تاریخ ۵۰ساله فقر در ایران/ عواقب محاسبه اشتباه خط فقر
آمارها حاکی از این است که جمعیت۶۰ درصدی طبقه فقیر در قبل از انقلاب به جمعیت ۶۰ درصدی طبقه متوسط در بعد از انقلاب رسیده است. اما اعمال تحریمهای ناجوانمردانه در سالهای اخیر و اپیدمیکرونا سبب تشدید فقر در ایران شدهاست. تا جایی که فقر در خانوار روستایی از ۱۰ درصد در سال۲۰۱۰ به بیش از۲۳ درصد در سال۲۰۱۹ رسیدهاست. مقابله با این معضل در ایران نیازمند کمک نقدی به عنوان راه حل کوتاه مدت و سرمایهگذاری بر روی زیر ساختها به عنوان راه حل بلند مدت است.
اقتصادآنلاین - محمدباقر طغیانی؛ برنامه اقتصاد ایران در گذار از بحران که هر هفته چهارشنبه ساعت ۲۰ بصورت زنده از صفحه اینستاگرام اقتصاد آنلاین و با حضور محمدصادق الحسینی و علی مروی، کارشناسان اقتصاد ایران برگزار میشود، این هفته میزبان دکتر هادی صالحی اصفهانی از اقتصاددانان سرشناس ایرانی دانش آموخته دکتری اقتصاد از دانشگاه هاروارد و استاد تمام دانشگاه ویرجینیا تک آمریکا بود. دکتر صالحی اصفهانی در نیمه اول قسمت شانزدهم این برنامه که در تاریخ دوازدهم اسفندماه برگزار شد، بحث فقر و نابرابری در ایران و راهکارهایی برای خشکاندن ریشههای آن را مورد واکاوی قرار داد.
تعریف و معرفی شاخص اندازهگیری فقر
اگر بخواهیم تعریفی از فقر داشته باشیم در ابتدا باید از شاخص خاصی مثل درآمد یا هزینه خانوار استفاده کنیم و بعد از آن ببینیم چند درصد افراد جامعه زیر خط فقر قرار دارند. این نگرش به مراتب ریزبینانهتر از دید آمارتیاسن است که بیشتر در مورد این که آیا افراد میتوانند با درآمدشان از امکانات موجود در یک جامعه استفاده کنند صحبت میکند. در آن حالت ممکن است هزینههای یک نفر بالای خط فقر باشد ولی مشکلات عدیدهای داشته باشد و از بهداشت، آموزش، هوای تمیز و فضای مناسب کسب و کار برخوردار نباشد. بنابراین داشتن درآمد به تنهایی نمیتواند نشان دهد که یک فرد بالا یا پایین خط فقر قراردارد. اما از یک نظر شاخصی که از درآمد و هزینه به دست میآید خیلی مهم است. به طور کلی در جوامع وقتی یک فرد درآمد داشته باشد قاعدتاً باید بتواند از موهبات دیگر هم استفاده کند. مثلا در بحث آموزش میتواند آن چیزی که نیاز دارد را از کتاب گرفته تا ملزومات مدرسه خریداری کند. یا برای بهداشت اگر کسی درآمد داشته باشد قاعدتا میتواند از بازار بهداشت مانند ویزیت دکتر تا بیمارستان استفاده کند. البته داشتن درآمد لازم است اما کافی نیست. به عنوان مثال اگر در شهری مدرسه یا بیمارستان نباشد با وجود درآمد بالا، افراد نمیتوانند از این خدمات استفاده کنند. بنابراین شاخصی که ما از آن استفاده میکنیم یک کارکرد خاصی دارد و به همهی سوالهای پیچیدهای که در مورد فقر مطرح میشود پاسخ نمیدهد. انگیزه من برای اندازهگیری فقر در ایران و نوشتن در مورد آن، بدفهمی زیادی است که در داخل و خارج ایران وجود دارد. دغدغه اصلی من ارائه تصویری واقع بینانه از فقر، به خصوص برای افرادی است که ایران را نمیشناسند و تحت تاثیر تبلیغات مسموم قرار گرفتهاند.
تحلیل روند درآمد سرانه؛ ابزاری برای تحلیل فقر
قبل از اینکه در مورد فقر صحبت کنیم مسالهی سطح زندگی را آن طوری که بیشتر در سطح جهان مطرح میشود در نظر میگیریم. شکل زیر کارایی بلند مدت اقتصاد ایران را نشان میدهد.
از آنجایی که درآمد سرانه کل کشور به ما زمینهای برای صحبت در مورد فقر میدهد، آمار مهمی در این زمینه برای ما محسوب میشود. دو پایگاه در سطح بینالمللی برای مقایسه درآمد ملی کشورها استفاده میشود. منحنی پایین که مربوط به پایگاه PWT است بیشتر مورد استفاده اقتصاددانان قرار میگیرد. در شکل بالا مقایسه بین درآمد سرانه ایران و ترکیه به عنوان یک کشور همسایه و جمعیت تقریباً برابر با ایران، آورده شده است. بر اساس نمودارها قبل از انقلاب سرعت رشد درآمد سرانه ایران از ترکیه بیشتر بوده است و بعد از افتی که در دوران جنگ داشته، رشد خوبی کرده و برابر با ترکیه شده که حاکی از برخورداری اقتصاد ایران از پتانسل رشد است. اما نقطه عطفی که در سال ۲۰۱۰ اتفاق میافتد، ادامه رشد اقتصاد ترکیه و سرازیری اقتصاد ایران است. این اتفاق در اثر تحریم ایران رخ میدهد. هرچند نمودار آمار بانک جهانی و نمودار بالایی افت کمتری را به نسبت نمودار پایینی نشان میدهد اما واقعیتی را که نمیتوان پنهان کرد این است که اقتصاد ایران تا قبل از تحریمها در حال رشد بوده و تحریمها رشد آن را متوقف کردهاست. رابطهای بین بالا رفتن یا پایین آمدن فقر با روندهایی که در این نمودارها میبینیم در قبل یا بعد از تحریمها و حتی قبل یا بعد انقلاب وجود دارد که میتوان آن را توضیح داد.
آمارها در مورد درآمد ایران راست میگویند؟
در چهار دهه اخیر، بانک مرکزی و حتی بانک جهانی از ابزارهای نامناسبی برای نشان دادن واقعیت اقتصاد ایران استفاده کردهاند. اما بقیه پایگاههای داده مانند پن احتمالا تخمین واقعبینانهتری نسبت به رشد اقتصادی ایران در ۵۰ ساله اخیر ارائه میدهند. اگر قیمتهایی که برای مقایسه تولید ناخالص داخلی بین دوکشور استفاده میشود خیلی با هم متفاوت باشند، در اندازهگیری دچار مشکل میشویم. کاری که این پایگاههای داده انجام میدهند این است که قیمتها را بین کشورها ثابت فرض میکنند البته در طول زمان برای کشور قیمتها را تغییر میدهند اما این قیمتهای خود آن کشور نیست، چرا که در کشورها ممکن است خیلی از کالاها ارزانتر از سطح بینالملل باشد. در کالاهایی مثل خدمات فرض کنید خدمات آرایشگری مشابه در ایران و آمریکا، نسبت بهای پرداختی یک به ۱۰ باشد. اما کاری که نرخ برابری قدرت خرید (PPP) میکند این است که قیمتهای آمریکا را برای بقیه کشورها و در همه مقاطع زمانی استفاده میکند. این در حالی است که بانک مرکزی از ابزاری شبیه شاخص هزینه مصرف خانوار استفاده میکند. به عنوان مثال مقدار بیشتری از درآمد کشور در قبل از انقلاب از صادرات انرژی بوده است، در حالی که بعد از انقلاب این درآمد از مصرف انرژی در داخل کشور و برابر با مقدار تقریباً ثابت شش تا هفت میلیون بشکه در روز بوده است. به عبارت دیگر قبلا شش میلیون بشکه نفت صادر میکردیم و نزدیک به یک میلیون بشکه در داخل مصرف میشد. اما الان یک یا دو میلیون بشکه صادر میکنیم و پنج میلیون بشکه در داخل کشور مصرف میشود. قیمتهای داخلی انرژی با قیمت انرژی در ترکیه، سوئد، آمریکا خیلی متفاوت است و بانک مرکزی با بررسی قیمت گاز مصرفی در طی این سالها نشان میدهد که مصرف ما از گاز بالا نرفتهاست در حالی که اگر آن را با قیمتهای آمریکا بسنجیم میبینیم که شاید ۱۷۰ میلیارد دلار درآمد گمشده در کشور در اثر تخصیص بالای یارانه انرژی در کشور داشتهباشیم که از آمار داخلی به دست نمیآید اما نرخ برابری قدرت خرید آن را نشان میدهد. این اختلاف درآمار منجر به سردرگمی در مقایسه درآمد سرانه کل کشور در قبل و بعد از انقلاب و همچنین با دیگر کشورها میشود. برای شناخت بهتر وضعیت ایران خوب است ما از محاسباتی که به صورت صحیح انجام شده و از نرخ برابری قدرت خرید استفاده شده بهره ببریم. در مطالعات فقر، این اختلاف جنبه دیگری به خود میگیرد.
تاثیر درآمد سرانه بر فقر
نکته مهمی که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که هرچند تا سال ۲۰۱۰ میزان درآمد سرانه ایران و ترکیه شبیه به هم بوده است اما در ترکیه درآمد کشور از نیروی کار بدست آمده است در حالی که مقدار زیادی از درآمد در ایران را منابع طبیعی تشکیل دادهاست و نشان از شکنندهتر بودن اقتصاد ایران بوده است. البته از برکت تحریمها سهم نفت در سال ۱۳۹۰تا ۱۳۹۹ از ۵۰ درصد به حدود ۱۵ درصد از درآمد کشور رسیده است. مسئله بهرهوری نیروی کار در اینجا حائز اهمیت است چرا که برای حل مساله فقر در نهایت نمیخواهیم با توزیع پول، زندگی مردم را حفظ کنیم. باید قابلیت کسب درآمد در بازار را برای مردم ایجاد کرد. در این مورد باید به تولید ناخالص داخلی بدون نفت نگاه کرد زیرا این شاخص، در واقع بازده فعالیت اقتصادی ۲۷ میلیون ایرانی را نشان میدهد.
تاریخچه فقر نیم قرن گذشته در ایران
آمار دیگری که به نزدیک شدن به بحث فقر کمک میکند، سطح زندگی و آمار بودجه خانوار است. این آمار دقت بیشتری نسبت به تولید ناخالص داخلی دارد. همانطور که مشاهده میشود شکل زیر ایران را به چهار گروه درآمدی تقسیم میکند. خط آبی در شکل نشان دهنده افرادی که درآمد آنها کمتر از ۵.۵ دلار در روز است و فقیر به حساب میآیند. خط سبز نیز درصد قشر متوسط در جامعه را نشان میدهد.
بر اساس دادههای منحنی میبینیم که در سالهای آخر، فقر در حال افزایش است که احتمالاً با تحریمها در زمان ترامپ ارتباط داشته باشد. با نظر به منحنی سبز رنگ که نشان دهنده طبقه متوسط است و مقایسه آن با طبقه فقیر میبینیم از سالهای ۱۹۹۵ به بعد، بسیاری از طبقاتی که از خط فقر خارج شدند به طبقه متوسط پیوسته اند تا جایی که این طبقه بیش از ۶۰ درصد جمعیت کشور را تا قبل از تحریمها تشکیل دادهاند. اگر به قبل تر برگردیم میبینیم که تا قبل از سال۱۹۹۵ و به خصوص در زمان جنگ، طبقه فقیر، طبقه پایین تر از متوسط و طبقه متوسط هر کدام ۳۰ درصد جامعه را تشکیل میدادند. در حال حاضر این آمار تغییر کرده و اکثر افراد جزء طبقه متوسط جامعه هستند. هرچند آمار دقیقی از قبل از انقلاب موجود نیست اما تعدادی آمار جدولی وجود دارد که تبدیل این آمار به آمار فرضی بر اساس یک سری از فرضیهها، حاکی از زیر خط فقر بودن بیش از ۶۰ درصد جامعه ایران در آن زمان است که در حال حاضر به طبقه متوسط ۶۰ درصدی تبدیل شده است. این آمار خط بطلانی بر صحبت افرادی است که حرف از متمول بودن مردم در آن زمان میزنند.
سوالی که شاید پیش بیاید این است که اصلیترین عواملی که این تغییر شگرف در فقر را رقم زدند و باعث شدند که بسیاری از افرادی که زیر خط فقر بودند به طبقه متوسط بپیوندند چه بوده است؟ اگر به منحنی قبل برگردیم میبینیم قبل از انقلاب، فقر به شدت افت میکند. علت آن چهار برابر شدن قیمت نفت در فاصله زمانی کوتاه است. بنابراین میبینیم که جامعهی ایران قابلیت این را دارد که پول نفت را به کاهش فقر تبدیل کند. چنان که در قبل و بعد از انقلاب این کار را کرده است. دوره دوم کاهش فقر نیز که از سال ۲۰۰۳ شروع شد باز هم به خاطر افزایش قیمت نفت بوده است. البته کاهش فقر در سالهای بعد از انقلاب را نمیتوان تنها به درآمدهای نفتی نسبت داد چنان چه از سال۱۹۹۵ تا سال ۲۰۰۰ قیمت نفت به حدود بشکهای هشت دلار رسیده بود و ایران درآمد نفتی بسیار پایینی داشت. ولی با همین درآمد پایین نفتی فقر کاهش پیدا کرد. اثبات آماری و دلیل مشخصی در این زمینه وجود ندارد اما از جمله بهترین دلایلی که برای کاهش فقر به ذهن میرسد، میتوان به کمک رسانی گروههای خود جودش مانند جهاد سازندگی، تلاش برای خدمت رسانی به روستاها، خانههای بهداشت، آموزش زنان و ایجاد مدارس و حتی جداسازی جنسیتی مدارس اشاره کرد.
اندازه گیری تکنیکی فقر
روشی که بسیاری از محققین برای اندازه گیری خط فقر استفاده میکنند، بر اساس میزان کالری است که افراد در روز مصرف میکنند. در شکل زیر نمودار میزان کالری که هر فرد در روز مصرف میکند برای سال ۲۰۱۱ با فقر حدود ۱۰ درصد در این سال و سال ۲۰۱۹ با میزان فقر حدود ۱۵ درصد کشیده شده است.
مشکلی که در محاسبات فقر در ایران وجود دارد و روند فقر را مخدوش میکند، اندازهگیری هرساله خط فقر است. رابطه بین فقر و کالری آنقدر دقیق نیست که بتوان از کالری به خط فقر رسید. بنابراین بهتر است همان معیار ۵.۵ دلار که قبلاً هم گفته شد معیار خط فقر قرار دهیم و یا اینکه یک خط فقر که به عنوان نمونه از نمودار کالری در سال ۲۰۱۹ به دست میآید را معیار قرار دهیم و هر ساله آن را بر اساس تورم به روزرسانی کنیم. در غیر اینصورت اگر معیار را هر ساله عوض کنیم، آمار درستی از میزان فقر در جامعه بدست نمیآید و حتی باعث سوء استفاده و غیر واقعی نشان دادن آمار میشود.
عواقب محاسبه و اعلام غلط خط فقر
برخی تلاش میکنند با تغییر در معیارها، خط فقر را به غلط نشان دهند و تعداد زیادی از مردم ایران را زیر خط فقر نشان دهند. متاسفانه این آمار اشتباه در داخل و خارج ایران عواقب بسیار بدی دارد. به عنوان نمونه آمار غلطی مبنی بر فقر ۷۰ درصد ایرانیها بر اساس یک برداشت غلط از گزارشات مرکز پژوهشها در سالهای اخیر منتشر شد. این آمار منجر به سوء برداشت مقامات آمریکایی از وضعیت ایران و در نتیجه افزایش تحریمها برای رساندن آمار فقر از ۷۰ درصد به ۹۰ درصد در ایران شد در حالی که آمار واقعی فقر در ایران نزدیک به ۱۰ درصد بوده است. این آمار هم سیاستهای آمریکا را دچار اشکال کرد هم فشار ناجوان مردانهای به ایرانیان وارد کرد.
فقر در ده سال گذشته افزایش پیدا کردهاست یا نه؟
بررسی میزان هزینه واقعی خانوارها در کشور حاکی از افت بیشتر هزینه واقعی خانوارهای روستایی و رشد فزاینده فقر این خانوارها در ۱۰ سال اخیر است.
نمیتوان گفت همه این افت به خاطر وجود تحریمها بوده است و ممکن است عواملی مانند بی آبی هم بر آن اثر گذاشته باشد. نکته جالب توجه نمودار، بازگشت تهرانیها به سطح قبل از تحریمها در دولت کنونی است. به طور کلی در قبل از انقلاب توجه اصلی به شهرها بود و بعد انقلاب به روستاها توجه شد اما در حدود۲۰ سال اخیر مجدداً شهرها مورد توجه قرارگرفتهاند. در نمودار میبینیم که بیشترین فشار در تحریمها به روستاها وارد شده است تا جایی که درصد فقرا از ۱۰ درصد در سال ۲۰۱۳ به ۲۳ درصد در سال ۲۰۱۹ در این مناطق رسیده است.
در کوتاه مدت و بخصوص در شرایط پاندمی راهحلی که سیاستگذار برای حل این مشکل باید در نظر داشته باشد، رساندن درآمد به افراد است. در ایران نیز مانند بسیاری از کشورها سیاست رساندن درآمد نقدی به افراد وجود دارد و این همان سیستمی است که در دولت قبل برای پرداخت یارانهها راهاندازی شدهاست. در این نمونه برای حل مشکل در کوتاهمدت، به دلیل زمان بر بودن شناسایی افراد نیازمند، درآمد نقدی به حساب افراد واریز میشود تا به سرعت و بدون دستکاری، افراد بتوانند از آن استفاده کنند. هر چند این سیستم به خوبی در ایران اجرا نشد اما به طور کلی راه حل درستی برای حل کوتاهمدت مشکل فقر است و به عنوان یک اولویت در شرایط غیر تحریمی تلقی میشود.
راهبرد غلط؛یارانه انرژی به جای یارانه نقدی
توزیع نقدی مبلغی به صورت مساوی برای ریشه کنی فقر در دنیا مطلبی پذیرفتهشده است اما در ایران مخالفتهایی با آن وجود دارد و بیشتر منابع صرف شده برای کمک به فقر به صورت غیر نقدی مانند یارانه انرژی بوده که سیاستی بسیار غلط است. به عنوان نمونه میتوان انرژی را معادل با قیمت کشورهای هم جوار، در داخل فروخت و درآمد حاصل را صرف پرداخت یارانه نقدی و سرمایه گذاری بر روی زیر ساختها برای کاهش فقر در بلند مدت کرد. اما اگر بخواهیم علت مخالفت اقتصاددانان با پرداختهای نقدی را ریشهیابی کنیم، باید به منطق اجرای طرح در دولت گذشته برگردیم. منطق این سیستم، جابجایی یارانه نقدی با یارانه انرژی نبود. در دولت قبل با انحلال سازمان برنامه و بودجه و دادن پول به مردم با فرمان مستقیم رئیس جمهور به فرمانداریها منجر به ایجاد ذهنیتی پوپولیستی از دولت برای اقتصاددانان مبنی بر عدم اعتقاد دولت به سرمایهگذاری در زیر ساختها شد. مشکل دوم طرح این بود که منابع آن به نسبت هزینهها کمتر بود. در آن زمان درآمدهایی که از هدفمندی یارانهها بدست آمده بود کمتر از مبلغی بود که به مردم پرداخت میشد و همین باعث مخالفت اقتصاددانان و منتقدین شد هر چند به طور کلی طرح خوبی تلقی میشد.
در رابطه با توزیع یارانه نقدی در دنیا برخی اقتصاددانان ایرادهایی را مطرح میکنند. اول اینکه به گفته برخی این پول صرف کالاهای غیرضروری میشود، در حالی که بر اساس آمار تخصیص یارانه نقدی به هر خانوار باعث میشود آن را در جهت تامین کالاهای ضروری استفاده کنند. مورد دومی که مطرح میشود این است که دادن پول به فقرا به دلیل تنبل بودن آنها منجر به بیکاری آنها میشود. این فرضیه در زمان پرداخت یارانههای نقدی در ایران نیز زیاد شنیده میشد. اقتصاددانان در بسیاری از مقالات از این مسئله به عنوان افسانه فقرای تنبل یاد کرده اند و با بیان این که افراد استراحت بیشتر را به تامین نیازهای خود ترجیح نمیدهند آن را بیاساس میدانند. در مقالهای هم که اخیراً به کمک مرکز آمار نوشتهام، با بررسی ساعات کار افراد در قبل و بعد از پرداخت یارانه نقدی در ایران، مشخص شد که با پرداخت یارانه نقدی ساعات کار افراد کاهش نیافتهاست و حتی در برخی موارد به عنوان نمونه برای خانمها و خود اشتغالیها این ساعات افزایش یافتهاست.
اثر کرونا بر فقر
پاندمی کرونا در چندوقت اخیر منجر به پدیدار شدن نابرابریهایی شده که در زیر ساختها وجود داشتهاست. در قبل از انقلاب نابرابریها در زیرساختهایی مثل آب، برق، جاده، بیمارستان و... بوده که پس از انقلاب به طور کلی از بین رفته است. اما نابرابری جدیدی که به وجود آماده، نابرابری در دسترسی به اینترنت پرسرعت است. بر اساس آمارها ایران در مهار کرونا نسبتاً خوب عمل کرده است.
شکل بالا نشان میدهد ایران ضربه سنگینی از مرگ و میر کرونا به نسبت میانگین جهانی خورده است اما اخیراً توانسته آن را به پایین تر از سطح جهانی برساند. در مقایسه ایران با آمریکا نیز میبینیم که ایران با وجود منابع بهداشتی پایین تر به نسبت آمریکا توانسته عملکرد بهتری از نظر مرگ و میر داشته باشد. اما ضعف زیر ساخت اینترنت در ایران منجر به مشکلات آموزشی کودکان روستایی و ایجاد نابرابری آموزشی و همچنین کاهش درآمد سرانه افراد و تشدید فقر در ایران شده است.