x
۲۱ / آذر / ۱۳۹۷ ۰۶:۴۷

مصائب مهندس کولبر

مصائب مهندس کولبر

هنگام مصاحبه «کاریا» پسر دو ساله‌اش از فرط درد سنگ دو میلیمتری کلیه در آغوش پدر آرام ‌و قرار ندارد و مدام چنگ به چهره شکسته استخوانی مهندس کولبر می‌زند، کیوان، کایار را لختی آرام می‌کند و منقطع به روایت داستان تراژدی کولبری می‌پردازد.

کد خبر: ۳۲۱۳۰۲
لاماری

به گزارش اقتصادآنلاین، آرمان نوشت: کیوان کیوانفر، ۲۵ شهریور۶۶ در روستای «ده‌ له‌مرز» از توابع شهرستان سرو آباد در استان کردستان در خانواده‌ای تهیدست با شش فرزند، چشم به جهان روشن آرزوها گشوده است. دوران ابتدایی و راهنمایی را در دبستان ابتدایی و راهنمایی ده‌له‌مرز خوانده است و دبیرستان را در شهرستان مرزی پاوه تحصیل کرده است. این کولبر مهندس یا مهندس کولبر، سال ۱۳۹۰ کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری را از دانشگاه پیام نور رشت می‌گیرد و به امید اینکه بعد از سربازی استخدام شود، به خدمت سربازی در کرمانشاه می‌رود که تا پاوه شهر جهان زیست او چندان فاصله‌ای نیست. بعد از جشن فارغ‌التحصیلی کارشناسی ارشد از درد بیکاری و زندگی سخت کارگری پدر، طعم تلخ کولبری را در کوه‌های اورامانات پاوه در محور مرزی شویشه به روستای طویله اقلیم کردستان عراق برای نخستین بار تجربه می‌کند؛ طعمی که به گفته کیوان هنوز تلخی آن چون بغض فرو خفته، گلوی او را می‌فشارد.

این جوان ناامید از کار و استخدام، همزمان با دوران خدمت نیز روزهای پایانی هفته را که در برگه سربازی او به نام مرخصی قید شده است که بر روح لطیف کیوان به نام کولبری، به شغل سخت کولبری مشغول می‌شود تا هزینه سربازی را تامین کند و هم اینکه چشم نگران پدر را شبنم امید بپاشد. کیوان بعد از پایان دوره سربازی با «نسرین» دختری از روستای ده‌له‌مرز، آبادی دوران نفس‌های کودکی در سال93 ازدواج می‌کند و تاج کاغذین مهندس برنامه‌ریزی شهری را در سر سفره عقد بر سر عروس بازمانده از تحصیل می‌نهد و با دستان پینه‌بسته و خراشیده ریسمان کولبری، سند قرمز تعهد و پیمان زناشویی را امضا می‌کند. این صحنه را تنها کیوان می‌تواند روایت کند و قلم هیچ رسانه‌ای قدرت بازنمایی غم درون و شادی برون کیوان و همسرش را در این لحظه تاریخی ندارد؛ ثانیه‌هایی که کیوان نگران تعهد به زندگی با مدرک کارشناسی ارشد و شغل ناایمن کولبری است، شغلی که افزون بر فرسودگی جان و جسم؛ مرگ همیشه در کمین ساز حیات نفس‌های گرم و ثانیه‌های ارزشمند گذر عمر را سرد و دهشتناک کوک می‌کند.

از شورای شهر پاوه تا کولبری

به گفته کیوان ثانیه‌های نخستین سفره عقد آمیخته به هیاهوی هراس درون از آینده مشوش نامعلوم و هلهله مشحون از شادی بود که کیوان تنها تعریفی برای این لحظه در یک عبارت دارد، «قیامت تراژدی» که حتی قلم شکسپیر راوی این وضعیت نیست که آینده دختری از دیار کودکی را به فردای تاریک و موهوم از شغل کولبری با مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد پیوند بزند. کیوان بعد از ازدواج مستقل شد و زیر زمینی 50 متری در طبقه زیرین کرایه می‌کند و سال‌هاست که آرزوی رویانیدن گل نسترن در گلدان سفالین رویاهای نشکفته نسرین را در سر دارد و برای افراشتن چتر نیلوفر سعادت بر این مرداب شقاوت زندگی، کیوان نامزد دوره پنجم شورای شهر پاوه می‌شود که به دلیل وضعیت نامساعد مالی و عدم توانایی تبلیغات محیطی، این مهندس جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری با کسب 850 رای به رقبای خود حتی با رشته‌های تحصیلی غیرمرتبط می‌بازد و دوباره برای نان، بار به کول می‌زند و شانه زیر غم نان در کوه‌های اورامان خم می‌کند. کیهان ذهن کیوان، جغرافیای از پارادوکس‌هاست که به گفته او هنگامی که صاحب بار، بار 50 کیلویی پوشاک، سیگار و گردو بر پشت او گره می‌زند و از سنگلاخ‌های ناهموار کوه‌های سخت جان اورامان، عروج می‌کند، جهان راز آلود معنا، چون افسانه سیزیف کامو معنا دارد. این جوان دانش‌ آموخته کارشناسی جغرافیای شهری و ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری راوی داستان تلخی از زندگی است که چون تجربه زیسته من گزارشگر نیست، تنها بر ساختی از این درد را واژه می‌تواند تصویر و روایت کند.

کولبری مرا از رشته تحصیلی‌ام متنفر کرد

مصاحبه با کیوان سخت است، سخت‌تر از «طاها غفاری»؛ مدال‌آور کولبر مریوانی دارنده مقام نقره آسیا، چون جغرافیا خوانده و آن‌طور که او مفهوم خاستگاه کوه و سختی فرایند بافت کوه را می‌شناسد، من نمی‌شناسم، همین رشته تحصیلی درد کولبری را بر دوش کیوان به هنگام کولبری از کوه‌های اورامان سخت کرده است، چون کیوان واحدهای بسیاری را در مورد کوه‌ها با نمرات عالی پاس کرده است و زمانی که در مورد آبرفت، سنگ آهکی و فرآیند تشکیل ساختار کوه‌های منطقه در کلاس درس برای استاد و همکلاسی‌هایش کنفرانس داده است، کوه را زیبا در ذهن نقاشی کرده بود. این کولبر پاوه‌ای امروزه از کوه‌های اورامان که پشت او را زیر بار سنگین کولبری، شدید به درد آورده است، متنفر است، او اقرار می‌کند:«در روزهای نخست کولبری، هنگامی به سنگی زیبا در مسیر برخورد می‌کردم به احترام رشته تحصیلی و آشنایی نسبی تئوریکی با بافت سنگ و کوه با مشقت دولا می‌شدم و سنگ را تا مسیر انتهای مرز در کف دستان سرد خراشیده می‌ساییدم، اما هم‌اکنون چشم بسته مسیر کج می‌کنم؛ چون کولبری من را از رشته تحصیلی مورد علاقه‌ام، متنفر کرده است.» کیوان پدر، کایار هر روز صبح که هنوز خورشید بر بام شهر بوسه نزده است، به میعادگاه بار زدن بر کول‌های آویزان خسته کولبران شهر پاوه می‌رود و به همراه شماری دیگر از جوانان، میانسالان و پیرمردان کولبری می‌کند و حدود هشت کیلومتر را از ابتدای کوه‌های اورامان در محورهای تعیین شده صاحب بار، از جمله محور گردنه تته، نودشه و شویشه تا مقصد روستاهای سوسکان، زاوه یا طویله در اقلیم کردستان را طی می‌کند و ما به ازای 50 کیلو بار، 170هزار تومان از صاحب کار می‌گیرد. این است، زندگی هر روزه کیوان کیوانفر، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری در شهر مرزی پاوه. کیوان کیوان‌فر با 68 کیلو وزن، زیر 50 کیلو بار پوشاک، سیگار و گردو کمرش خم شده و شبانه‌روز از درد زانو، کمر و کتف می‌نالد، او هنگامی که از کوچه سنگلاخی به سمت خانه می‌رود، به دلیل شرایط ناهمواری و توپوگرافی شهر پاوه، 55 پلکان را نفس زنان بالا می‌رود و در هر آمد و شدی چند بار دست به زانو می‌ساید و در آستانه دروازه شوربختی حیاط زندگی کمر و کتف را چند دقیقه با کف دو دست سرد و زخمی می‌مالد و شکاف طبقاتی را در پوست تغییرات اجتماعی، بسان بار سنگین گردوهای پوچ زندگی‌اش در مردمک چهار چشم منتظر می‌شمارد.

موقع خداحافظی می‌گویم حلالم کن

تنها خاطره شیرین این دانش‌آموخته جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری روز دفاع از تز پایان‌نامه ارشد با موضوع «ارزیابی موانع توسعه فیزیکی شهر پاوه با استفاده از GIS» است که هنگام ارائه، لذت آن را در خدمت استاد مشاور، استاد راهنما و حضار با کسب نمره عالی چشیده است، خاطره‌ای که این روزها افزون بر درد کولبری، بی‌قراری و گریه مدام کایار فرزند دو ساله‌اش به دلیل سنگ کلیه و چشم‌های مضطرب نسرین، شریک ساعت‌های زندگی سخت از او گرفته است. کیوان‌فر، برای تمام استخدامی‌های اعلام شده در رسانه‌ها و فراخوان دستگاه‌های دولتی از سال90 تاکنون شرکت کرده است و حتی او به امید اشتغال با کتمان مدرک تحصیلی ارشد و ارائه مدرک تحصیلی دیپلم برای استخدام کارگر خدماتی چند اداره دولتی نیز شرکت کرده است که توفیقی نداشت. این جوان کولبر پاوه‌ای که چند روزی است، به دلیل تعطیلی موقت مرز نودشه و توقف شغل کولبری، برای نان و آب کایار و نسرین کارگری می‌کند؛ هیچ آرزویی جز پایان اضطراب همیشگی درون آشفته و چهره شکسته نسرین و آرامش و آسایش کایار ندارد، چون کیوان می‌گوید:«صبحدم که مرغ سحر در گوش زندگی سحوری می‌خواند و من گونه کایار خفته را در خواب شیرین بوسه می‌زنم، امید برگشت به خانه را در فردای آن روز به دلیل احتمال سقوط یا افتادن در کمین تیراندازی ماموران مبارزه با قاچاق کالا را ندارم و همیشه موقع خداحافظی از نسرین با بغض می‌گویم حلالم کن و مراقب کایار باش.» این فرد تحصیلکرده می‌گوید:«هنوز کم و کیف بیمه تامین اجتماعی برای کولبران مشخص نیست.» به گفته کیوان ، بیستم اسفند 95 در سفر علی ربیعی، وزیر وقت تعاون، کار و رفاه اجتماعی به استان در مقابل دوربین رسانه ملی تفاهم‌نامه بیمه اجتماعی کولبران میان مدیر عامل صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان و روستاییان استان، استاندار کردستان و وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی امضا شد که بر اساس این تفاهم نامه، از این پس کولبران بیمه اجتماعی می‌شوند؛ اما آنچه عجیب است، مقام عالی‌رتبه دولت در حوزه کار از بیمه کولبران به صراحت دفاع می‌کند؛ اما مقامی دیگر از بدنه دولت در وزارت کشور تفاهم وزیر سابق و برکنار شده تعاون کار ورفاه اجتماعی دولت را نفی می‌کند و به صراحت فریاد می‌زند که بیمه کولبران منتفی است!

ارسال نظرات
x