حفظ آن بکوشد.
از قضا اوپک پلاس در روند دور شدن از سوختهای فسیلی نیز نقش خواهد داشت؛ اوج تقاضای نفت به این معناست که تقاضای جهانی برای اولینبار در مسیر کاهشی قرار خواهد گرفت. اوپک پلاس با در اختیار داشتن ۴۵ درصد از تولید در موقعیت منحصر به فردی برای مدیریت مازاد تولید برای جلوگیری از سقوط قیمتها قرار دارد. کاهش تقاضا به این معناست که برای جلوگیری از انباشته شدن سریع موجودیها که سبب کاهش قیمتهای نفت و درآمدهای ناشی از آن میشود، عرضه باید به طور مداوم با تقاضا سازگار شود. به علاوه این گروه میتواند به عنوان یکی از بازیگران اصلی انقلاب سبز، محفل ارزشمندی برای تبادل اطلاعات مهم و به اشتراکگذاری بهترین روشها در میان کشورهای عضو باشد، که همه آنها باید وابستگی اقتصادهای خود به درآمدهای حاصل از صادرات نفت را کاهش دهند.
بن سلمان؛ خون و نفت
تبدیل شدن اوپک پلاس به اتحادی از این نوع به کسانی چون پوتین، رئیسجمهور روسیه و محمد بن سلمان، شاهزاده سعودی، پسر و وارث تاج و تخت شاه سلمان بن عبدالعزیز آل سعود بستگی دارد. ولیعهد عربستان که در جهان با نام مخففش MBS شناخته میشود، در حال حاضر با اختلاف زیادی عجیبترین و بحثبرانگیزترین شخصیت صنعت نفت است. بردلی هوپ و جاستین شیک، روزنامهنگاران برجسته در کتاب خون و نفت (Blood and Oil) توصیف میکنند که چگونه شاهزاده ۳۵ ساله به یکی از قدرتمندترین افراد خاورمیانه مبدل شده است. باید به یاد داشت این محمد بن سلمان بود که در بهار سال گذشته تصمیم گرفت جنگ قیمتی علیه روسیه را آغاز کند، زمانی که کرملین از همراه شدن با کاهش عرضه در واکنش به شوک کرونا سر باز زد.
هوپ و شیک در ابتدای کتاب خود توضیح میدهند که روزنامهنگار تحقیقی هستند و بر مساله پول تمرکز دارند. اینکه پول چگونه خرج میشود، به کجا میرود و برای چه چیزی از آن استفاده میشود. آنها به شرط ناشناس ماندن افراد با برخی از مخالفان مهم بن سلمان در خانواده سعودی مصاحبه کردهاند و اطلاعاتی را از اسناد محرمانه دولت، پروندههای مالی و برخی از فعالیتهای تجاری گذشته ولیعهد استخراج کردهاند. برخلاف بیشتر شاهزادگان سعودی بنسلمان هرگز در اروپا یا آمریکا تحصیل نکرده است. پدر او که در سال ۲۰۱۵ به پادشاهی رسید، نمیخواست پسر محبوبش شخصیت سعودی خود را از دست بدهد و با فرهنگ غربی فاسد شود. همانطور که ابن سعود، بنیانگذار عربستان سعودی میگوید: «یک مرد برای رهبری کردن مردم، باید در کشور خود و در میان مردم خود تحصیل کند تا در میان محیطی با سنتهای مردم خود بزرگ شود.»
این ریشههای محکم قومی ولیعهد را قادر ساخته تا تعادل پیچیدهای ایجاد کند، تعادلی که مشروعیت او را در میان روحانیون محافظهکار و در طایفه خود تامین کرده و در عین حال به چهرهای اصلاحطلب در میان بسیاری از غربیها و نسل رو به رشد سعودیهای جوان مبدل شده است. اندکی پس از به سلطنت رسیدن پدرش، بن سلمان نشان داد که مخالفت را تحمل نخواهد کرد و بیرون راندن و حبس کردنها را آغاز کرد. بن سلمان قبل از اینکه به ۳۰ سالگی برسد، قدرت زیادی به عنوان وزیر دفاع و رئیس شرکت نفتی آرامکو، یکی از بزرگترین و سودآورترین شرکتهای جهان بهدست آورده بود، تا اینکه سال ۲۰۱۷ شاهزاده با تغییراتی که از سوی پدرش اعمال شد به ولیعهد جدید عربستان تبدیل شد. این کتاب تصویری آشنا از ولیعهد عربستان به عنوان یک رهبر تمامیتخواه در خانه و قاطع در خارج از کشور ترسیم میکند. بن سلمان در سال ۲۰۱۵ با هدف تثبیت اقتدار خود در منطقه، عملیات نظامی را علیه حوثیهای مورد حمایت ایران در یمن آغاز کرد و متحدان آمریکایی خود را متعجب کرد. این عملیات که گمان میرفت تنها چند هفته به طول بینجامد، به درگیری تبدیل شد که تا به امروز نیز ادامه یافته است. بن سلمان همچنین دستور دستگیری نخستوزیر لبنان، سعد حریری را صادر کرد و محاصرهای را علیه قطر سازماندهی کرد، چرا که هر دو طرف روابط خوبی با ایران داشتند. بدتر از همه اینکه او در اکتبر سال ۲۰۱۸ دستور قتل جمال خاشقجی، روزنامهنگار واشنگتن پست را در کنسولگری عربستان در استانبول صادر کرد.
پیشتاز عبور از نفت در خاورمیانه
به رغم دارا بودن قدرت بسیار زیاد MBS در خاورمیانه و صنعت نفت، رهبری اقتدارگرایانه، تکانشی و نامنظم او سبب شده دوستان زیادی در پایتختهای خارجی نداشته باشد. هر چند او برای ترسیم یک استراتژی مشخص در برنامه «چشمانداز ۲۰۳۰» در راستای پایان دادن به اعتیاد اقتصاد عربستان به نفت و مدرنسازی آن شایسته تقدیر است. او همچنین مدعی شده که قصد دارد با تعدیل سنتهای خفقانآور وهابیت و از بین بردن ساختارهای عمیقا ضد زن جامعه عربستان، مسیر این جامعه را به سوی جهان بگشاید.
برخی از این اقدامات وعده داده شده توسط MBS اکنون هم محقق شده اما باید دید او در پیگیری برنامههای اجتماعی خود تا کجا پیش خواهد رفت. حتی در صورتی که بسیاری از ناظران، برنامه ۲۰۳۰ او را جدی نگیرند، محمد بن سلمان یکی از معدود رهبرانی در منطقه خاورمیانه است که برای کنار آمدن با پایان عصر نفت چیزی چون برنامهای مشخص ارائه داده است. شاهزاده جنجالی و قدرتمند سعودی برای متقاعد کردن هموطنانش، دائما به آنها یادآوری میکند که پدربزرگش شاه عبدالعزیز و مردانی که در کنار او بودند این پادشاهی را بدون وابستگی به نفت پایهگذاری کردند و کشورشان را بدون نفت اداره کردند و بدون نفت در این کشور زندگی کردند. با نزدیک شدن به اوج تقاضای نفت در نهایت دیگر هم در خاورمیانه خود را در موقعیت مشابهی خواهند یافت، آنها و رهبران کشورهایشان باید قبل از اینکه خیلی دیر شود خود را برای پایان عصر نفت آماده کنند.