۴برنامه عملیاتی برای رییس جمهور آینده / رفع فقر و رشد سریع اقتصاد در دوره ۴ساله
یک اقتصاددان با اشاره به ۴ برنامه عملیاتی در قالب طرح بنای ایران گفت: با اجرای این برنامهها تورم تکرقمی میشود و سرعت توسعه و رشد اقتصادی را بالا میرود و فقر مطلق از بین خواهد رفت و در نهایت کشور را به سمت بیاثر کردن تحریمها و تحریمناپذیری هدایت میکند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از فارس، بنای ایران نام طرحی است که به کوشش جمعی از کارشناسان و پژوهشگران اقتصادی و بینالملل در اندیشکده حکمرانی شریف تدوین شده است.
این طرح ضمن توجه به اقتضائات امروز اقتصاد ایران، 5 هدف مهار پایدار تورم، ایجاد رشد اقتصادی و اشتغال، فقرزدایی غیرتورمی، ارتقای جایگاه بین المللی اقتصاد کشور و مقابله با فساد را مدنظر قرار داده است.
برنامههای تدوین شده برای تحقق این اهداف هم، 1- خارج کردن ارزهای نفتی از بودجۀ دولت؛ 2-کاهش هزینههای دولت، 3- فروش شرکتهای بزرگ دولتی، 4-فروش زمینها و ساختمانهای دولتی، 5- اصلاحات مالیاتی غیرساختاری 6- فروش اوراق، 7-عادلانه سازی یارانه حاملهای انرژی، 8-اصلاح نظام مالیاتی و 9- اصلاح نظام بانکی طراحی شده است.
در همین باره با سید محمد صادقالحسینی به گفتوگو پرداختیم که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
آقای صادقالحسینی چه شد که به فکر تدوین طرحی با عنوان بنای ایران افتادید؟
صادق الحسینی: بحث شرایط حال حاضر یاران و اینکه ما الان در چه شرایط ویژهای قرار داریم و چرا الان نیاز است که یک کلان استراتژی کلی و ایده بزرگ داشته باشیم که بشود گفت کشور در هر روز و هر ماه و هر سال و 8 سال چه کارهایی باید انجام دهد بسیار مهم است. شرایط ما خیلی مهم است. متوسط رشد اقتصادی ما در دهه 90 حدود صفر درصد بوده و ما این دهه را از دست دادیم. درواقع دهه 90 دهه گمشده اقتصاد ایران است. دههای است که انگار وجود نداشته است.
فرصت باز بودن پنجره جمعیتی ایران را نباید از دست بدهیم
در واقع از نظر اقتصادی در دهه 90 درجا زدیم...
صادقالحسینی: یک مقدار هم عقب رفتیم. چون اگر با حرکت سایر کشورها مقایسه کنیم متوجه میشویم که به عقب رفتیم. یک زمان ممکن است بگوییم این قابل جبران است و میشود در دهه 1400 تا پایان سال 1409 این عقبماندگی را با رشدهای بالا جبران کرد. یک زمانی است که این قابل جبران نیست. ایران الان در شرایط ویژهای است که احتمالا 10 تا 12 سال هنوز این امکان را دارد که به قافله عقب مانده برسد. چرا؟ چون پنجره جمعیتی کشور که از سال 1383 باز شده است، طبق مطالعات بانک جهانی در حالت بدبینانه تا 1406 باز است و در حالت خوشبینانه تا سال 1422 باز است.
پنجره جمعیتی باز به حالتی میگویند که تعداد افراد در سن اشتغال و فعالیت به نسبت افرادی که در سن اشتغال نیستند (کمتر از 15 سال و بیشتر از 65 سال) بیش از 1.5 برابر میشود. یعنی تعداد افراد در سن اشتغال بیشتر از تعداد افراد خارج از سن اشتغال است و این روند افزایشی باشد.
یعنی معتقدید جمعیت و باز بودن پنجره جمعیتی مهمترین عامل و بستر برای رشدهای بالای اقتصادی است؟
صادقالحسینی: بله. در فرایند رشد و توسعه چند مولفه نیاز است. سرمایه و نیروی کار که تلفیق این دو بهرهوری را بهوجود میآورد. شما سرمایه را میتوانید با تغییر چند سیاست جذب کنید و سرمایهگذاری را بالا ببرید. چیزی که عملا خیلی سخت است و نمیشود به این راحتی تغییر داد، نیروی کار است. چون نیروی کار از کلان روندهای جمعیتی تبعیت میکند. اما اینکه نیروی کار داشته باشید یا نداشته باشید در اختیار شما نیست. وابسته به تاریخ و تحولات اجتماعی و فرهنگی در سه الی 4 دهه است. این در اختیار رئیس جمهوری که 4 سال و یا حداکثر 8 سال رئیس جمهور است، نیست.
پس ما فرصت محدودی برای استفاده از پنجره جمعیتی کشور داریم. ما از یک اتفاق بزرگ که در همه کشورها رخ نمیدهد باید استفاده کنیم. پنجره جمعیتی در آمریکای لاتین و آسیای جنوبشرقی داشتیم. این پنجره جمعیتی به دلایلی باز میشود. به نظر میرسد دلیل حرکت به سمت بسته شدن پنجره جمعیتی در ایران برنامه «دو بچه کافیه» دولت آقای هاشمی بود. همین سیاست باعث کاهش شدید باروری و رشد جمعیت در ایران بود. تا جایی که ایران به یکی از مثالهای بانک جهانی برای برنامه کاهش رشد جمعیت تبدیل شد. این سیر کاهشی رشد جمعیت خیلی عجیب بود چون این پدیده خیلی تدریجی رخ میدهد اما در ایران کاهش رشد جمعیت خیلی سریع بود.
باز شدن پنجره جمعیتی یک فرصت برای رشدهای بسیار سریع است اما ما نه تنها از این فرصت استفاده نکردیم بلکه آن را به تهدید تبدیل کردیم. دهه 90 متوسط رشد اقتصادی صفر شد و 10 سال قبل هم رشد اقتصادی با اشتغال پایین داشتیم. یعنی در 17 سالی که پنجره جمعیتی کشور باز بوده اقتصاد ایران نتوانسته از آنها به خوبی استفاده کند. یعنی کار و معیشت و آینده آنها تامین نشده است.
در واقع بخش عمده جمعیت شاغل شده در این دوره جایگزین نیروهای بازنشسته و خارج شده از بازار کار شده است.
صادقالحسینی: بله. این نوع استفاده از نیروی کار جدید در یک اقتصادی که دوره رشد و توسعه خود را سپری کرده اشکالی ندارد اما برای کشور در حال توسعه اشکال دارد و به صد البته برای کشور در حال توسعهای که پنجره جمعیتیاش باز است خیلی اشکال دارد. چون اینها یک لشکر بیکارانی میشوند که کل اقتصاد کشور را در آینده شخم خواهند زد. فارغ از مسائل انسانی پدیده بیکاری، این افراد حق داشتند زندگی خوبی داشته باشند ولی چشم انداز زندگی خوب برای آنها وجود ندارد.
20 سال با این تعللها مکرر گذشت و به جایی رسیدیم که الان با لشکر بیکاران مواجه هستیم. اگر ما بخواهیم آن روند را ادامه دهیم نتیجه آن از بین رفتن ایران و در بهترین حالت تبدیل شدن به پاکستان 30 سال پیش است. یک کشور با سطح درآمد پایینتر از متوسط و فقر گسترده که فقط روز را به شب میرساند.
اشتغال دو دهه را از دست دادهایم
این نکتهای که شما درباره بیکاری و حجم بالای آن میگویید را قبول دارم اما وقتی به آمارهای مرکز آمار مراجعه میکنیم در آن آمارها خیلی رشدی در لشکر بیکاران نمیبینیم. مثلا سال 83 میزان بیکاران کل کشور 3 میلیون تا 3.5 میلیون نفر بود و الان هم میبینیم همان میزان است. علت آن چیست؟
صادقالحسینی: اولا تعریف عوض شده است. هماکنون اگر کسی که یک ساعت در هفته کار کند بیکار محسوب نمیشود. اما این یک ساعت که شغل نیست. پس مخرج کسر را دقت کنید. صورت کسر کسانی هستند در هفته بیش از یک ساعت شاغل بودهاند. مخرج کسر کسانی هستند که هم در سن کار هستند و هم دنبال کار هستند. دنبال کار تعریفش چیست؟ کسانی که در سه ماه گذشته به بنگاه کاریابی مراجعه کرده و کار پیدا نکرده باشد. ببینید مخرج کسر اینگونه است. تعداد زیادی از بیکاران کسانی هستند که دیگر دنبال کار نمیروند چون از پیدا کردن شغل مایوس شدهاند. در نتیجه آن مجموعه را میبینید که آن 3.5 میلیون تا 3 میلیون و 300 هزار نفر تقریبا ثابت میماند. بنابراین نباید این آمارها ما را گمراه کند.
باید نسبت اشتغال را دید. یعنی نسبت کسانی که شاغل هستند و در سن اشتغال قرار دارند. خب ما یکی از بدترین درصدها را در منطقه و جهان داریم. این مهم است. نه اینکه تعریف کنیم بیکاری کدام است و با صورت و مخرج آن بازی کنیم.
بنابراین ما برای اشتغال دو دهه را از دست دادیم. این از دست دادن مثل از دست دادن یک کشور معمولی نیست. برای به دست آوردن توسعه پایدار در مدت 30 تا 40 سال باید رشد اقتصادی بالای 5 درصد داشته باشیم و وقتی برای کشور در حال توسعهای پنجره جمیعیت باز میشود بهترین فرصت برای افزایش رشد اقتصادی و طی کردن مسیر توسعه با سرعت بیشتر است. مساله اینجاست که دوره کهنسالی جمعیتی کشور یک کهنسالی قابل توجهی خواهد بود. دهه شصتیها یک دوره کهنسالی سختی خواهند داشت.
اگر میخواهیم در تهران برای کشور تصمیم بگیریم باید مستقل باشیم
برای جبران این عقبماندگی باید در یک دوره 10 ساله به رشد سریع همراه با اشتغال دست پیدا کنیم. دوم اینکه شرایط ما ویژه است چون ایران کشور مستقلی است. کشورهای مستقل در دنیا خیلی کم هستند و شاید به عدد انگشتان دو دست هم نرسد. کار نداریم خوب است یا خیر اما بالاخره اگر قرار است در تهران برای کشور تصمیم بگیریم باید مستقل باشیم که تا الان تاحدودی این استقلال وجود دارد.
هزینه این استقلال این بوده که قدرتهای بینالمللی مداوم سر ایران را گرفتهاند و در آب کردند اما توازن قوای بینالمللی و شرایط داخلی ایران سبب شده که هیچکس نخواهد ایران خفه شود. نه آمریکا میخواهد، نه روسیه، نه چین و نه اروپا. هر چند وقت یکبار سر ایران را از آب بیرون آوردهاند و دوباره در آب کردهاند. سیاست آمریکا در دهه 60 مهار دوگانه (Dual containment) بوده است. جنگ ایران و عراق یکی از مصادیق آن بود و آمریکا دوست داشت هر چقدر که ممکن است جنگ طولانیتر شود برای اینکه هم ایران ضعیف شود و هم عراق. هر دو کشور ایران و عراق کشورهای ضد اسرائیل بودند.
این استراتژی است که الان روشن است. آمریکا در مقاطعی به هر دو کشور کمک میکرد برای اینکه هیچ یک از این دو کشور بهدنبال پایان جنگ نباشد. یک مقدار فشارها بعد از جنگ کم شد تا سال 74 که شرایط بینالمللی کشور در آن سال بد شد تا 77 و 78 که یک مقدار سر ایران را از آب بیرون آوردند تا سال 86 و 87 که دوباره سر ما را زیر آب بردند و تا الان هم این وضعیت ادامه دارد.
اینکه چرا این اتفاق میافتد؟ چرا برجام امضاء میشود و چرا دولت به دنبال برجام 2 است که حالا اسماش را چیز دیگری میگذارند؟ این به واسطه موقعیت ژئوپولیتیک ایران در منطقه است که در جای خود باید بحث شود. اینکه ایران باید سرش از زیر آب بیرون بیاید و زنده بماند، به نفع همه است اما اینکه ایران توسعه سریع داشته باشد شاید به نفع خیلیها نباشد. این بحث مفصلی دارد و نمیخواهم وارد آن شود.
لزوم ایجاد رشدهای سریع اقتصادی برای بازدارندگی نظامی و امنیتی
الان تاحدودی سرمان از زیر آب بیرون آمده است. اینکه ایران بدون حضور در مبادلات جهانی میتواند رشد سریع داشته باشد، سوال خوبی است ولی ایران چارهای ندارد جز بدون توجه به آنها و با بازی کردن با آنها رشد سریع داشته باشد. اینکه میتواند یا نه بحث دیگری است. اینکه انتخابی جز این ندارد، گزارهای قطعی است. ما باید به سمت رشدهای سریع برویم و رشدهایی که بازدارندگی نظامی و امنیتی را هم برای ما ایجاد خواهد کرد.
چگونه؟ سوالهایی که طرح بنای ایران سعی کرده است جواب بدهد همین است. تا نفع قدرتهای بینالمللی در این باشد که ایران رشد پیدا کند نه اینکه سرکوب شود. ما در شرایط بینالمللی قرار داریم که فعلا حداقل تا 4 سال آمریکا با ما کاری نخواهد داشت و احتمالا بعد از این 4 سال دوباره یکی از تندروها رئیس جمهور آمریکا خواهد شد. بنابراین ما 4 سال وقت داریم تا یک سری کارها را انجام دهیم و این طرح بنا همان یک سری کارهاست. برای یک افق 4 ساله این طرح تدوین شده است.
پس ما فرصت زیادی به لحاظ بینالمللی نداریم. معادلات بینالمللی به احتمال زیاد در 4 سال آینده عوض خواهد شد. پس این 4 سال از هر 4 سال دیگری پس از انقلاب و 60-70 سال اخیر متفاوت خواهد بود. آن کارهایی که باید در این 4 سال انجام دهیم از جنس سیاست داخلی است. یعنی شرایط بینالمللی بهبود مییابد، شرایط جمعیتی خوبی هم داریم و باید سیاست داخلی را درست کرد. چرا درست نمیکنیم؟ چون تعادلی که الان شکل گرفته به نفع همه ذینفعان است. اگر همین ذینفعان 20 سال آینده را ببینند، متوجه میشوند که منافعشان ادامهدار نخواهد بود و تعادل پایدار نیست. پس ما سعی می کنیم راهحلی ارائه دهیم که شاید به ضرر بعضی از ذینفعان باشد ولی غالب ذینفعان روی آن اجماع کنند.
در واقع در بلند مدت به نفعشان میشود
صادقالحسینی: در بلند مدت به نفع غالبشان خواهد شد و بدانند این بساط منافعی که الان دارند در بلندمدت قابل حفظ نیست و باید روی یک سری اصلاحات توافق کنند. ما چه مسیری را رفتهایم؟ ما میگوییم باید افکار عمومی را قانع و آگاه کنیم نسبت به اینکه میشود ایران به مسیر متفاوتی برود، میشود ایران توسعه پیدا کند و راهش هم این است.
از آن طرف سیاستگذاران اصلی و کلیدی کشور ببینند برنامه وجود دارد و اینقدر حرفهای بیربط مطرح نکنند. بیایید درباره همین طرح بحث کنید و ببینید کجای آن غلط است و کدام درست است. ما به این سمت میرویم که برنامهای برای اینکه بشود از این شرایط عبور کرد وجود دارد.
خب این برنامهها چیست؟
صادقالحسینی: این برنامه چند گام اصلی دارد و سعی کردیم حرف کلی نزنیم. اینکه باید فقر کم شود و بیکاری رفع شود حرف کلی است. ما هم اهداف کلی معین کردیم و هم برنامههای مشخص و سنجشپذیر. راهکارهایی هم طراحی کردهایم به دقت برنامهریزی شده و دوره زمانی برای آن تعیین شده است. روش اجرای برنامهها هم مشخص شده است.
اهداف چیست؟ رشد اقتصادی ایران از سال 1401 به بیش از 6 درصد برسد. تورم کشور در انتهای برنامه 4 ساله به زیر 10 درصد برسد، که متوسط نرخ تورم در خاورمیانه است. فقر مطلق از بین برود. یعنی اجازه ندهیم قدرت خرید مردم از یک سطحی پایینتر بیاید برای اینکه سرمایه اجتماعی را بالا ببریم. اینها اهداف کلی است.
50 شهر جدید باید در حاشیه خلیجفارس ایجاد شود
برنامه عملیاتی برای تحقق این اهداف چیست؟
صادقالحسینی: گامی که در روز اول در دولت آینده باید برداشته شود این است که 50 تا 70 شهر جدید تعریف شود. بهخصوص در حاشیه خلیج فارس و حاشیه راههایی که در این طرح دیده شده است. این به چند هدف کمک میکند. اول اینکه بخش عمده کسری بودجه در سال اول جبران میشود. پیشبینی ما این است که در دو سال 1000 هزار میلیارد تومان زمین آزاد میشود که به بودجه عمومی واریز خواهد شد.
هدف از این کار چیست؟ به این درد میخورد که دولت برای جبران کسری بودجه استقراض از بانک مرکزی نکند. دلار نفتی به بانک مرکزی ندهد که بانک مرکزی مجبور به چاپ ریال معادل آن باشد و موجب رشد پایه پولی شود. یا اینکه نرخ ارز سرکوب شود و بیماری هلندی شکل بگیرد.
دولت میتواند بودجه ارزی را از بودجه ریالی جدا کند و پول نفت وارد اقتصاد نشود. پول نفت فقط برای واردات تکنولوژیهای پیشرفته باشد.
برخی معتقدند درآمد نفت از بودجه جاری جدا شود. درواقع بودجه عمرانی از جاری جدا شود و بخشی از درآمد نفت فقط صرف پروژههای عمرانی شود.
صادقالحسینی: نه. اگر درآمد نفتی به بودجه عمرانی داده شود باز هم پول نفت وارد اقتصاد میشود. فقط برای واردات تکنولوژی پیشرفته. مثلا قطار سریعالسیر. واردات هواپیما. جایگزینی تکنولوژی جدید با ماشینآلات صنایع انرژیبر. واردات تجهیزات انرژیهای تجدیدپذیر و خورشیدی. پول نفت باید صرف اینها شود. کالا بیاید به جای دلار. وقتی تکنولوژی پیشرفته آمد هم زیرساخت توسعه فراهم شده و هم از آن طرف دلار به ریال تبدیل نشده که یا تبدیل به بیماری هلندی شود و یا پایه پولی بالا برود.
باید این مساله اینگونه را حل کرد. ما 50 سال است که درگیر بیماری هلندی هستیم. چون دلار نفتی را تبدیل به ریال می کنیم. به همین دلیل تورم در ایران از بین نمیرود. چرا زیر بار حذف نفت از درآمد کشور نمیرویم چون کسری بودجه داریم. به همین دلیل برنامه پیشنهادی ما این است که در دو سال اول با این پروژه شهرهای جدید کسری بودجه را کنترل میکنیم. پس قدم اول شهرهای جدید است.
اگر درآمد دولت از محل فروش زمین در شهرهای جدید نتوانست همه کسری بودجه دولت را تامین کند، باید دولت اوراق بفروشد. نباید گذاشت دولت به بانک مرکزی ارز بفروشد و بانک مرکزی معادل آن ریال چاپ کند.
علاوه بر کسب درآمد از محل فروش زمین و دارایی به تعریف 70 شهر جدید و کنترل کسری بودجه برای 2 سال، نتیجه دیگری که این اقدام دارد ایجاد رونق ساخت و ساز و راهسازی است. دپیلماسی راه که یکی از برنامههای دیگر ماست باعث میشود ساخت و ساز رونق بگیرد. بخش مسکن باعث فعال شدن بسیاری از بخشهای تولید کشور میشود و لوکوموتیو اقتصاد را راه میاندازد و اشتغال و رشد اقتصادی را بالا میبرد. مثل پتروشیمی نیست که یک رشد با کمترین سطح اشتغال بهوجود بیاورد.
برای اصلاح نظام مالیاتی باید سازمان مالیاتی به زیرمجموعه رئیس جمهور منتقل شود
البته یک نکتهای در این میان وجود دارد. بعد از اتمام پروژه ساختمان سازی بخش عمده نیروی کار در این بخش از بین میرود.
صادقالحسینی: بله. اما این برنامه دو ساله است. در این دو سال این پروژه مسکنسازی پیگیری میشود. البته پروژه راهسازی یک پروژه 8 ساله تا 10 ساله است. پروژهای وسیع است که تا عراق و سوریه و لبنان هم میرود و اولین بار خلیح فارس را به مدیترانه وصل میکند.
قدم دوم که همان روز اول باید انجام شود جدایی بخش ریالی از ارزی در بودجه است که بودجه ارزی صرف واردات تکنولوژی پیشرفته است.
قدم سوم که همان روز اول باید اجرا شود اصلاح نظام مالیاتی است. برای اینکه کسری بودجه دولت با افزایش منطقی درآمدهای مالیاتی به صورت پایدار قابل تامین خواهد بود. اصلاح نظام مالیاتی در سال اول و دوم جواب نمیدهد و برای همین ما یک برنامه 3 ساله برای آن در نظر گرفتیم. قدم اول اصلاح نظام مالیاتی این است که سازمان امور مالیاتی از زیرمجموعه وزارت اقتصاد جدا شده و زیر نظر رئیس جمهور قرار گیرد. مشکل ما این است که 40 سال است میخواهیم اصلاح نظام مالیاتی انجام دهیم اما نمیتوانیم. چرا؟ چون وزیر اقتصاد باید انجام دهد و وزیر هم زیر فشار مجلس است و مشکلاتی را همین ساختار بهوجود میآورد.
بنابراین سازمان امور مالیاتی باید به سازمان توسعهای اصلاحگر تبدیل شود که با این ساختار نمیتواند و باید رئیس آن معاون رئیس جمهور باشد. سازمان تامین اجتماعی هم باید از زیرمجموعه وزارت رفاه خارج شود.
یعنی رئیس سازمان تامین اجتماعی هم معاون رئیس جمهور شود؟
صادقالحسینی: نه. سازمان تامین اجتماعی و سازمان امور مالیاتی ادغام و به یک سازمان تبدیل شوند. رئیس آن هم معاون رئیس جمهور باشد.
مشابه این ساختاری که پیشنهاد میدهید در کشورهای دیگر هم وجود دارد؟
صادقالحسینی: در اغلب کشورها مالیات و تامین اجتماعی اجباری یکی است.
زیرمجموعه وزیر و یا وزارتخانه نیستند؟
صادقالحسینی: مالیات از زیرمجموعه فشار سیاسی خارج شود. هیچگاه در دنیا اینگونه نیست که شما بودجه را در مجلس بنویسید و مجلس بودجه را تغییر دهد. بودجه را یا مجلس تصویب میکند یا رد میکند. اصلا کمیسیون تلفیق بیمعناست. بودجه برای دولت و قوه مجریه است.
ضرورت ایجاد پایه مالیات بر مجموع درآمد و اخذ مالیات از بخش غیررسمی
البته قانون اساسی هم تاکید کرده لایحه بودجه را باید دولت تدوین و به مجلس ارسال کند و هرگونه تغییر در ارقام بودجه را نیز تابع مراتب مقرر در قانون عنوان کرده است. بنابراین لایحه بودجه نمیتواند به طرح نمایندگان مجلس تبدیل شود.
صادقالحسینی: این اصل از قانون اساسی محل اشکال است. با استناد به همین اصل مجلس تغییر زیادی در لایحه بودجه اعمال میکند. رئیس جمهور مهمترین گزینه اقتصادیاش را باید معاون مالیاتی و تامین اجتماعی بگذارد، نه وزیر اقتصاد. این محور توسعه باید باشد.
این نقطه شروع اصلاح نظام مالیاتی است. نقطه پایان آن پیاده شدن نظام PIT در ایران است. مالیات بر مجموع درآمد است. این یعنی چی؟
یعنی هر کسی که از یک نسبتی بیشتر درآمد دارد باید مالیات بدهد.
صادقالحسینی: خیلی فراتر از این است. مشکل اصلی نظام مالیاتی این است که نظام مالیاتی از بخش رسمی اقتصاد مالیات میگیرد و بخش غیررسمی یک ریال هم مالیات نمیدهد و هیچ نقش مثبتی در اقتصاد بازی نمیکند. این چگونه درست میشود؟
رئیس سازمان مالیاتی مهمترین مدیر برای رئیس جمهور است
به نظر میرسد یکی از پیشنیازهای اخذ مالیات بر مجموع درآمد حذف معافیتهای مالیاتی است.
صادقالحسینی: لازمه اخذ مالیات بر مجموع درآمد این نیست. چون بسیاری بخشها مشمول مالیات هستند اما چون در بخش غیررسمی فعالیت میکنند دولت از آنها نمیتواند مالیات بگیرد. حذف معافیتهای مالیاتی هم خوب است و باید پیگیری شود اما این ارتباط مستقیمی با اخذ مالیات بر مجموع درآمد ندارد.
اولویت شناسی از همه چیز مهمتر است. تا اولویتها را نشناسیم نمیتوانیم مشکلات را به درستی حل کنیم.
اجرای نظام مالیات بر مجموع درآمد 2.5 تا سال زمان میبرد. این پایه مالیاتی پروژهای بسیار مهم است و به همین دلیل مهمترین مدیر رئیس جمهور باید برای آن بخش انتخاب شود و تعهدش این باشد که این پایه مالیاتی را عملیاتی کند. با این کار مالیات روی کل درآمدها مینشیند. دیگر کاری ندارد که این پول را چگونه به دست آوردهاید. با این روش میتوانید مالیات بر بخش رسمی و شرکتهایی که فعالیت آنها اشتغالزاست و باعث افزایش رشد اقتصادی میشود را کاهش دهید.
نکته اینجاست که به جای اخذ مالیات از شرکت تولیدی دولت میتواند از سود کسب شده توسط سهامدار از شرکت، مالیات اخذ کند. چگونه میتوانید از سهامدار بابت این درآمد و مجموع درآمدش مالیات بگیرید با همین PIT (مالیات بر مجموع درآمد). چون سازمان مالیاتی حساب فرد را بررسی میکند. این میشود عدالت.
اقدام چهارم شروع اصلاح یارانههای پنهان در اقتصاد ایران است. شروع درآمدزایی برای دولت از محل اصلاح یارانه پنهان را برای سال سوم قرار دادیم. در دو سال اول نباید دولت فشاری وارد کند. در دو سال اقناع افکار عمومی باید انجام شود و به طور کامل برنامهریزی جدی شود و سپس در سال سوم اجرایی شود. پیشنهاد ما برای یارانههای پنهان راهاندازی بازار متشکل انرژی است. الان چرا مردم میگویند قیمت بنزین و گازوئیل زیاد نشود؟
بازار متشکل انرژی طرحی برای حذف یارانه انرژی و از بین بردن فقر مطلق
چون هزینه زندگی برای آنها افزایش مییابد.
صادق الحسینی: بله. میگویند چرا هزینهها را مثل اروپا میکنید اما درآمد ما مثل اروپاییها نیست؟ هر چند که این مقیاس غلط است چون درآمد تابعی از رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی است. اگر بهای انرژی پایین نگه داشته شود، سرمایه ملی و سرمایه نسلهای آینده پیشخور و نابود میشود. ایده یک جملهای بازار متشکل انرژی چیست؟ میگوید من به ازای میزانی که یک خانوار اروپایی، بنزین، گازوئیل، گاز، برق، نفت سفید و نفت کوره مصرف میکند، به هر ایرانی این 6 قلم کالا را رایگان میدهم. چون ما نفت داریم و انرژی داریم.
این کار مثل این است که دولت به هر ایرانی در ماه 30 دلار پرداخت کرده است.
در قالب بازار متشکل ارزی به هر نفر یا خانوار سهمیه انرژی داده میشود؟
صادقالحسینی: بله اما این سهمیه مثل کارت سوخت نیست. قابل فروش است و برای هر فرد 30 دلار در روز درآمد ایجاد میکند. با این کار فقر مطلق طبق تعریف بینالمللی از بین میرود.
البته حداقل درآمد برای عبور از فقر مطلق 2 دلار در روز شده است.
صادقالحسینی: تعاریف فرق میکند. یک دلار هست. یک دلار و 25 سنت است. 2 دلار هم هست. بستگی به تعریف فقر مطلق دارد. البته قیمت و سهمیهای که به هر فرد بابت این 6 قلم کالا میرسد بیش از 30 دلار در ماه خواهد شد. ما 30 دلار میگوییم تا یک نقطه اطمینانی باشد. بستگی به تغییر قیمتهای جهانی و نرخ ارز، قیمت انرژی و درآمد حاصل از فروش آن هم تغییر میکند.
با این کار هم فقر مطلق کنترل شده و هم درآمد دولت افزایش مییابد. چگونه؟ الان حداقل 2000 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان حاملهای انرژی داده میشود. بودجه دولت در سال 1400 چقدر است؟ 1200 میلیارد تومان. این یعنی حدود 2 برابر بودجه دولت در سال 1400. وقتی در کشوری این حجم عظیم یارانه انرژی به صورت پنهان پرداخت میشود اصلا دولت چرا اوراق میفروشد؟ این همه یارانه داده میشود اما میلیونها نفر فقیر باشند؟ این چه معنایی دارد؟ یارانه برای کاهش فقر و نابرابری است. یارانه برای این است که از ثروتمند بگیرید و به فقیر بدهید.
در این طرح این سهمیه 6 قلم کالا برای همه مردم است؟
صادقالحسینی: بله.
اصلاح قیمت حاملهای انرژی در یک سال و یک گام اجرا میشود؟
صادقالحسینی: این طرح در سال سوم اجرا میشود. ببینید هر خانوار اروپایی تقریبا یک سوم خانوارهای ما انرژی مصرف میکند. ما هم در این طرح معادل الگوی مصرف یک خانوار اروپایی، انرژی رایگان به خانوار ایرانی میدهیم. یک سوم از انرژی به قیمت آزاد توسط دولت در بازار متشکل ارزی عرضه میشود و یک سوم هم فقط برای صادرات اختصاص مییابد. با این روش قیمت انواع انرژی به قیمت منطقه خلیج فارس میرسد.
اتلاف انرژی و قاچاق انرژی از بین میرود. وقتی قیمت انرژی معادل قیمت منطقه شود توجیه اقتصادی قاچاق به کلی از بین میرود. بخش زیادی از کسری بودجه دولت در سال سوم و چهار از محل این درآمد تامین میشود و کسری بودجه با مالیات و انرژی جبران میشود. دیگر در سال سوم و چهارم زمین و دارایی فروخته نمیشود.
اینکه اصلاح قیمت حاملهای انرژی یکباره باشد و یا تدریجی باید گفت که به هر روشی قابل اجراست. هم میشود در 6 ماه اجرا کرد و هم در 5 سال. اما وقتی تدریجی اجرا شود درآمد مردم هم کمتر رشد میکند. مثلا 10 درصد قیمت انرژی بالا میرود و 10 درصد هم درآمد مردم بالا میرود.
هدف این است که برای حذف یارانه انرژی طرفدار بهوجود بیاید. یعنی مردم ببینید وقتی یارانه انرژی حذف میشود، درآمد آنها هم بالاتر میرود. قیمت انرژی وقتی به طور کامل آزاد شد، بهای انرژی براساس قیمت جهانی آن انرژی و ضرب آن در نرخ ارز مشخص میشود. با این کار هم اهمیت سیاسی-اجتماعی سرکوب نرخ ارز از بین میرود و هم عدم تغییر قیمت حاملهای انرژی.
برنامه تبدیل ایران به شاهراه منطقه
فکر میکنید نتیجه این طرحها چه خواهد بود؟
صادق الحسینی: خوبی این طرح این است که نقدینگی جدیدی وارد اقتصاد نمیشود و این ریال در درون اقتصاد وجود دارد و تورمی هم اضافه نمیشود. با این کار بخش عمده درآمد بودجه کشور در سال 1403- 1404 را فروش انرژی و مالیات تشکیل میدهد. اینها درآمدهای بودجه هستند که درآمدهای پایداری خواهند بود.
برنامه دیگر تبدیل ایران به شاهراه و چهارراه منطقه خواهد بود. توسعه زیرساختهای ریلی، قطارهای سریعالسیر و توسعه ظرفیت بنادر، کارت امتیاز ایران در هر مذاکره و تهدیدی خواهد بود. اگر 5 تا 7 درصد از کالاهای جهان از ایران بگذرد دیگر تحریم ایران کار سادهای خواهد بود؟ آیا تحریم ایران برای هیچ کشوری دیگر مهم نیست؟ خیر. باید برای توسعه ایران ذینفع در دنیا بهوجود بیاوردیم. ذینفعان توسعه ایران به وسیله راه به وجود خواهند آمد. ما مزیت نفت را از دست دادیم و اگر در این چند سال در این جهت تلاش نکنیم، مزیت راه را هم از دست خواهیم داد.
در مجموع با این برنامه ما پیشبینی میکنیم هم میتوان تورم را تک رقمی کرد و هم سرعت توسعه و رشد اقتصادی را بالا برد و فقر را از بین برد و هم کشور را به سمت بیاثر کردن تحریمها و تحریمناپذیری هدایت کرد.
این بحث اصلی طرح بنای ایران است و برای اجرای هر کدام از این طرحها زحمات زیادی باید کشیده شود. کسی را میخواهد که پای کار کشور باشد و 4 سال یا 8 سال بیاید و بازی را عوض کند. ما رئیس جمهوری مثل روسای جمهور قبلی نمیخواهیم. رئیس جمهوری میخواهیم که دنبال دردسر و عوض کردن بازی باشد. رئیس جمهوری که دنبال کار کردن باشد و یک کلان استراتژی داشت باشد. از این جنس آدم میخواهیم. برنامهاش هم معلوم است. لازم نیست 4 سال طول بکشید تا متوجه بشود چه کار باید کرد. به نظرم ایران راهحل دیگری ندارد و باید روی یک برنامه مشخصی اجماع کرد.